🔰 داستانی کوتاه از #شهیدنوجوان، مرحمت بالازاده
🔸 چندین بار تلاش میکند تا به جبهه برود اما به خاطر سن کم و جثه کوچک اجازه ماندن در جبهه را به او نمیدهند بهتنهایی و با مشقت زیاد به تهران می رود و با زیرکی تمام فرصت ملاقات با رئیس جمهور وقت یعنی امام خامنهای را پیدا میکند.
🔹 در آن ملاقات به حضور حضرت قاسم(ع) در واقعه عاشورا و 13 ساله بودن آن بزرگوار اشاره میکند و میگوید: “اگر من اجازه حضور در جبهه ندارم پس از شما خواهش میکنم که دستور بدهید بعد از این روضه حضرت قاسم(ع) خوانده نشود.” (و بگویید حضور قاسم 13 ساله در کربلا دروغ بوده است.)
🔸 حرفهای رحمت حضرت آقا را تحت تاثیر قرار میدهد و ایشان مجوز حضور مرحمت در جبهه را مینویسد و مرحمت به جبهه میرود و با دشمن روبرو میشود. اگزوز لودری که در بیابان افتاده بود را بر میدارد و به سمت آنها میگیرد. آنها فکر میکنند اسلحۀ پیشرفتهای است پس تسلیم میشنود و مرحمت آنها را اسیر میکند.