It is extraordinary beautiful >>>>>>

۴۵ دیروز- پینترست‌گردی و ذوق‌کردن‌بخاطرزیبایی ِعکس‌هایی که ازش یافتم _ دیدن ِنصفه‌شبی ِبرنامه‌ی ِحسنینه‌معلی و گرفتن ِوایب ِخوب و سبک‌شدن با اشک‌ریختن و حس‌کردن ِوایبی که هیئت‌رفتن بهم میده از پشت ِصفحه‌ی ِگوشی _ خوردن ِنون ِشیرمال با پنیروگردو _ پیاده‌روی ِبیست‌دقیقه‌ای و جایگزین‌کردن ِمداحی گوش‌کردن به‌جای ِگوش‌کردن ِآهنگ‌هام برای ِیک‌روز و حس‌و‌حال‌و‌انرژی ِخوب _ چای ِتلخ ِدسته‌ی ِتاسوعا با کیک ِنذری خاله‌پز >

ببینید دوستان‌ ِعزیز این جمله‌ی ِ< دیگه خبری از ما نمی‌گیری بی‌معرفت > کاملاً و قطعاً یه موضوع ِدوطرفه‌س ، توقع ِبی‌جا نباید داشت .

نگهداری از گیاهان و گیاه‌شناسی تا ابد >>>>

‏هممون از دروغ متنفريم ، اما بعضی وقت‌ها تمام ِآرزومون اينه چيزى که می‌شنويم دروغ باشه ‌.

_ یکی از آرزوهای ِشاید دست‌نیافتنی‌‌ام اینه که بتونم یه گلخونه‌‌ی ِنقلی توی ِ‌حیاط ِخونه‌ام داشته باشم و هر نوع گیاهی که دوست دارم برای ِساخت ِمعجون‌هام پرورش بدم و همینطور به افزایش اکسیژن ِمحل ِزندگیم کمکی کرده باشم .

کاملاً مشخص‌ و بدیهی‌است که اینجانب به معجون‌سازی ، گیاه‌شناسی و زیست‌شناسی [؟] علاقه‌ای بسی‌ فراوان دارد🙏🏻

کشفیات ِسلناگونه : اسم ِ< شیره‌ درخت ِافرا > شبیه ِیکی از مواد ِاولیه برای ِساختن ِاکسیر جاودانگیه👏

چندروزیه حالم زیاد روبه‌راه نیست ولی‌خب بروز نمیدم و با خودم فکر میکنم که اگه سرخودم رو با کارهام گرم‌کنم شاید فراموشش‌کنم اما کاملاً دراشتباه بودم چون با نادیده‌گرفتنش فقط خودم رو گول میزدم که حالم‌خوبه و مشکلی نیست ولی دروغ بود ، قطعاً اسم ِاین خوب نیست! این واقعیتی بود که باید قبولش‌ میکردم ولی نکردم و سعی‌میکردم دورش بزنم ، همین‌طور امروز از ظهر که بیدارشدم تا همین‌حالا مشغول ِدیدن ِکیدرامای ِجدید و گول‌زدن ِخودم با همون روش بودم ولی بعداز اینکه یه‌دور رفتم توی ِحیاط و هوای ِآزاد و برگشتم یه‌حس ِخوب ِعجیبی بهم دست داد ، نمی‌دونم ولی انگار حیاط ِخونه‌ی ِ نیروی ِجادویی‌داره و حالم رو خوب می‌کنه ، خاطرات ِخوب ِزیادی از اونجا دارم که اگه انکارشون کنم واقعاً بی‌انصافیه ، پس تصمیم گرفتم سریال‌دیدن رو بزارم برای ِبعد و برم توی ِحیاط و یکم کتاب‌بخونم ، سعی‌کنم افکار توی ِذهنم رو برای ِیک‌بار هم که شده نادیده‌بگیرم ، یکم به روحم برسم و خب غذای ِروحم که کتاب‌خوندن توی ِفضای ِآزاد که عطر و بوی ِگل‌یاس و غوره‌های ِروی ِدرخت ِانگور باهاش آمیخته‌شده رو داره بهش بدم ، درحقیقت یه‌خورده رهایی از روزمرگی‌ها و دقدقه‌های ِزندگی برام لازم بود .

_

_

_

_

_

_

_

what is sacrifice, if it's not hussain?

منشی‌کیم‌چشه؟ عنوان ِکیدرامای ِجدیدی بود که امروز حسابی و بدجور درگیرش شده بودم و موفق شدم که چهارقسمت ازش رو تماشا کنم .

بدون ِشرح . [ وی بِمُرد* ]

تنها لحظاتی بعداز این اپیزود از سریال ِمنشی‌کیم‌چشه؟ اطرافیان ِسلنالسترنج متوجه ِرفتارغیرعادی و ذوق‌مرگی ِشخصیت ِوی شدند و اینجانب را به تیمارستان انتقال دادند .

و در اینجا شاعر می‌فرماید : ای‌ رولینگ تو کیستی که همه‌‌ی ِعالم دیوانه‌‌ی ِتوست🥀 . [ و بدین‌سان مقدمه‌ی ِتیمارستانی شدن ِبنده محیا شد* ]

درمورد ِاستعداد ِمن سوال‌داری ای‌جوانک؟ هه اینو نگاکن ، گوش‌کردن ِآهنگ ِموردعلاقم برای ِبار nام ، توانایی ِعجیبیه راستش ولی‌خب یه‌نوع استعداده دیگه ‌. [ خنده‌ی ِسوسکی* ]