❣#سلام_امام_زمانم❣
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ...
🌱سلام بر گوشهی روشن قبایت که آسمان را بر ما زمینگیران دوریات میتکاند.
سلام بر تو و بر ریسمان مهربان دستانت که تنها راه نزول ملکوت آسمانها بر برهوت غفلت زمیناند...
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
'|شهیدسیدمحسنقریشی|'
#رمان_محمد_مهدی 5 🔰حاج اقا از روحانیون خوش نام محل بود، مردم خیلی به ایشون اعتمادی همراه با اعتقاد
#رمان_محمد_مهدی 6
🔰 اقا هادی به همسرش نگاهی کرد و یاد نذری افتاد که اون شب در مسجد بعد شنیدن صحبت های حاج اقا کرده بود.
فرزندی که دوست داشت اون رو خادم امام زمان (عج) کنه ، و حالا اسمی که قراره انتخاب بشه مزین به نام حضرت ، ترکیبی از نام اصلی حضرت و مشهورترین لقب ایشون. #محمد_مهدی
💠 تو راه برگشت به منزل ، رفتن پارک محل ، روی صندلی نشستن و به بچه های در حال بازی خیره شده بودند ، توی دل خودشون آرزو می کردن که روزی هم بیاد و بچه خودشون رو بیارن پارک تا جلوی چشم اونها بازی کنه و لذت ببرن
سالهاست این آرزو رو داشتن، اما هیچوقت ناامید نمی شدن، اصلا ناامیدی در زندگی اونها معنایی نداشت ،
همون صندلی ای که روی اون نشسته بودن، برای اونها یاداور خاطره ای شیرین بود
🌀 همین چند سال قبل بود که می خواستند خونه بخرن، اما هرجایی رو می دیدن یا گرون بود یا باب میل اونها نبود، خسته و کوفته از گشتن دنبال خونه ، روی همین صندلی های پارک نشسته بودند ، هر کدوم داشتن به توسلات و ختم هایی که برای خونه گرفتن انجام داده بودن و به جایی نرسیده بود، فکر می کردن ،
حاج هادی یاد این افتاد که امروز صبح چقدر با چشمان گریان تو نماز ابوبغل ، از امام زمان (عج) خواسته بود تا کمک کنه برای پیدا کردن خونه ، اما نشد.
نرگس خانم هم داشت به ختم قرآنی که به نیت هدیه به حضرت زهرا (س) خونده بود فکر می کرد،
هر دو با چشم خودشون می دیدن که اعمالشون به نتیجه نرسید، اما هیچوقت ناامید نمی شدن
✳️ تو این فکرها بودن که یه اقای میان سال و مودب و با وقار که مهربانی خاصی در چشم هاش بود ، از کنار اونها رد شد ، مست بوی عطر لباسش شدن، سرشون رو به طرف اون مرد برگردوندن، اون مرد هم برگشت و نگاهی به اونها کرد، رفت پیششون
با عطوفت و گرمی خاصی سلام کرد، گفت چرا ناراحتین؟ حیف شما دو نفر نیست که به این جوانی ، اینقدر ناراحت و غمگین؟
حاج هادی گفت سلام حاج اقا، از بس دنبال خونه گشتیم تا بخریم و جایی پیدا نکردیم ،خسته شدیم
اون بنده خدا که اسمش آقای رحمتی بود رو به هادی کرد و گفت
چرا اصرار داری حتما خونه بخری؟ با این پولی که شما دارین میشه خونه خوب اجاره یا رهن کرد.
نرگس خانم گفت اولا واقعا نمیشه تو این زمونه به هر صاحب خونه ای اعتماد کرد ، ثانیا هرسال موقع تمدید اجاره ، تن و بدن آدم می لرزه که نکنه صاحب خونه منو جواب کنه و باید بلند بشم و دوباره استرس اسباب کشی و ...
خلاصه آدم خونه بخره بهتره، درسته پول ما برای خرید خونه خیلی زیاد نیست، اما میشه یه چهاردیواری نقلی خرید و توش زندگی کرد
❇️ حرف که به اینجا رسید، آقای رحمتی نگاهی به آقا هادی کرد و توی چشمهاش خیره شد و گفت اگه صاحب خونه خوبی داشته باشین ، تا اون حد خوب که به شما بگه تا هر وقت دلتون خواست اینجا بشینین و هر چقدر دلتون خواست پول پیش و اجاره یا رهن بدین، چی؟
اونوقت هم حاضر به اجاره نشینی نیستین؟
🌀 هادی و همسرش با هم گفتن حاج اقا چی از این بهتر؟ ولی بعید هست تو این دور و زمونه چنین آدمی پیدا بشه ،
❇️ یه دفعه آقای رحمتی کلید منزلش رو از جیبش در میاره ، میده به اقا هادی و میگه بلند بشین برین خونه من به فلان آدرس، خانمم عصرانه درست کرده و من هم اومدم برای خرید نان گرم ، برین خونه و به حاج خانم بگین ما مهمان خدا هستیم و آقای رحمتی ما رو فرستاده، خودش میدونه قضیه چیه
برین تا من هم نان بگیرم و بیام.
🔰 نرگس خانم نگاهی به همسرش کرد و ...
( ادامه دارد ...)
✍ احسان عبادی
#رمان_محمد_مهدی
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
@shahidSeyedMohsenGhoreishi
ستاره ها ...
هیچ وقت !
از یاد آسمان نمی روند
ای شهدا
بگذارید دل ما آسمان باشد
و یاد شما ستاره ...
#شهید_سید_محسن_قریشی🕊
#شهید_مهدی_جودکی 🕊
#شهید_حمید_آسنجرانی 🕊
#صبحتون_شهدایی🌿✨
@shahidSeyedMohsenGhoreishi
'|شهیدسیدمحسنقریشی|'
ستاره ها ... هیچ وقت ! از یاد آسمان نمی روند ای شهدا بگذارید دل ما آسمان باشد و یاد شما ستاره ...
#شهیدانه
لحظه لحظه
جای شهیدان
خالی است!
حِیف جا مانده از آن
قافِله ی یار شدیم . . .🕊
@shahidSeyedMohsenGhoreishi
-صدای آمدنت را به گوش ما برسان
زمان غیبتت را به انتها برسان!
کنار تربتِ زهرا به وقتِ نافلهات؛
دعای خویش را به یاری این گدا برسان . .❤️🩹))!
#أدركنيیامهدي
@shahidSeyedMohsenGhoreishi
'|شهیدسیدمحسنقریشی|'
سامراء❤️🩹
همیشه دلم برای غربت سامرا میسوخت؛
اونایی كه رفتند سامرا میدونند چی میگم . .🥲
سامرا اوجِ غربتِ امامزمانه و یه قسمتِ دور افتاده از بقیع . .
وقتی میری سمتِ سامرا
از دور كمكم یه گنبدطلایی جلوهگری می كنه . .
از پنجره فقط چشمام محو یه گنبدطلایی بود . .
هرچی كه نزدیكتر میشی، بیشتر جلوه گری میكنه تا بالاخره روبروی این گنبد بایستی(:🫠
وقتی وارد رواقها شدم اشك مجالی برای بهتر دیدن نمیداد . .
در واقع دیدهای نمونده بود كه ببینه . .
سردی شبكههای ضریح، به دلم آتیش میزد . .
به گوشه ضریح که رسیدم بیاختیار پاهام سست شدن . .
عقده نشستن پای ششگوشه رو اینجا خالی کردم . .
چشمم به سنگمزارهای داخل ضریح افتاد؛
امام هادی، امام حسن عسکری و حضرت نرجسخاتون مادرحضرتقائم و حکیمهخاتون عمه امام 'عجلالله'
با خودم میگفتم اینجا یه ترکیبی از مدینه و نجفه؛زیارتِ علی و حسن((:💔
چشامو میبندم و آروم نفسعمیق میکشم
تنفس در اینجا آرامبخشه❤️🩹
کمکم رفتم یه گوشه نشستم و اروماروم با امامزمانم صحبت کردم
دلم خوش بود كه حداقل جایی نشستم كه هر هفته آقا میاد و به پدر و مادر بزرگوارشون سرمیزنه((:
با صدایِ اذان منادی دیدارالهی منو از این محیط جدا میکرد . .
به خودم قول دادم اذان که تموم شد برم برای اقامه نماز
آخه مگه چند دقیقه دیگه وقت دارم كه حرفدلمو بگم؟(:
موذن شروع کرد؛
-اشهدان لااله الا الله
خدایا؛ جداشدن از این محیط داغش بیشتر ازحسرت اومدنه . .
خدایا؛ درد دوری بدتر از نیومدنه . .
-اشهد ان محمدا رسول الله-یا رب الانبیاء!
اجر رسالت انبیاء رو با ظهور منجی آخرالزمانت كامل كن . .
ما هنوز چشم انتظار تنها منجیِ جهانیم🥲
-حی علی الصلوة
نه!!!
اشتباه شده!
یه اشهد جامونده؛
+اشهد ان علیا ولی الله!
باورم نمی شه؛ آخه امیرالمومنین ولیِ خداست و اینجاهم حرمِ آلِ علیه چرا مولا حتی تو حرم فرزندانش غریبه💔!
یكی آروم تو گوشم میگه؛
هیس!اینجا سنی نشینه . .
گفتن اسم علی اینجا جریمه داره . .💔
من دیگه توان تحمل نداشتم آخه اینجا سامراست؛ محل شهادت دو امام از تبارِ امیرالمومنین علیبنابیطالب'علیهالسلام'!
بگذریم؛
تا حالا یه نماز با بغض خوندی؟!
نمازی كه هی اشك بخواد جاری بشه و به اجبار جلوشو بگیری؟(:💔
نمازی با بغض و كینه . .نمازی با حسِ نفرت و مظلومیت . .💔
خدایا این چه نمازی بود ، فقط میدونم تا سلام دادم
هق هق گریههام بود كه همه چشمها رو به من معطوف كرده بود . .💔
رفیق؛ دنیای بدونِ حکومت امیرالمومنین و آلاش از جهنم بدتره
پس بیا از تهِ قلبمون برای ظهورِ حضرتِ منتقم 'عجلالله' دعا کنیم؛
#اللهیبالزینبعجللولیکالفرج . .💔
#السامراء
@shahidSeyedMohsenGhoreishi
🔻رهبر انقلاب در نخستین دیدار دولت چهاردهم: آقای رئیس جمهور برای انتخاب وزیران با من مشورت کردند. برخی را تایید و برخی را هم تاکید کردم.
تعداد زیادی را هم نمیشناختم و نظری نداشتم
خیلی از نمایندهها با تصور اینکه همه رو رهبر تایید کرده به تمام ۱۹ نفر رای اعتماد دادن!
@shahidSeyedMohsenGhoreishi
🔴افتتاح بیمارستان ۷۰ تختخوابی آیتالله رفسنجانی
🔹با حضور رئیسجمهور بیمارستان ۷۰ تختخوابی آیتالله هاشمی رفسنجانی در جنوب شرق تهران افتتاح و به بهرهبرداری رسید.
آیا سزاوار نبود بیمارستان ساخت دولت شهید رئیسی به اسم ایشون نامگذاری میشد ؟!
@shahidSeyedMohsenGhoreishi
رهبر معظم انقلاب:
چهارسال زود میگذرد لکن در همین مهلت زود گذر کارهای بزرگ میتوان کرد. امیرکبیر سه سال در کشور حکومت کرد؛ کارهای بزرگی را بنیانگذاری کرد.
رئیسی عزیزما سه سال حکومت کرد و ریاست کرد کارهای خوبی ایشان انجام داد و بعضی کارها را پایهگذاری کرد که
انشاءاللّه ثمرهاش را بعدها کشور خواهد دید.
@shahidSeyedMohsenGhoreishi
#حجاب
زن نباید زیبایی خود را طوری آشکار کند
که مردم
مثل مهتاب نگاهش کنند...
بلکه
باید مانند
آفتاب باشد...☀️
تا وقتی کسی
به جمالش نظر کرد
چشمش را به زمین بدوزد ✨
@shahidSeyedMohsenGhoreishi