#باید_بدانیم
🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❶
✍🏻 سقیفه (1) محل اجتماع انصار و بخشی از خانهٔ سعد بن عباده بود (2) که در آنجا جلساتی را تشکیل میدادند
🔴 جلسهٔ سرّی انصار
بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله در حالی که هنوز بدن پاک و مطهر ایشان دفن نشده بوده و حضرت علی علیه السلام مشغول غسل دادن بدن آن حضرت بود جلسه ای فوق سرّی تشکیل شد که «خلافت» دستور آن جلسه بود، خلافتی که اصول آن ترسیم و شخص خلیفهٔ هم معین و به امر خدا و از طرف پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ابلاغ شده بود.
▪️ سعد بن عباده با این که بیمار بود، در این جلسه شرکت کرد. وضع جسمانی نامساعدی داشت و به سختی حرف میزد. او آهسته سخن میگفت و شخص دیگری حرف هایش را بلند تکرار میکرد. سعد گفت:
"ای انصار ! در میان عرب هیچ کسی فضیلت شمارا ندارد رسول خدا صلی الله علیه وآله ۱۳ سال بین اقوام و خویشاوندان خود در مکه زندگی کرد و مردم را به عبادت خداوند و دوری از بت پرستی دعوت کرد، در این مدت فقط افراد کمی از قومش به او ایمان آوردند. کسانی که ایمان آوردند، نمیتوانستند کاری انجام دهند و دین او را یاری کنند و به عزت برسند حتی قادر به دفاع از خود هم نبودند.
👈🏻 خداوند عزوجل می خواست شمارا فضیلت ببخشد؛ لذا کرامت دفاع از اسلام را به شما داد. به خدا و پیامبر ایمان آوردید، خداوند روزیِ تان کرد که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اصحابش دفاع کنید، به دین پیامبر عزت ببخشید و در جهاد شرکت کنید. شما از رسول خدا دفاع میکردید و سخت ترین مردم نسبت به مخالفانش بودید.❗️
بالاخره عرب، اسلام را یا به زور یا به اختیار پذیرفت، تا اینکه خداوند به وعده اش برای پیامبرتان عمل کرد و اعراب در مقابل شمشیر های شما رام شدند. خداوند متعال جان پیامبر را گرفت درحالیکه رسول خدا صلی الله علیه وآله از شما راضی و چشم او به شما روشن بود. حالا که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رحلت کردند، زمینه برای شما فراهم شده و باید خلیفهٔ و متصدی امور شوید. شما براي خلافت از همه مردم سزاوار ترید." (3)
حرف های سعد که تمام شد، طائفه اش او را تایید کردند و گفتند: احسنت! حرف خوبی زدی و ما از حرف تو فاصله نمی گیریم. ما تو را رئیس و خلیفهٔ و عهده دار این حکومت میکنیم. تو برای ما کافی هستی و مؤمنان شایسته هم به آن راضی هستند.
در اینجا اشکالی مطرح شد و عده ای گفتند ...
ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
1. النهايه في غريب الحديث والأثر جلد ۲ صفحه ۲۸۰
2. تاریخ دمشق الکبیر جلد ۳۰ صفحه ۱۸۲
3. تاريخ الأمم و الملوك جلد ۳ صفحه ۲۱۸
لعنت الله علی القوم الظالمین👊
#باید_بدانیم
🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❷ | قسمت قبل
🔴 جلسهٔ سرّی انصار
... در اینجا اشکالی مطرح شد و عده ای گفتند: اگر مهاجرین قریش این را نپذیرفتند و بگویند که ما مهاجرین و اولین یاران پیامبر صلی الله علیه وآله و فامیل و دوستان او هستیم؛ پس چرا بعد از رحلت او درباره حکومت با ما مشاجره میکنید، چه باید کرد؟ عده ای گفتند:
" می گوییم یک خلیفهٔ و حاکم از ما و یک خلیفهٔ و حاکم از شما باشد، و به هیچ کار دیگری غیر از این رضایت نخواهیم داد. ما به آنها پناه دادیم و در حکومت حق داریم، آن چه برای مهاجرین در کتاب خدا آمده، برای ما هم آمده است.❗️آنان هر فضیلتی را که برای خودشان بشمارند ما هم برای خودمان می شماریم. چون عقیده نداریم که حکومت مخصوص ما است؛ پس میگوییم: امیری از ما و امیری هم از شما باشد."
👈🏻 این گفت و گو ها که پیش آمد، سعد بن عباده قافیه را باخت و گفت: ما میخواستیم خلیفه از بین خودمان انتخاب شود، ولی حالا شما این گونه میگویید که یکی از ما و یکی هم از آنان خلیفه شود، این حرف شما عقب نشینی است! (1)
🟢 موضع گیری قیس در برابر پدر
قیس فرزند سعد بن عباده فردی ولایت مدار بود. وقتی از سخنان پدرش با خبر شد به سراغ او رفت و با ناراحتی گفت:
" تو در روز غدیر حضور داشتی و سخنان رسول خدا در باره علی بن ابی طالب سلام الله علیهما را شنیدی و حال خلافت را طلب میکنی و اصحاب تو شعار «یک امیر از ما و یک امیر از شما» را مطرح میکنند❗️ به خدا قسم! دیگر حتی یک کلمه با تو حرف نمیزنم." (2)
قیس بن سعد تا آخر عمر در خط علی بن ابی طالب علیهما السلام ماند و به فرمودهٔ علمای شیعه هرگز با ابوبکر بیعت نکرد (3) و از منابع عامه نیز کسی بیعت او را ذکر نکرده است.
⚠️ تذکر
برخی از علمای شیعه به تمجید سعد بن عباده پرداختند و با توجه به اینکه مواضع سعد در سقیفه در کتاب های اهل تسنن نقل شده است، آنان این مواضع را یا قبول نکردند و یا به توجیه آن پرداختند.
آنچه مسلَّم است اینکه به اتفاق شیعه و عامّه سعد بن عباده تا آخر عمرش با ابوبکر بیعت نکرد و حتی زمان عُمَر نیز بیعت نکرد تا او را کُشتند. حال این بیعت نکردن طبق نظر مورخین اهل تسنن به خاطر خودش بوده که خلافت را برای خودش میخواست؛ یا بخاطر این بود که خلافت را به حضرت علی علیه السلام واگذار کند، همانطور که بعض علمای شیعه به آن معتقدند.
📚 منابع:
1. تاريخ الأمم و الملوك جلد ۳ صفحه ۲۱۸
2. شرح نهج البلاغه ابن ابالحديد جلد ۶ صفحه ۴۴
3. رجال الطوسي - ط جماعة المدرسين صفحه ۷۹
لعنت الله علی القوم الظالمین 👊
#باید_بدانیم
🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❸ | قسمت قبل
🟤 مشاجرهٔ مهاجرین و أنصار
در حالی که قریش مشغول آماده کردن برنامه های خود بودند، سعی انصار بر آن بود که قضایا افشا نشود و به همین دلیل، در پشت پرده مشغول برنامه ریزی بودند. آنان تلاش میکردند تا قبل از قریش کاندیدای خود را اعلام کنند.
ابوبکر، عُمَر و ابوعبیده در پشت پرده، تصمیمات خود را گرفته بودند که ناگهان از جلسه فوق سرّی انصار باخبر شدند. عُوَیم بن ساعدة و مَعْن بن عَدِیّ که از انصار بوده، جزو طرفداران ابوبکر و از دشمنان سرسخت سعد بن عباده عباده به شمار میرفتند، خبر را به ابوبکر رساندند و ابوبکر در حالی که از این خبر مبهوت بود، فورا به همراه عُمَر و سالم مولی ابوحُذَیفه و گروهی از مهاجرین خود را به سقیفه رساندند. (1)
👈🏽چون جلسه فوق سرّی بود و کسی انتظار ورود آنان را نداشت، در را برای آنان باز نکردند. ابوبکر و همراهانش هجوم بردند و در را شکسته و به زور وارد جلسه شدند❗️سعد بن عباده، از این که قریش با تمام دبیر هایش آمده بود، تعجب کرد.
مورخین اهل تسنن در باره ورود ابوبکر، عُمَر و مهاجرین به سقیفه، نوشتند:
"عُمَر از جلسه انصار با خبر شد. به طرف خانه پیامبر صلی الله علیه وآله آمد. حضرت علی علیه السلام مشغول غسل و کفن پیامبر بود و ابوبکر در خانه اش بود که عمر به دنبال ابوبکر فرستاد و او را از تصمیم انصار آگاه کرد. به سرعت به طرف سقیفه رفتند. در بین راه ابوعبیده جراح و عاصم بن عدي و عویم بن ساعده به آنان ملحق شدند و وارد سقیفه شدند (2)
🔻 عُمَر که میترسید ابوبکر از گفتن بعضی حرف ها کوتاهی کند، خواست صحبت را شروع کند و کار را برای ابوبکر آماده کند. از سمتی ابوبکر نیز میدانست که عمر تند و خشن حرف می زند و اگر حرفی بزند کار را خراب میکند، لذا به او اجازه صحبت نداد و گفت: آرام بگیر، به حرف های من گوش بده و بعد، آن چه به نظرت رسید، بگو.(3)
ابوبکر سخن را آغاز کرد و گفت:
ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
1. النص والإجتهاد صفحه ۱۸
2. تاریخ الامم و الملوك جلد ۳ صفحه ۲۱۹
3. شرح نهج البلاغه ابن ابالحديد جلد ۶ صفحه۷
لعنت الله علی القوم الظالمین الی قیام یوم الدین 👊
#باید_بدانیم
🔥آنچه در سقیفه گذشت... ❹ | قسمت قبل
⚫️ سخن ابوبکر در سقیفه
ابوبکر سخن را آغاز کرد و گفت:
" ما مهاجرین، اولین کسانی هستیم که مسلمان شدیم و اصل و نسب و طایفه ما گرامی ترین طایفه است و خوش قیافه ترین هستیم. ما از جهت حسب، نسب و چهره ترجیح داریم. ما به پیامبر خیلی نزدیکیم❗
خدا خيرتان دهد، شما برادر مایید و ما را یاری کردید. شما شریک ما هستید، اما حالا که اصرار دارید، ما رئیس هستیم و شما وزیر. وزارت خانه ها که تقسیم شد به شما هم سهمی میدهیم و چند وزیر از شما انتخاب میکنیم. به هر حال در میان عرب، قریش طایفه اول است و حرف، حرف آنان است.
عرب زیر بار حکومت کسی به جز قریش نمی رود. راستش را بخواهید عرب زیر بار حکومت شما نمیرود، ولی حزب ما معروف و اعلام شده است. وضع را بهم نزنید و برای ما درد سر درست نکنید. خدا برای مهاجرین فضیلت قرار داده است. اما باید ریاست در این حزب باشد. نظر من این است که شما، یکی از این دو نفر عُمَر یا ابوعبیده جرّاح را انتخاب کنید." (1)
🖍 تعليقهٔ ای بر مطالب فوق
❶ آیا وفات پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، مصيبت کمی بود که ابوبکر به این زودی آن را فراموش کرد و در صحبت خود، هیچ اشاره ای به آن نکرد!؟ بسی جای تعجب است که چرا خیلی ساده از کنار چنین مصيبتی گذشتند و در آن جلسه، فقط از تعیین جانشین صحبت کردند، حقاً که انسان از وجود چنین اصحاب و یارانی، تاسف میخورد!
❷ جالب است آنان که همیشه در مواضع سخت دوران نبی اکرم صلی الله علیه وآله از هر کاری فراری بوده اند، چگونه و بر چه اساسی خود را نمایندهٔ امت اسلامی و رهبر قریش معرفی کرده و به عنوان کسی که قول فصل و حرف آخر است می گویند: به نظر من شما انصار با عُمَر یا ابوعبیده بیعت کنید!؟
❸ ابوبکر در صحبت های خود تاکید میکند که قریش و حزب او به علت اصل و نسب و خوش قیافه بودن [ 🙄 ] بلکه قرابت فامیلی با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نسبت به خلافت اولویت دارد. 👈🏼 اگر چنین است امیرمؤمنان علی علیه السلام به پیامبر بسیار نزدیکتر است. بلکه عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به مراتب سزاوار تر از امثال عُمَر و ابوعبیده است. چه شده است که اهل بیتِ پیامبر در این جلسهٔ سراسر فتنه و شوم، به کُلّ فراموش شده اند⁉️
ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
1. انساب الاشراف للبلاذري جلد ۱ صفحه ۵۸۲
لعنت الله علی القوم الظالمین👊
#باید_بدانیم
🔥 آنچه در سقیفه گذشت... ❺ | قسمت قبل
🟠 ادامهٔ مشاجره بین مهاجرین و انصار
وقتی حرف های ابوبکر به اینجا رسید، حَبّاب بن مُنذِر برخاست و گفت:
" ای گروه انصار ! قدرت و توان خود را برای خودتان نگه دارید که همه مردم زیر سایه شما هستند. هیچ گستاخی نمی تواند با شما مخالفت کند و مردم همگی گوش به فرمان شما حرکت میکنند. شما مردمی هستید که به مهاجرین پناه دادید و صاحب خانه شمایید. به خدا قسم! خدا فقط در حضور شما و در سرزمین شما آشکارا پرستش شد. نماز فقط در مسجد های شما به جماعت خوانده شد و ایمان فقط در پناه شمشیر های شما شناخته شد. مردم به شما نگاه میکنند تا ببیند چه کار میکنید. با هم دعوا نکنید که به ضرر شماست. اگر مهاجرین حرف شما را قبول کردند آن وقت میگوییم باید امیری از ما و امیری از آنان باشد. (1)
👈🏼 عُمَر بن خطاب که تا آن لحظه دندان به جگر گذاشته و حرفی نزده بود، دیگر طاقت نیاورد و از جا بلند شد تا در جمع انصار که اصرار داشتند خلافت برای آنهاست، سخنرانی کند. وی با خشونت سخن گفت و طبق معمول حرف های تندی بیان کرد و گفت:
"هیهات! دو شمير در یک نيام نمي گنجد. عرب ها زیر بار حکومت شما نمی روند. چون پیامبر از قریش است، خلیفه هم باید از قریش باشد اگر خلافت از همان جایی باشد که نبوت بوده است [ قریش ]، مردم اطاعت میکنند و خلافت را می پذیرند. چه کسی جرأت دارد که به ما نزدیک شود؟ چه کسی میخواهد با ما در مورد میراث محمد صلی الله علیه وآله و حکومت او دعوا کند در حالی که ما دوستان و اقوام پیامبر هستیم؟ [❗️] هر کس بگوید خلافت برای اوست، دنبال شر و هلاکت میگردد."(2)
🖍 تعلیقه ای بر مطالب فوق [ مهم ]
عُمَر نیز مانند صدیق خود ابوبکر، شاخصه «قریشی بودن» و «فامیل پیامبر بودن» را مطرح کرده، در حالیکه اهل بیت پیامبر در این شاخصه به مراتب اولویت دارند.
ضمنا انسان مُنصف میداند که مطرح نمودن این عناوین توسط عُمَر، تنها به قصد شعار بود. او در جایی که به نفعش بود از این شاخصه ها استفاده کرد و در جایی که قصد حذف کردن اهل البیت علیهم السلام را داشت شعار خود را عوض کرد و میگفت:
" نبوت و امامت در یک جا جمع نمیشود"(3)
ان شاء الله ادامه دارد...
📚 منابع:
1. الإمامة والسياسة - ت الزيني جلد ۱ صفحه ۱۵
2. تاريخ الأمم و الملوك جلد ۳ صفحه ۲۲۰
3. تاريخ الأمم و الملوك جلد ۴ صفحه ۲۲۲
لعنت الله علی القوم الظالمین الی قیام یوم الدین👊
•°{@Seyed_Mohsen_Gh}°•