همسر نزار قبانی تو یك انفجار در بیروت کشته میشه، نزار از دلتنگی براش مینویسه: بلقیس تو رفته بودی انار بخری؛ دانه هایت را برایم آوردند؛) -
و اگر تمام آرزوهایم در این خاك دفن شود من برای ِ وطن، قلبم را هم خواهم کاشت؛)
تا نهایت ِ عشقی که به آن داشته ام، دوباره جوانه بزند-
٬ آتش بس..
چه واژه بی رحمانه ای! در ما چیزی ترك خورده..
گوشه زندگیمان لب پر شده؛ صلح را روی ِ کدام زخم بگذاریم تا مرهم شود؟ ؛)
آیا تا بحال کسی را در زندگیتان داشتهاید که عکسش را باز کرده و تا ریزترین جزئیات ِِ صورتش را
با دقت نگاه کنید؟
میگفت: همهی عالم تو زيارت عاشورا میگن: "بابي انت و امي" پدر و مادرمون فدات حسین، بعد سيدالشهدا به حضرت عباس ميفرماد بنفسي انت...
تو این دنیا هیچی حیف نیست، حیف چشمای ِ آقام ابوالفضل بود ؛)- صلاللهعلیكیاابوالفضلاللعباس