هدایت شده از مباحث
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
🔍 فهرستی از مباحث کانال و دسترسی سریع تر به مطالب
┈┄┅═✾ #قرار_روزانه ✾═┅┄┈
#قرآن_کریم #نهج_البلاغه #صحیفه_سجادیه #حکمت #حدیث #حدیث_زندگی #شرح_حدیث
┅─🎧─┅
#مستند_صوتی_شنود #آن_سوی_مرگ
┅─🏴─┅
#محرم #عاشورا #کربلا #اربعین #شب_جمعه #امام_حسین علیه السلام
┅─🎙️─┅
#امام_خمینی #امام_خامنه_ای #آیت_الله_مجتهدی #شهید_دستغیب #شهید_مطهری #مصباح_یزدی #شهید_بهشتی #فاطمی_نیا #جوادی_آملی #پناهیان #عالی #ناصری #رحیم_پور #حسن_عباسی #رائفی_پور #علیرضا_پورمسعود #پورآقایی
┅─🌷─┅
#یاد_شهدا #شهید_آوینی #شهید_همت #شهید_فخری_زاده #ابراهیم_هادی #حاج_قاسم #سردار_دلها
┅─📚📖─┅
#مطالعه #جزوه #کتاب #بروشور #اطلاع_نگاشت #سه_دقیقه_در_قیامت
#داستانهای_شگفت #استغفار_امیرالمومنین
┅─📿─┅
#دعای_کمیل #دعای_عهد
┅─🌸─┅
#حجاب #فرهنگ #سبک_زندگی #هویت #حق_الناس #نماز #امر_به_معروف #نهی_از_منکر #جهاد_تبیین #اخلاص
┅─🍯─┅
#تغذیه #نمک #روازاده #حسن_اکبری
┅─🎼 ─┅
#پادکست #نماهنگ #مداحی #کلیپ_ویژه #پست_ویژه #سخنرانی #کلیپ #اطلاع_نگاشت
┅─🎤─┅
#حاج_محمود_کریمی #سلحشور #حاج_منصور #نریمانی #رسولی #میثم_مطیعی | #پویانفر
┅─📱─┅
#نرم_افزار #برنامه_اندروید
┅─ 🆔 ─┅
🔗 به ما بپیوندید...
🌐 مباحث | فقه و احکام | تلاوت | خزائن
╚════════
هدایت شده از مباحث
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
📗 کـتاب سـه دقـیقه در قـیامت، چـاپ و با یاری خدا، با اقبال مـردم روبرو شد. استقبال مردم از این کتاب خیلی خوب بود و افراد بسیاری خبر میدادند که این کتاب تأثیر فراوانی روی آنها داشته، بـارها در جلسات و یا در برخورد با برخی دوستان، این کتاب بـه مـن هدیه داده میشد! آنها من را که راوی کتاب بودم نمیشناختند.
و من از اینکه این کتاب در زندگی معنوی مردم موثر بوده بسیار خوشحال بودم.
یـک روز صـبح، طـبق روال همیشه از مسیر بزرگراه به سوی محل کار میرفتم، یک خانم خـیلی بـد حـجاب کـنار بزرگراه ایستاده و منتظر تـاکسی بود، از دور او را دیدم که دست تکان میداد، بزرگراه خـلوت و هـوا مـساعد نـبود، برای همین توقف کردم و این خانم سوار شد.
👩⚕️بـیمقدمه سـلام کـرد و گفت: میخواهم بروم بیمارستان ... مـن پـزشک بـیمارستان هـستم؛ امـروز صبح ماشینم روشن نـشد، شما مسیرتان کجاست؟ گـفتم: مـحل کـار من نزدیک همان بیمارستان است، شما را میرسانم.
آن روز تـعدادی کـتاب سه دقیقه در قیامت روی صندلی عقب بود.
ایـن خـانمی یکی از کـتابها را بـرداشت و مـشغول خواندن شـد، بـعد گفت: ببخشید اجازه نگرفتم، میتونم این کتاب را بخوانم؟
گـفتم: کـتاب را بـردارید، هدیه برای شماست، به شرطی که بـخوانید.
تشکر کرد و دقایقی بعد، در مقابل درب بیمارستان تـــوقف کـــردم. خـــیلی تـــشکر کــرد و پــیاده شــد، مـن هـم هـمینطور مراقب اطراف بودم که همکاران من، مرا در ایـن وضـعیت نبینند! کافی بود این خانم را با این تیپ و قیافه در مـاشین من ببینند و...
چـند مـاه گـذشت و مـن هم این ماجرا را فراموش کردم، تا ایـنکه یـک روز عصر، وقتی ساعت کاری تمام شد، طبق روال هـمیشه، سـوار مـاشین شـدم و از درب اصـلی اداره بـیرون آمدم. هـمین کـه خواستم وارد خیابان اصلی شوم، دیدم یک خانم چــادری از پـیاده رو وارد خـیابان شـد و دسـت تـکان داد! تـوقف کـردم، ایـشان را نـشناختم، ولـی ظاهراً او خوب مرا مـیشناخت! شـیشه را پایین کشیدم، جلوتر آمد و سلام کرد وگفت: مرا شناختید؟
🧕 خـانم جـوانی بود، سرم را پایین گرفتم و گفتم: شرمنده، خیر. گـفت: خـانم دکتری هستم که چند ماه پیش، یک روز صبح لـطف کـردید و مـرا به بیمارستان رساندید. چند دقیقهای با شما کار دارم،گفتم: بله، حال شما خوبه؟ رسـم ادب نـبود؛ از طرفی شاید خیلی هم خوب نبود که یکخــانم غــریبه، آن هـم در جـلوی اداره وارد مـاشین شـود.
🚗 مـاشین را پـارک کـردم و پـیاده شـدم و در کنار پیاده رو، در حــالی کـه سـرم پـایین بـود بـه سـخنانش گـوش کـردم.
گـفت: اول از هـمه بـاید سـؤال کنم که شما راوی کتاب سه دقـیقه هستید؟ همان کتابی که آن روز به من هدیه دادید؟درسته؟ مــیخواستم جــواب نــدهم ولــی خــیلی اصــرار کــرد،گـفتم: بله بـفرمایید، در خدمتم.
گـفت: خـدا رو شـکر، خـیلی جستجو کردم، از مطالب کتاب و از مـسیری کـه آن روز آمـدید، حـدس زدم کـه شما اینجا کـار مـیکنید، از هـمکارانتان پیگیری کردم، الان هم که دو ســاعته تــوی خــیابان ایــستاده و مـنتظر شـما هـستم.
ادامه دارد...
#حجاب | #حق_الناس
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
هدایت شده از مباحث
... بسياري از آنها همسرانشان به زيبایی شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدی، برخی از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايی شما به گناه افتادند و ...
كردند.
گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ میکردند و نگاه نمیکردند.
به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريمها و #حجاب را رعايت را رعایت میکردی و آن ها به شما نگاه میكردند، ديگر گناهی برای شما نبود.
چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد؛ اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در
گناه آنها شريک هستی.
تو باعث اين مشكلات شدی و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگی آرام است، تو آرامش زندگی آنها را گرفتی و #حق_الناس است.
پس به واسطه حقالناسِ اين هزار و صد 👤👥👤👥👤👥👤👥➕ نفر، در گرفتاری و عذاب خواهی بود تا تک
تک آنها به برزخ بيايند و بتوانی از آنها رضایت بگیری.
این خانم ادامه داد : هیچ دفاعی نمیتوانستم از خودم انجام دهم😓؛ هر چه گفتند قبول کردم، بعد مرا به سمت محل عذاب🔥 بردند.
😱 من آنچه که از آتش و عذاب جهنم توصیف شده را کامل مشاهده کردم .
درست در زمانی که قرار بود وارد آتش شوم یکباره یاد شما و توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیها) افتادم، همانجا فریاد زدم و گفتم: خدایا به حق مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) به من فرصت جبران بده، خدا...
تا این جمله را گفتم گویی به داخل بدنم پرتاب شدم ! با بازگشت علائم حیاتی، مرا به بیمارستان منتقل کردند و اکنون بعد از چند ماه بهبودی کامل پیدا کردم
اما فقط یک نشانه از آن چند لحظه بر روی بدنم باقی مانده، دست بندی از آتش🔥 بر دستان من زده بودند، وقتی من بههوش آمدم، مچ دستانم میسوخت. هنوز این مشکل من برطرف نشده! دستان من با حلقه ای از آتش سوخته و هنوز جای تاولهای آن روی مچ من باقی است! فکر میکنم خدا میخواست که من آن لحظات را فراموش نکنم.
😓 من به توبهام وفادار ماندم،گناهان گذشته ام را ترک کردم، نماز ها را شروع کردم و حتی نمازهای قضا را میخوانم؛ ولی آنچه در به در دنبال شما کشانده ،این است که مرا یاری کنید، من چطور این هزار و صد نفر را پیدا کنم؟ چطور از آن ها حلالیت بطلبم؟!
این خانم حرف های آخرش را با بغض و گریه تکرار کرد، من هم هیچ راهحلی به ذهنم نرسید، جز اینکه یکی از علمای ربانی را به ایشان معرفی کنم
#سه_دقیقه_در_قیامت را بخوانیم.
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────