هدایت شده از 💞 نماز شب 💞
https://EitaaBot.ir/counter/gdby
هدیه ما به این خاندان با ذکر صلوات ☝️
بفرمایید 🖤
علی اصغردر هنگام وداع، بلباسی را در آغوش گرفته بود و رهایش نمی کرد.
در بین خداحافظی بچه ها، وداع آن دو نفر از همه تماشایی تر بود.
دقائقی قبل از عملیات والفجر8، علی اصغر چهره ای متفکرانه به خود گرفته بود.
وقتی قایق ها بسمت فاو حرکت کردند، در میان تلاطم خروشان اروند، اصغر ناگهان ازجا برخاست و گفت:
🌸
بچه ها! سوگند به خدا من کربلا را می بینم... آقا اباعبدالله را می بینم... بچه ها بلند شوید کربلا را ببینید.
از حرفهایش بهت مان زده بود. سخنانش که تمام شد، گلوله ای آمد و درست نشست روی پیشانی اش.
آرام وسط قایق زانو زد. خشک مان زده بود.
بصورتش خیره شدم، چون قرص ماه می درخشید و خون موهایش را خضاب کرده بود.»
#شهیدعلی_اصغر_خنکدار
شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
🌹مادرش میگفت:
محمد یک هفته قبل از شهادتش رفت لباس خرید گفت: این لباس خاص، لباس شهادت است🕊️
پدرش گفت: کو شهادت کو جنگ؟
گفت: خدا بخواهد باب شهادت را باز کند میکند
یک شب محمد میگفت:
هرکه را اسرار حق آموختند، مهر کردند و دهانش دوختند🍂
گفتم خدایا چرا این حرف را میزند
گفت: مامان فکر نکن، چون در خانه ات کلاس قرآن و مراسم داری💫
و با خدا دوست هستی خدا با تو کاری نداردها!
نه هر چه به خدا نزدیکتر بشوی بلاها بیشتر است»
در مورد شهادت و حضرت زینب (س) صحبت میکرد بعد گفت: مامان من مستجاب الدعوه شدم
هر چیزی از دلم گذر میکند سریع اجابت میشود🍃
حالا نمیدانم جزو آن عدهای هستم که خدا به
فرشتهها میگوید زود دهانش را ببندید که دیگر
صدایش را نشنوم یا اینکه خدا به من لطف کرده
که هر چه از او میخواهم زود به من میدهد »
🦋🍃🦋🍃🦋
🍃محمد هر روز غسل شهادت میکرد
شب شهادتش هم غسل کرد محمد در حسینیه همیشه اول دسته میایستاد اما آن شب، آخر دسته ایستاد لحظاتی بعد در آخر دسته انفجار بمب همه را ترساند او با آسیب دیدن پهلو و سرش توسط منافقین به مقام شهادت نائل شد.
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
#شهیدمحمدمهدوی
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
🌹راوی← در اولین روزهای نبرد سخت فاو بود که سنگرش توسط گلوله توپ دشمن هدف قرار گرفت💥
پس از خارج کردن پیکرش از زیر آوار و مشاهده شکاف بزرگ جمجمه اش،، همه با او به عنوان اولین شهید از جمع دوستان وداع کردند. و او را به گروه تعاون یگان سپردند
اما اراده ی الهی چیز دیگری بود،
اینکه او با جسم مجروح بماند
و سال ها علمدار زنده ی انقلاب برای مردم دوران پس از جنگ باشد...
تقدیر چنین بود که خانواده، نوذر را در بیمارستان در کمای عمیق و پس از چند بار عمل بزرگ روی مغز ملاقات کنند
یک سال و اندی با این زخم های عمیق و هزاران درد دیگر سپری شد....
پس از سه سال یعنی حدود سال 1367، توانست دوباره راه بیفتد، اما سمت چپ بدنش فلج بود(چشم چپ، نابینا
و دست و پای چپ، فلج بود)
هیچ خاطره ای از گذشته نداشت
جز چند نفری که در دوران سه ساله ی اول مجروحیت با او همراه بودند
هیچکس را نمی شناخت
به سختی صحبت می کرد و به سرعت فراموش می کرد....
سرانجام این جانباز والامقام سال 1391 پس از سال ها رنج و مشقت
در یکی از بیمارستان های تهران به خیل عظیم یاران شهیدش پیوست🕊️
#شهیدنوذرشاهولیکوهشوری
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
#لبخند_آخر
➕شهیدانی که بعد از شهادت لبخند زدند...
ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ میکرﺩ.
ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭُﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻻی ﺳﺮﺵ.
ﺩﺍﺷﺖ آﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺴﺎﺷﻮ میزﺩ.
ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ آﺧﺮ ﭼﻪ ﺣﺮفی ﺑﺮﺍی ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭی.
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗتی ﺑﺮﺍی ﺧﻂ مقدم ﮐُﻤﭙُﻮﺕ میفرستن،
ﻋﮑﺲ ﺭُﻭی ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﻧَﮑﻨﻦ!
ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺿﺒﻂ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻳﻪ ﺣﺮﻑِ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﮕﻮ.
ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻨﺎﺯی ﮔﻔﺖ: آﺧﻪ ﻧﻤﻴﺪﻭنی، ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﻢ، ﺭُﺏ ﮔﻮﺟﻪ ﺍﻓتاده...!
و لحظاتی بعد چشمانش را بست، لبخندی زد و شهید شد............"
✍فرازهایی از وصیتنامه شهید
▫️اگر تکه تکه هم بشوم دست از دین اسلام بر نمیدارم... بترسید از اینکه هر هفته نامه اعمال ما دو مرتبه پیش امام زمان(عج) باز میشود. نکند خدای ناکرده امام زمان(عج) از دست ما ناراحت و شرمنده شود...
شهادت: مصادف با شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
#شهید_رضا_قنبری🕊⚘
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 دعا کنید نمیرید ....
راوی : #حاج_حسین_یکتا
@ShahadatNameOshagh
سال 64 بود که محمد حسن از جبهه مرخصی اومد قم.
بهم گفت: بابا!
خیلی وقته حرم امام رضا(علیه السلام) نرفتم دلم خیلی برای آقا تنگ شده.
گفتم: حالا که اومدی مرخصی برو، گفت:نه، حضرت امام که نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است گفته جوان ها جبهه ها را پر کنند.
زیارت امام رضا(علیه السلام) برام مستحبه، اما اطاعت امر نایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) لازم و واجبه.
من باید برگردم جبهه؛ نمی توانم؛ ولو یک نفر، ولو یک روز و دو روز!امر امام زمین می مونه.
گفتم: خوب برو جبهه؛ و او رفت.عملیات والفجر هشت با رمز یافاطمة الزهرا (سلام الله علیها) شروع شدو محمدحسن توی عملیات به شهادت رسید.
به ما خبر دادندکه پیکر پسرتون اومده معراج شهدای اهواز ولی قابل شناسایی نیست. خودتون بیایید و شناسایی کنید.
رفتیم معراج شهدا و دو روز تمام گشتیم اما پیکر پیدا نشد.نشستم و شروع به گریه کردن کردم که یکی زد روی شونه ام
و گفت: حاج آقای ترابیان عذرخواهی می کنم،ببخشید؛ پیکرمحمدحسن اشتباهی رفته مشهد امام رضا(علیه السلام)دور ضریح آقا طواف کرده و داره برمی گرده.
گفتم: اشتباهی نرفته، او عاشق امام رضا(علیه السلام) بود.
السلام علیک یاعلی بن موسی الرضاالمرتضی علیه السلام
#شهیدمحمدحسنترابیان🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤یا امام رضا ... قربون کبوترات
یه نگاهی هم بکن به زیر پات 😭
@ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔آیا کاری کردیم که شرمنده شهدا نباشیم⁉️
از خودتون سوال کنید!
#شهیدانه🕊
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
@ShahadatNameOshagh
محمد بعد از هر عملیاتی به پابوس آقا امام رضا(ع) می رفت و بعد از آن که روح و جان در فضای معنوی حرم صیقل می داد برای دیدار با خانواده به آمل می رفت....
راستی کسی نمی داند بین او و آقا امام رضا چه گذشته بود!
شاید محمد می رفت برای تجدید عهدی که از کودکی با آقا بسته بود...
پیکر پاک محمد را که اشتباها با شهدای لشکر 5نصر به مشهد می برند.
آری! قسمت محمد بود که برای آخرین بار با شهدای مشهد دور حرم آقا طواف داده شود
و این گونه به «آخرین زیارت » مشرف می شود و بعد از سه هفته به آمل برمی گردد.
پیکر شهید سالم به خانواده اش می رسد. شهید تیموریان در عملیات بدر، در حالی که شهدا و مجروحان عملیات بدر را از آب بیرون می آورد بر اثر انفجار یک گلوله در داخل آب به شهادت رسید ....
آن چنان بود که خود بارها گفته بود و حتی در نوشته هایش نیز آمده است که:
«صدام لعنتی هنوز تیر و ترکشی نساخته که با آن مرا بکشد...»
📚 «نوزادی با قنداق قرمز» داستانی براساس زندگی سردار شهید «محمد تیموریان» است...
#شهیدمحمدتیموریان🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
🍃 شهید زین الدین اهمیت بسیار زیادی برای نماز شب قائل بود و در یکی از سخنرانیهایش در مقر انرژی اتمی اهواز می گفت: «بچه ها! من نیمه شبها می آیم از نزدیک نگاه می کنم، می بینم نماز شب خوانها بسیار اندکند!»
🌱تاسف می خورد که چرا سرباز امام زمان (عج) نسبت به نماز شب باید این قدر بی تفاوت باشد.
از آثاری که به زندگی این فرمانده نامدار پرداخته کتاب از برف تا برف و
زیر باران ست
که به روایت جامع و کامل زندگی شهید زین الدین می پردازد.
#شهیدزینالدین🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
✍#پنج شنبه است
شادی همه ی اموات و ارواح طیبه شهدا
#امام_شهدا
شهدای #دفاع_مقدس
شهدای #گمنام
شهدای #غدیر
شهدای #هسته_ای
شهدای #مدافع_حرم
شهدای #مدافع_امنیت
شهدای #مدافع_سلامت
صلوات هدیه کنیم 👇👇
https://eitaabot.ir/counter/7o2ftu
روی لینک آبی بزنید و تعداد صلوات رو تایپ کنید ...حتی با یک صلوات شریک بشید
❤️اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
💞💞💞
❤️سلام و عرض تبریک حلول ماه ربیع الاول
نماز و صدقه اول ماه فراموش نشه ...
شهیدی که در روز «تاسوعا» پرکشید
💚حمیدرضا اهل درد بود. شنیده اید که میگویند،شهادت را جز به اهل درد نمی دهند.حمید رضا همیشه نگران از این بود که به مرگ طبیعی بمیرد. آرزو و شوق شهادت را همیشه داشت.
🍃هیچ ترس و واهمہ اے در وجودش راه نداشتــــ.
نہ از مورد ضربــــ و شتم قرار گرفتن میترسید و نہ از فحش و ناسزاگویے و مسخره ڪردن دیگران.
منڪر ڪہ مے دید باید جلویش مے ایستاد،حتے اگر یڪ نفر بود در برابر ده نفـر!!
حرفش را مے زد.تذڪرش را میداد.
میگفتــــ:اگر هرڪسے در محیط اطرافـــــ خود مانع انجام منڪر میشد اڪنون وضعیت جامعہ ے ما اینچـنین نبود.
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🍀 قسمتی از #وصیت_نامه
عزیزانم خدارا هر زمان و مکان فراموش نکنید و نماز را ترک نکنید تا خدا را گم نکنید و در اصل خودتان را گم نکنید
#شهید_حمیدرضا_دائے_تقے
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
▫️میگفت: احترام بـه والدین دستور خداست. یه دستش توی عملیات قطـع شـده بـود.
یه روز که اومدم خونه دیدم لباس کثیف رو شسته. بهش گفتم: مادر برات بمیره! چطور با یک دست اینها رو شستی؟
گفت: مادر! اگه دو تـا دستم رو هـم نداشـتم باز وجدانـم راضی نمیشد کـه من خونه باشم و شما زحمت شستن لباسهـا رو بکشی...
یک بار هم ندیدم که این جوان، حرمت موی سفید ما را بشکند، بی سوادی ما را به رخ بکشد، حرف تلخ بزند یا حقیرمان کند.
از در اتاق که وارد میشدم، از جا نیم خیز میشد. اگر بیست بار هم میرفتم و میآمدم، همین کار را میکرد .
میگفتم: علی جان، مگر من غریبه هستم؟
چرا به خودت زحمت میدی؟
میگفت: این دستور خداست.
با التماس سرم را میبوسید و میگفت: مادر، پنج دفعه؛ به حق پنج تن، از ته دل دعا کن که وقتی گمنام شهید شدم، بدنم مثل آقا امام حسین بشود.
📚کتاب «پیراهن خاکی» و «روز تیغ» روایاتی از زندگی سردار شهید علی آقا ماهانی
#شهیدعلیآقاماهانی🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh