🥀روز آخر که جمال می خواست برود خیلی با من صحبت کرد،می گفت مادر دل بکن اینقدر به بچه هایت وابسته نباش...
مرتب از کربلا و عاشورا مثال میزد اما دست خودم نبود خیلی سر بچه هایم می ترسیدم ...
جمال در حضور بچه ها با خنده به ماجرا تماس تلفنی که از جبهه داشت اشاره کرد: به مادر زنگ زدم و میگم حالم خوبه بعد مادر به من میگه گوشی بگذار بین گوش و کتف خودت و دست هایت را بزن به هم ببینم سالم است یا نه،
بعد میگه بپر بالا و پایین ببینم پاهایت سالمه...
بعد جمال خندید و ادامه داد :
مادر تورو خدا دست بردار ، شما باید خمس پسرهایت را بدهی ...
دل بکن از ما...
🥀 جمال به جرگهی شهدای گمنام پیوست و دیگر پیکرش باز نگشت.
📚کتاب مادرانه... زندگینامه و خاطرات این شهید بزرگوار است
#شهید_جمال_محمد_شاهی
🌹هدیه به روح پاکشون صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh