eitaa logo
یٰآددٰآشْـٺ‌‌℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
394 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
697 ویدیو
62 فایل
ـ﷽ - بیـٰادمَردان‌عآشـق‌و‌بی‌اِدعـآ•• - وَ روایَت‌هایی‌به‌قلـم‌دِل‌•• - هِدیه‌به‌پیشگاه‌ِ مولاٰوصـٰاحِبمـآن‌حَضرت‌مَھـدی‌ِفآطِمـہ (عَجل‌الله‌تعالی‌فَرجه‌الشَریٖف)••|❤ . #کپی‌باذکرصلوات‌برای‌ظھورآقاامام‌زمان‌عج‌آزاد ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
یٰآددٰآشْـٺ‌‌℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
پیشنهاددانلود(:
¹²⁸ میشودروضه‌ازاین‌نیزفراترباشد داغ‌اگرداغ‌زمین‌خوردن‌مادرباشد داغ‌تو‌مےکُشدآخرهمه‌را..میدانم(:💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
باسلام و احترام لینک گروه هیأت کجا بریم شهرستان ملایر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید... اطلاع از برنامه های هیئات و مراسمات شهرستان ملایر https://eitaa.com/joinchat/1679687887C6bfec87c15
- هركس ميخواهد بداند که اگر امام زمان (عج) ظهور فرمايد ، نسبت به ايشان چه موضعي خواهدداشت، ببيند الان با نائب برحقش چگونه است ؛ اگر توانست مطيع ايشان باشد، اطاعت از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم ميتواند بكند. _شهيدمحراب آيت‌الله‌دستغيب وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
- ماسینه زدیم، بی‌صدا باریدند ازهرچه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند @Shahadat1398🕊
بسیجی دلسوخته گمنام در ضمن مشهور در آسمان "شهیدسیداحمداسداللهی" متولد= جهرم فارس -گردان مالک اشتر لشگر ۲۷ حضرت محمّد رسول الله {صلی الله علیه و آله و سلم} شهادت= بهمن ۱۳۶۶ ماووت عراق عملیات بیت المقدس۲ بخشی از وصیتنامه شهید : « حمد و سپاس خدای را که به ما نعمت وجود بخشید هم او که آدمی را جان بخشید تا وی را حامد باشد و ‌آزادش قرار داد تا تفکر کند و این جان بی ارزش را به راهش نثار نماید او ‌که تمام تلاشمان، کوششمان، اعمال و رفتارمان جنگیدن و‌ جهاد کردنمان و شهید شدنمان و به او پیوستن و در او محو گشتن همه و همه به خاطر اوست تا شاید به آن مقامی که آدمی را سزاست برسیم انقلاب اسلامی به جلو رفته و سیر تکاملش را طی میکند به عنوان یک فرد مسلمان وظیفه ای بس سنگین در رابطه با انقلاب و خودمان بر عهده داریم .مجددا از همه تقاضای بخشش دارم که اگر حق الناس بر من بخشیده نشود باید به آتش غضب خدا بسوزم والسلام »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدای امنیت وطن💔 شهید « » رو به رو منزل مسکونیش و در مقابل چشمان همسر و پسر سه ساله‌اش توسط افراد ناشناس به ضرب چندین گلوله ساچمه‌ای به شهادت رسید. در این حادثه همسر و فرزند وی نیز دچار جراحت شدند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- یه رفیقی‌ برای خودت‌‌ انتخاب‌ کن که‌ هر وقت‌ کنارش‌‌ بود‌ی‌ نتونی‌گناه‌کنی خجالت‌‌ بکشی‌ و‌به‌‌ حرمت‌ پاک بودن‌‌ کارهای رفیقت‌‌ دست‌ به‌‌ گناه‌‌ نزنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 طلبه ۲۱ساله بسیجی : یدونه حلالیت بزنید تو کل شهر فکر کنم به کن شهر بدهکارم بدهکار نیستما حالا یه چراغی شکسته باشیم و ... هر جا کار کردم یه حلالیت بگیرید اون دفعه یدونه سانس استخر بود دیروز ازش حلالیت گرفتم سرش داد زدم حاج اقا حاج اقا حلالم کنید - ایشان از مربیان کمیته تخصصی راپل یگان فاتحین استان قم و دارای مدرک نجات غریق بوده اند.
راز عجیبی است .. - گمنامی یعنی مثل حاج‌احمدمتوسلیان سی و چند سال نامعلوم باشی.. ‌
-خواب یکی از دوستان که از شهیدمحمدرضاالوانی پرسیده بودند،چه خبر؟!... ایشان فرموده بود هرچه خبر هست، اینجاست...!! بهشت خیلی زیباست، اما زیباتر از تمام زیبای ها، وجود مبارک است که هر روز مرا به نزد ایشان میبرند. ...وچه زیباست در راه اهداف و ایمان راسخ خود،جان شیرین و تمام دلبستگیها را فدای همنشینی جاودان با اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یٰآددٰآشْـٺ‌‌℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
🌺حضرت‌صاحب‌الزمان(عج): " به شیعیان ودوستان مابگوئید که خدارا بحق عمه‌ام #زینب(س)قسم دهندکه #فرج مرا
بنام‌خدا.. : ... ـــــــــــــــــــــــــــ سرم پایین بود و چند باری مسیر را قدم زدم. خودم بودم و خودم.. گاهی هم باتـو صحبت میڪردم، از دلم میگفتم و گاهی از تو و گاهی از گذشته و بیشتر از خودم.... هوا سرد بود و باید زودتر به خانه شهید میرسیدم. جمعه بود. مغازه‌ها هم همه تعطیل، خیابان ساڪت و سڪوتی ڪم رنگ نقش عمیقی در خیابان داشت. میان راه چشمم به گلی افتاد و دلم لرزید ، دلم یاد تو افتاد. چند قدمی رد شدم. درب مغازه باز بود. یادت لحظه‌ای رهایم نڪرد. آن گل هم بدجور دلم را برد و هوایی تو ڪرد. آنقدر حالم بد بود ڪه حتی نامش را نیز یادم رفته بود. برگشتم و یڪ دسته خریدم. چقدر زیبا بودند نرگس‌های خوش‌بوی من..🌼 بو ڪردم و عطرشان را تا عمق جانم ڪشیدم.... چقدر دوستشان داشتم. حتی نفهمیدم بعد از خرید باید باآنها چه ڪنم، یا اصلا برای چه خریدم..!! نگاهم به نگاه زیبایشان قفل‌شد ڪه با من حرف میزدند. ازتو میگفتند از نبودنت در ڪنارم. از دوری. از دلتنگی‌ها. و چشمهایم خیره مانده بود به چشمهایشان و از تو میپرسیدند، ڪه ڪجایی؟ دیر ڪرده‌ای.. اصلا آیا حال زار مرا میدانی؟ نمیدانم چقدر از گل‌فروشی تا منزل شهید طول ڪشید اما تا بخود آمدم رسیده بودم.. سردر خانه نوشته بود: " حسینیه " دلم آرام شد.. . پس باید به دستت می‌رساندمشان. ازطرف تقدیم مادرش ڪردم تا از دست مادرشهید به احمدرضایش برسد و احمدرضا هم گلهارا به‌تو برساند. گلها ڪه در گلدان پراز آب و ڪنار عڪسهای شهدا قرار گرفت. دلم پرواز ڪرد. بسمت تـو. بی‌تاب شدم و اشڪ بغضِ‌دلتنگ دلم را تِرڪاند. مبهوت‌شدم.. بین آن شلوغی من بودم و تو و جمع شهدا. شاید در گوشه‌ای هم احمدرضا نشسته بود تا بعداز روضه گلهارا برایت بیاورد. مراسم تمام شد و باز قدم در همان مسیرنهادم. اینبار بطرف مسجد.. دلم آرامش نداشت باید خودم را به آغوش خدا میرساندم و دلی سیر گریه میڪردم. برای‌تو ، برای‌خودم.. ڪه دوستی مسیرم را گرفت و باهم به خانه حاج‌رضا رفتیم. روحانی نورانی و باصفایی که عطرخدا را میشد از او استشمام ڪرد.. هوا هوای توبود.. هر ڪجا را نگاه میڪردم تورا میدیدم.. داشت اتفاقی می‌افتاد و نمیتوانستم بفهمم.. نماز جماعت ڪه به اقامت حاج‌رضا برپا شد .. حالِ عجیبم شدیدتر شد.. مطمعن شدم گمشده دارم.. توبودی یا خودم ؟؟ نمیدانم.....!! قلبم آنقدر خودش را به قفس سینه ڪوبید ڪه نفسم را داشت بند می‌آورد.. اما ته دلم یڪ شوق خاص بود شبیه یڪ پرواز..... حاج‌رضا لب به سخن گشود و من چشم‌هایم رابستم... لابه‌لای حرفهایش گفت: " رهاڪن دنیارا، سرت را پایین بندازو بندگیت‌را بڪن....." بااین جمله چقدر آرام شدم.. آنقدر آرام ڪه یڪ لحظه همه وجودم را نورخدا گرفت و تورا از یاد بردم.. صحبتهای‌ حاج‌رضا ڪه تمام شد به خانه برگشتم.. اما سبڪ و با قلبی آرام ڪه احساس پرواز داشت.. دلم شاد بود. شبیه آن قدیم‌ها ڪه باتو بودم و در باهم قدم میزدیم و دستم در دستان‌ گرمِ‌تو بود... یادش‌بخیر چه‌روزهایی باهم داشتیم..💔 تمام روز را مرور کردم.. این حادثه ، آن گل، حاج‌رضا.. نه ، اتفاقی‌نبود.. تازه فهمیدم ماجرای گل چه بود..!! تازه فهمیدم گلهارا به‌تو رسانده و تو درمقابل هدیه‌‌ام ، بمن هدیه دادی و مراسم حاج‌رضا هدیه‌ی تو بود.. باید همانجا میفهمیدم ڪه از اول تاآخر مجلس برای‌تو و بیاد تو بود.. آن دعا، آن ذکرها، تماماً تو بودی.. و تو دوباره هدیه دادی آغوش خودت‌را.. و تازه فهمیدم آن گمشده من بودم..💔 تازه فهمیدم چقدر دوستم‌داری.. آقا ببخش ڪه در پیچ و تاب دنیا تورا گم ڪردم...😭 ببخش ڪه دستت را رها ڪردم.. ببخش ڪه حق نوڪری و انتظار را خوب به‌جا نیاوردم.. ببخش‌آقا ببخش💔😭 ممنونم ڪه هنوز مرآ از یادنبردی.. ممنونم ڪه باهمه بارگناهم، هنوز دوستم داری.. و ممنونم از شهدا ، از ڪه ڪمڪ ڪرد تا دوباره تورا پیداکنم..😭 !! غفلت‌ازیارگرفتارشدن‌هم‌دارد ، اما این دورشده از خانه‌ات را رها نڪن.. شڪسته برگشته‌ام، اما دلم به تو گرم است.. به دستهای مهربانت.. خانه‌ات آباد، دوباره آبادم ڪن... ـــــــــــــــــــــــــــ تقدیم به: آقا و مولایم (عجل‌الله) و 🌹 🌹 ...
هدایت شده از |•• شَیٖبُ‌الخَضیٖبْ ••|💔
انشااللّٰه فرج امضا میشه..✨ این آقا منجی دنیا میشه..🌿