eitaa logo
"شهید ناصر عبدالی"
431 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
768 ویدیو
50 فایل
شهادت هنر مردان خداست کتاب شهید: به بدرقه ام بیا کتاب مادر شهید(شهیده فاطمه همایون مقدم): فرشته ای که بال نداشت کانال با حضور همسر و خانواده محترم شهید ایجاد شده و همسر و دختر شهید عبدالی از ادمین های کانال هستند ادمین کانال @Nosrat14
مشاهده در ایتا
دانلود
دارم حساب و کتاب می کنم ولی نمی دانم چرا حسابمان یکی نمی شود، ببین! اشک هایم سهم تو لبخندهایت سهم من تمام ثانیه هایم سهم تو بوی زخم و خون سینه ات سهم من تپیدن قلبم سهم تو عطر سیب و نارنج بهشتی ات سهم من زیر باران راه رفتنم سهم تو هُرم خستگی هایت سهم من دلبری هایم سهم تو عطر روی پیراهنت سهم من بغض تاریک شب هایم سهم من صبح بخیرهایم سهم تو مهتاب روی صورتم سهم تو امید با تو بودنم سهم من برشی از کتاب کانال https://eitaa.com/ShahidAbdali
هیچ جای قصه آقا ناصر به اندازه وقتی که از خم کوچه برای آخرین بار پیچید و کسی برای بدرقه ش آبی نریخت، دلمو نسوزونده بود. خدا پشت و پناهت دلاور ❤️ چیز زیادی تا سالروز عملیات فتح المبین نمونده.... https://eitaa.com/ShahidAbdali
عاشقانه همسرت💔 خمار چشمانت میشوم، از خواب که میپرم،؛ دلتنگی می‌ماند و من! درمانده میشوم و تو میدانی چه می‌خواهم... میخواهم تمام روزهایم تو باشی. تمام ثانیه هایم در تو غرق شوند و روزی برسد، داشتن تو را به رخ بهشتیان بکشم..... این دردو دل همسر ست با همسرش😭 برشی از کتاب روایت داستانی زندگی 🌱 https://eitaa.com/ShahidAbdali
بچه های مدرسه ی چقدر با اسمی که سر در مدرسه شونه آشنا هستن؟ اصلا اگه ازشون بپرسی کی بود، جوابی دارن بدن؟ خبر دارن کتاب کتاب زندگی ؟ چقدر شهدا غریبند، حتی تو جاهایی که به اسمشون مزین شده https://eitaa.com/ShahidAbdali
رفته بودم کتاب پسر رو بنویسم، ادب کرد و منو فرستاد سراغ نوشتن کتاب مادرش! شد دو تا کتاب دوقلوی و مادر و پسر شهید https://eitaa.com/ShahidAbdali
مامان رباب یاد روزهای اول انقلاب می افتد که ناصر آنقدر دنبال کارهای انقلابی رفته بود که کفش هایش پاره شده بود. آن روز وقتی از در خانه بیرون میرفت، مامان رباب نگاهی به کفش هایش کرد و گفت: _ناصر جان! کفشات ناصر لبخندی زد و به انگشت هایش که از کفش بیرون زده بود اشاره کرد _بزار انقلاب سر و سامون بگیره، همه چیز جاشو پیدا میکنه و مامان رباب معنی حرف ناصر را حالا می فهمید که میگفت: این که چیزی نیست، من برای این انقلاب جانم را می‌دهم 🌱 برشی از کتاب https://eitaa.com/ShahidAbdali
روایت داستانی از زبان(زینت خانوم) همسر کتاب رو تهیه کنید، بخونید تا با زندگی آقاناصر (نخبه رشته کامپیوتر) و مدیر مدرسه شهید عبدالی فعلی بیشتر آشنا بشید https://eitaa.com/ShahidAbdali
ناصر داشت بیرون سنگر سوره یاسین را می‌خواند که متوجه شد یکی از بچه ها از سرما به خود می‌پیچد. قران را بوسید و گذاشت توی جیبش. بلند شد رفت به سمت او. اورکتش را درآورد و انداخت روی دوشش. برشی از کتاب https://eitaa.com/ShahidAbdali
دارم حساب و کتاب می کنم ولی نمی دانم چرا حسابمان یکی نمی شود، ببین! اشک هایم سهم تو لبخندهایت سهم من تمام ثانیه هایم سهم تو بوی زخم و خون سینه ات سهم من تپیدن قلبم سهم تو عطر سیب و نارنج بهشتی ات سهم من زیر باران راه رفتنم سهم تو هُرم خستگی هایت سهم من دلبری هایم سهم تو عطر روی پیراهنت سهم من بغض تاریک شب هایم سهم من صبح بخیرهایم سهم تو مهتاب روی صورتم سهم تو امید با تو بودنم سهم من برشی از کتاب 🌱 کانال https://eitaa.com/ShahidAbdali
🛎🛎🛎🛎 یه با دو تا جایزه نقدی از کتاب کتاب زندگی صبر کنید تا دو روز دیگه سوالو همین جا ببینید😊 جوابشم آسونه😊😊😍 https://eitaa.com/ShahidAbdali
"شهید ناصر عبدالی"
🛎🛎🛎🛎 یه #مسابقه با دو تا جایزه نقدی از کتاب #به_بدرقه_ام_بیا کتاب زندگی #شهید_ناصر_عبدالی صبر کنی
🛎🛎🛎🛎 سوال 🔷چند روز قبل از اعزام به جبهه، ناصر اصرار داشت از زینت امضا بگیرد. امضا برای چه بود؟ 💕 🔶پاسخ را در صفحات ۱۵۰ تا ۱۶۰ کتاب جستجو کنید 🍀 https://eitaa.com/ShahidAbdali
کتاب روایت داستانی از زندگی را می‌توانید از طریق شماره های پخش روایت فتح خرید و دریافت کنید 09028872254 02188853908 https://eitaa.com/ShahidAbdali