eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
14هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
8.5هزار ویدیو
2 فایل
سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
🍎 یک بار حاج حسین بادپا به من گفت 💔 از غیب خبر داره! گفتم یعنی چی؟ 🍎 گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب رو تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما... 🤔 پرسیدم چه خوابی؟ 🍎حاج حسین گفت: چندی قبل خواب شهید کاظمی رو دیدم که پیغام شهید یوسف الهی را برام آورد و گفت: «تو شهید نمی شی » 🍎در خواب به شهید کاظمی گفتم : یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا منم به شما برسونه 🤲🏻 ولی شهید کاظمی دعا نکرد 🍎 گفتم: من دعا میکنم شما آمین بگو و بعد گفتم : خدایا منو به برسون 🤲🏻 باز هم شهید کاظمی آمین نگفت و فقط به صورتم نگاه کرد و خندید. 🍎حاج قاسم از کجا فهمیده که بهم گفت «اگر آن کسی که باید برایت دعا کند، دعا کند شهید می شوی.»⁉️ 🍎حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار شهید کاظمی می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند. 🍎حاج حسین آنجا از مادر شهید کاظمی می خواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و مادر شهید کاظمی دعا می کند و اثر می کند 🍎 حاج حسین یک ماه بعد در سوریه به فیض نائل می شود ❤️ 🌷 شهید حسین بادپا 🕊🌻 شهید حاج قاسم سلیمانی "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
﷽|    💢جانبـــاز ، آزاده و شهیــــد!!! شهید عبدالله عابدیان ملک‌کلائی✨ :) «شهرستان قائم‌شهر؛ شهادت ۲۶مرداد۱۳۶۷» 🔖 روز عاشورا ۱۳۴۸ به دنیا اومد ، حدود ۱۰ ماه تو جبهه ها حضور داشت. تیربارچی و معاون فرمانده دسته بود؛ تو جبهه مداحی هم میکرد. مرداد ۱۳۶۷ تو شلمچه به سختی مجروح میشه و به اسارت دشمن در میاد. عراقی‌ها اول میخواستند تیر خلاص بزنند اما همرزم های شهید گفتند:«اگر میخواهید به اون تیر خلاص بزنید، باید به همه ما بزنید.» به خاطر همین عراقی ها پشیمان شده و همه را به عراق منتقل کردند. پس از سه روز بر اثر جراحت شدید و عدم رسیدگی بعثی‌ها به شهادت رسید و ۷ سال بعد؛ از شهید مقداری استخوان و پوتین پوسیده شده به وطن برگشت... ✍به روایت همرزم شهید
2.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️ با چند تا از پسرهای هم سن و سال خودمان رفته بودیم دزفول، کنار رودخانۀ شهر. پاچه هایمان را زدیم بالا و پایمان را گذاشتیم توی آب رودخانه. آب یخ بود و شتاب زیادی داشت. سرمای آب، مغز استخوان مان را می سوزاند. توی رودربایستی با هم مانده بودیم. منتظر بودیم یکی پایش را بکشد بیرون تا بقیه هم انصراف بدهند. یکهو دیدیم حسین لباس هایش را درآورد و شیرجه زد توی آب! دهانمان یک وجب باز ماند. تا به خودمان بیاییم، حسین تا تهِ رودخانه را شنا کرد و برگشت. 🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات هفته بسیج برفاتحان قله ایمان ؛ امید و موفقیت گرامی باد🌹 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ https://eitaa.com/shahidBarzegar65/9977