eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
14.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
8.5هزار ویدیو
2 فایل
سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸هيچ‌كس براي من شهيد شوشتري نمي‌شود🍃 روزی در ماه شعبان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به منزل ما تشریف آوردند. در آن ديدار آقا فرمودند: «بعد از جنگ خيلي‌ها به حاشيه رفتند، اما شهيد شوشتری همچنان که بودند، ماندند.» ايشان در ادامه فرمودند: «هيچ‌كس برای من شهيد شوشتری نمی‌شود.» عكسی از شهيد را در دستشان گرفته بودند که مربوط به دورانی بود كه از دست حضرت آقا درجه گرفته و ایشان پيشانی شهيد را بوسيده بودند. حضرت آقا خطاب به فرزندانم فرمودند؛ «فكر نكنيد محاسن سفيد پدرتان از سن و سال ايشان است، محاسن ايشان در اين اواخر سفيد شده است، وقتی مستضعفين را می‌ديدند، وقتی مشكلات را می‌ديدند.» 🎙نقل از همسر شهید 🌷 (هم استانی شهیدبرزگر) 🆔@ShahidBarzegar65
‌سفارش امروزشهدا 🔸قسمتی از وصیتنامه شهید🌷 ديروز از هرچه بود گذشتيم، امروز از هرچه بوديم! آنجا پشت خاکريز بوديم و اينجا در پناه ميز! ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود! جبهه بوي ايمان مي داد و اينجا ايمانمان بو مي دهد! الهي! بصيرمان باش تا بصير گرديم و بصيرمان کن تا از مسير برنگرديم! و آزادمان کن تا اسير نگرديم! سردارشهید_نورعلی‌شوشتری (هم استانی شهیدبرزگر) 🆔@ShahidBarzegar65
🔸عهد بستم در این لباس شهید بشوم دوستان می گفتند: زمان بازنشسته شدنش بوده، هر چی می گفتند: آقا بیا برو بازنشسته شو! یک عمر توی جبهه بودی و خدمت کردی، بیا برو آب و هوایی تازه کن. این لباس را رها کن. اما سردار شوشتری جواب می دهد: «من عهد بستم با آرمان های بسیج که در این لباس شهید شوم»! 🎙نقل از همرزم شهید 🌷 (هم استانی شهیدبرزگر) 🆔@ShahidBarzegar65
‌ شهید نورعلی شوشتری سرباز بود. در مسابقات تیراندازی ارتش اول شد. گذاشتندش گماشتۀ پسرخالۀ شاه. راضی نبود. می‌گفت اوضاع خانواده‌اش اصلاً خوب نیست و هیچ قید و بندی ندارند. از غصه مریض شد. چند روزی بازداشتش کردند. گفتند اگر اینجا بمانی، می‌بریمت گارد شاهنشاهی. زیر بار نرفت. گفت: «دین و ایمانم را به هیچ قیمتی نمی‌فروشم.» فایده‌ای نداشت. او را انداختند بیرون… مادرش که فوت کرد، برگشت روستای یِنگِجه. مینی‌بوس خرید. از روستاهای اطراف مسافرها را سوار می‌کرد تا قوچان. هر روز به شاگردش می‌گفت: «اگر کسی نداشت، کرایه نگیر.» همیشه ده-پانزده نفری مهمانش بودند! 📚برگرفته از کتاب نور علی 🌷 (هم استانی شهیدبرزگر) 🆔@ShahidBarzegar65