eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
5.7هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای مسجد آدمکش که مسجد ماشالله نام گرفت! در نزدیکى ابن بابویه در شهرری مسجدی بود که معروف شده بود به مسجد آدم کش، مسجدی که امروز به مسجد ماشاالله معروف است. هر کس چه غریب و چه شهرى ، چه خودى و چه بیگانه، اگر شب در مسجد می ماند ، فردا جنازه او را از آن مسجد می آوردند و به این سبب کسی از مردم ری، شب در آن بیتوته نمی کرد. غریبه‌ها از آنجا که مطلع نبودند، مى رفتند و شب در آن مى خوابیدند و صبح جنازه و مرده آن‌ها را بر مى داشتند. بالاخره جماعتى از مردم رى جمع شده و خواستند که آن مسجد را خراب کنند، دیگران نگذاشتند و گفتند خانه خداست و محل عبادت و مورد آسایش مسافرین و غرباست، نباید آن را خراب کرد، بلکه بهتر این است که شب درش را بسته وقف کنید و یک تابلو هم نوشته و اعلام کنید که اگر کسى غریب است و خبر ندارد، شب در این مسجد نخوابد؛ زیرا هر کس شب در اینجا خوابیده صبح جنازه‌اش را بیرون آورده‌اند و این چیزى است که مکرّر به تجربه رسیده و از پدران خود هم شنیده‌ایم و بلکه خود ما هم دیده‌ایم. پس بر تخته اى نوشته و به در مسجد آویختند. اتفاقا دو نفر غریب گذارشان به در آن مسجد افتاد و آن تابلو را دیده و خواندند. پس یکى از آن‌ها ـ که ظاهرا نامش ماشالله بود می‌گوید: من امشب در این مسجد مى خوابم تا ببینم چه خبر است. رفیقش او را ممانعت مى کند و مى گوید: با وجود این آگهى که دیده اى، باز در این مسجد مى روى و خودکشى مى کنى! آن مرد قبول نکرد و گفت حتما من شب را در این مسجد مى مانم. اگر مردم که تو خبر را به خانواده‌ام برسان و اگر زنده ماندم که نعم المطلوب و سرّى را کشف کرده‌ام. پس قفل را گشود و داخل مسجد شد و تا نزدیک نصف شب توقّف کرد خبر نشد. و چون شب از نصف گذشت، ناگاه صدایى مهیب و وحشت زایى بلند شد، گوش داد تا ببیند صدا از کدام طرف است، باز‌‌ همان صدا بلند شد و هر لحظه صدا مهیب‌تر و هولناک‌تر بود. پس آن مرد برخاست و ایستاد و چوب دست خود را بلند کرد و به طرف صدا فرود آورد که به دیوار مسجد خورد و ناگهان دیوار شکافته شد و زر و طلاى بسیارى به زمین ریخت و معلوم شد، دفینه و گنجى در آن دیوار گذارده و طلسم کرده بودند که این صدا بلند می شود و آن طلسم به واسطه پر جراتی آن مرد شکست پس طلاها را جمع کرد و صبح از آن مسجد صحیح و سالم با پول زیادی بیرون آمد و از آن همه پول، املاک خریده و از ثروتمندان گردید و آن مسجد را تعمیر و به نام او مسجد ماشاالله معروف گردید. علاّمه نهاوندى در کتاب راحة الروح داستان مسجد آدم کش را نقل و اشاره کرده به گفتار مولوى که گوید: یک حکایت گوش کن اى نیک پى مسجدى بود در کنار شهررى هر که در وى بى خبر چون کور رفت مسجدم چون اختران در گور رفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸ایده‌ی جالب شهید ردانی‌پور؛ برای خودسازی رفتم تویِ اتاقش. سرش رو از سجده بلند کرد. چشماش سرخ بود و خیسِ اشک. رنگش هم پریده بود. نگران شدم. گفتم: مصطفی! خبری شده؟ سـرش رو انداخت پایین . زل زد به مُهـرش و گفت: ساعت ۱۱ تا ۱۲ هر روز رو فقط برایِ خدا گذاشته‌ام؛ برمی‌گردم کارهام رو نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم کارهایی که کردم برای خدا بوده یا برایِ دلِ خودم؟ 👤خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید مصطفی ردانی‌پور 📚منبع: یادگاران۸ «کتاب شهید ردانی‌پور» صفحه ۲۲
‌ 🔹تلاش برای رضایت مادر✨ ‌ با شروع جنگ سوریه، امیرعلی آرام و قرار نداشت. مرتب موضوع رفتنش را در خانه مطرح می‌کرد. اما مادر اجازه‌ی رفتن به او نمی‌داد. به هر حال مادر بود و یک امیرعلی که به این راحتی‌ها نمی‌توانست دوری‌اش را تحمل کند حتی وقتی مسافرت کوتاهی می‌رفت، مادر چشم به راه بود تا زنگ در را بزند و با شنیدن صدای فرزندش، دوباره آرامش را تجربه کند اما امیرعلی هم دلش هواییِ حرم شده بود. از هر دری وارد می‌شد به بن‌بست می‌رسید تا این‌که یک روز سرشوخی را با مادر باز کرد، کلی سربه‌سرش گذاشت. خوب که دل او را نرم کرد، موضوع اعزام به سوریه را با او درمیان گذاشت. باز مادر مخالفت کرد. باقی ماجرا را از خود مادر می‌شنویم: «لحظه‌ی آخر حرفی به من زد که تسلیم شدم. گفت که از بین سه فرزندی که خدا به شما عنایت کرده نمی‌خواهی یکی‌شان را قربانی حضرت زینب(سلام الله ) کنی؟ حرفی برای گفتن نداشتم. وقتی می‌خواست برود وصیت کرد، اما من گوش ندادم. گفتم رسم است پدرومادر برای فرزندانشان وصیت می‌کنند؛ برعکس شده. خندید و گفت باشد نمی‌گویم. حرف‌هایش را نوشته بود. با همه خداحافظی کرد و حلالیت طلبید.» مدت زیادی در سوریه نبود که خبر شهادتش را آوردند...💔 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترین خانواده اربعینی... تو این سن کم رکورد گینس ثبت کرد ماشالله 👏👏👏👏👏👏😍 خراسانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عالم،به عشقِ روی تو بیدار میشود⚘️ هر روز عا‌شقـانِ تو بسیارمی شود⚘️ وقتی،سلام می دَهَمت، درنگاهِ من⚘️ تصویرِ کربلای تو، تکرار می شود⚘️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن ِوَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن ِوَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
سلامتی...🍏 براي چه جن و شيطان از خرما بدشان مي آيد و نفرت دارند؟! رسول الله (ص) وصيت كرده اند كه هر روز خرما بخوريم به خصوص صبح 3 و يا 5 و يا 7 دانه بخوريم. چرا پيامبر (ص) وصيت كرده اند كه خرما را به شكل فرد بخوريم نه زوج؟ فايده ي خوردن خرما به شكل فرد چيست و چرا وصيت كرده اند به خوردن خرما و نه ميوه ای ديگر؟!!! تحقيقات علمي نشان داده است كه خوردن خرما باعث توليد انرژي در بدن ميشود كه بصورت طيف آبي رنگ و نامرئي تمام اطراف بدن را فرا ميگيرد و بدن را از ورود جن و شيطان و سحر و چشم درامان نگاه مي دارد ؛ بشرطي كه ما خرما را بصورت فرد مصرف كنيم. ( 3 یا 5 یا 7 عدد) اما چه اتفاقي مي افتد اگر خرما را بصورت دانه هاي زوج مصرف كنيم؟ در اين صورت خرما بصورت شكر در بدن ذخيره شده و باعث بيماري قند ميشود. دانشمندان جهان شگفت زده اند كه پيامبر (ص) چگونه از زمان هاي قديم راه حلي برای دفاع از ورود شيطان و جن را به ما داده است. وجود نازنین پیامبر اکرم، رحمت العالمین، خیر خلق الله صلوات واقعا خرما دارویی عجیب است اگر کم‌خونی دارید نیاز نیست قرص و کپسول های شیمیایی استفاده کنید فقط روزی چند عدد خرما بخورید، کم‌خونی شما برطرف خواهد شد. کبدتان چرب یا بزرگ است روزی هفت عدد خرما صبحانه میل کنید چربی شما، قطعا آب می‌شود. اگر سرد مزاج هستید حتما روزی سه عدد خرما بخورید سرطان تهدیدی جدی برای هر مسلمانی است آیا می دانید راه پیش گیری و علاج آن  خرما است. در روایت داریم رسول الله ﷺ فرمودند: خانه‌ای که در آن خرما  نیست، قطعا آن خانواده گرسنه هستند. تجربه نشان داده: مصرف هفت عدد خرما قند خون را افزایش نمی‌دهد
بـابـای تــو رفـت.... که امروز فرزندان این سرزمین در آغوش بابا باشند . . . نازدانه شهید مدافع حرم 🌷 🌷🇮🇷 باورکنید...خانواده شهدا؛از شهیدشان به سختی دل کندند...یابهتربا رفتنشان بی دل شدند. شرمنده ایم... 🤚قسم بر پاره های پیکرت... 😢دلتنگتم شهیدم....💌
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور قلب.....👌💌 [ازشهید بابایی پرسیدند عباس جان چه خبر؟ چه کارمیکنی؟ گفت به نگهبانی دل مشغولیم... که کسی‌ غیر از خدا وارد نشود] خدایا: نمازهای پر از ترافیک افکارمارا ببخش... یادمان رفت در حال گفتگو با خالق خود هستیم ...همانکه که مارا بیشتر از هرکسی دوست می دارد... بی نیازی که فقط وفقط دست نیازم را بوقت درماندگی بسوی‌او دراز می‌کنم و هیچگاه بی معرفتیم را به رویم نمی آورد. پس اگر بندگی اش را بجا می آوردم ..برایم چه ها میکرد...⁉️ الهی...العفو..نماز خالی.دستهای پُر ماراببخش بنده خوبی نبودیم...
*خاطره ای از دوست و دامادِ؛ 🕊درموردشهیدمحمدزمان ولی پور: دوست صمیمی و داماد شهید محمد زمان ولی پور تعریف می کند: فرمانده سپاه بابل به من خبر داد که برادر همسر شما شهید شدند و این در حالی بود که بیست روز از ازدواج ما می گذشت. به بیمارستان شهید یحیی نژاد رفتم، رئیس بیمارستان مانع شد. گفت: شما تحمل نداری. ...وقتی تابوت را باز کردم، دیدم که شهید دست بر سینه دارد و با حالت تبسم، لبخند می زند. تعجب کردم که دست بر سینه، چرا لبخند می زند؟ شب شهید بزرگوار را در خواب دیدم که گفت: «می دانی چرا لبخند زدم؟ به خاطر آنکه حضرت سیدالشهدا (ع) را دیدم و گفتم: السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)، او را در بغل گرفتم و لبخند زدم.»
25.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.رفقا: وقتِ جهادِ تبیین هست بسم الله... (۱۰۸) 🔅نکاتی پیرامون شهادت اسماعیل هنیه ▫️پیاده روی اربعین
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌درس زندگی....☘ .رجبعلی خیاط مستاجری داشت که زن و شوهر بودند با 20 ریال اجاره. بعد از چند وقت این زن و شوهر صاحب فرزند شدند. رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت: "داداش جون، فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ ریال رو هم بگیر، اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت" هدیه به روحش صلوات✨ خدایا:🤲 دریاب....تمام مردان وزنانی که دغدغه سقفی برای خانواده خود دارند...