#چـنـدخـطبـایــاران ✨
#شهید_محسن_دین_شعاری🕊
محسن در یکی از روزهای زیبای سال 1338 در جمع گرم و صمیمی خانواده دینشعاری به دنیا آمد، روزهای پرنشاط کودکی را زیر سایه تعالیم پدر و مادر گرامی و در پناه تعالیم دین اسلام گذراند.
او از همان اوایل نوجوانی علاقه عجیبی به اهلبیت (ع) داشت و در 13 یا 14 سالگی بود که هیئتی به نام شهدای کربلا تأسیس نمود و خود به تنهایی مسئولیت آن را بر عهده گرفت.
با شروع امواج خروشان انقلاب به صف مجاهدین راه حق پیوست و همواره در تظاهراتهای سال 1357 حضوری فعال داشت در همان ایام به همراه برادرش به خدمت در پزشکی قانونی پرداخت و مدت 6 ماه به صورت شبانهروزی در کار جابجایی و تحویل اجساد مطهر شهدا شرکت داشت محسن جزء اولین سربازانی بود که به فرمان امام خمینی (ره) به پادگانها برگشتند و خودشان را معرفی کردند.
او همواره فریضه مقدس امر به معروف و نهی از منکر را انجام میداد و برای سربازان پادگان به خصوص آنهایی که در انجام فرائض تعلل میکردند برنامه شناخت ایدئولوژی گذاشته بود.
او حدود 1 سال و نیم در سالهای 57 و 1358 خدمت مقدس سربازی را انجام داد و پس از آن در سال 1360 به خیل سبزپوشان سپاهی پیوست.
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️
#کتاببخونیم 📚
زندگینامه ے #شهید_محسـن_دیـن_شعـارے
در ۲ ڪتابِ
1⃣لبخــندے بہ معـبـرِ آســـمآݩ🌈
2⃣معـبـر دوپـازا⚡️
❤️🙃
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️
#طنز_جبهه
#باهم_بخندیم 😅
قبل از شروع یکی از حملات تمام فرماندهان لشگر ٢٧ محمد رسول الله برای حضور در جلسه ی توجیحی توی سنگر فرماندهی جمع شده بودند. فرمانده ی لشگر ٢٧ محمد رسول الله "محمد کوثری" ، به عنوان فرمانده ی عملیات قرار بود نقشه ی عملیات رو برای بقیه ی فرماندهان توضیح بده.
پس از سلام علیک فرماندهان جلسه شروع شد و حاج محمد کوثری پشت به همه و رو به نقشه ی عملیات شروع کرد به توضیح دادن چگونگی عملیات. فرماندهان هم پشت ایشون به صف نشسته بودند و حاج محسن دین شعاری هم در صف اول، جلوتر از همه نشسته بود.
تو همین حین یکی از نیرو ها از پشت سر یک لیوان اب یخ رو توی یقه ی حاج محسن خالی کرد! حاج محسن هم مثل آدم هایی که برق میگیردشون از جاش پرید!!! بعد برگشت و با انگشت اشاره همون نیرو رو نشون داد و تهدیدش کرد!
بعد چند دقیقه حاج محسن که لیوان اب تو دستش بود فرصت رو مناسب دید و برگشت تا اب رو خالی کنه روی اون نیرو و تلافی شوخی اونو در بیاره..... که یکهو محمد اقای کوثری بر گشت و حاج محسن رو تو اون شرایط دید که لیوان رو بالا اورده تا ابو بپاشه رو یکی دیگه از فرمانده ها!!!!
حاج محسن که از خجالت سرخ شده بود لحظه ای بی حرکت شد و بعد از اون یکهو لیوان اب رو یک نفس سر کشید و بعدش با صدای بلند گفت "سلام بر حسین"!!!
با این کار حاج محسن سنگر فرماندهی یکهو ترکید و همه شروع کردند به خنده حتی محمد اقای کوثری هم نتونست جلوی خندشو بگیره!!
#شهید_محسن_دین_شعاری🕊
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️