eitaa logo
•نِعٔمَ‌الٔرِفیْقٔ•
1.6هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
166 فایل
•نِعٔمَ‌الٔرِفیْقٔ• - إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ . - به خاطر بهشت عاشق شهادت نباش ! به خاطر قرب الهـی، رسیدن به خدا عاشق شهادت باش '! کپی ؟ صدقه‌جاریست . خادم تبادل : @oohhaoo .
مشاهده در ایتا
دانلود
💖خندید و گفت: (دیدی بالاخره به دلـــ❤️ــت نشستم!) زبانم بند آمده بود😅، من که همیشه بودم و پنج تا روی حرفش میگذاشتم و تحویلش میدادم لال شده بودم🙊 💖خودش جواب خودش را داد: (رفتم یه دهه متوسل شدم حالا که بله نمی گی امام رضا از توی دلم بیرونت کنه😢، پاکِ پاک✨ که دیگه به یادت نیوفتم. 💖نشسته بودم گوشه که سخنران گفت: اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست، کنن و بهتون بدن نظرم عوض شد😍 دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیـر بشی💞 💖حالا فهمیدم الکی نبود که یه دفعه نظرم عوض شد↪️ انگار دست علیه السلام بود و دل من☺️😍... 📚 گزیده ای از زندگی نامه شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر 🌹🍃🌹🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖@ShahidMohammadHadizolfaghari
#عاشقانه_شهدا🌹 ✨✨ کبوترانه پریدید، خوش به حال شما 🕊 قفس چگونه نشد مانع وصال شما؟؟؟ ❣ شهید #محمد_هادی_ذوالفقاری🕊 🌺مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیه🌹 #یـادشهدا‌بـا‌ذڪـر‌صـلـوات 🌸🍃 🍃🌹🍃🌹🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#عاشقانہ_شهدا همسر شهید مدافع حرم امین ڪریمے مےگوید: دو شب قبل از اینکه امین حرفی از سفر به سوریه بزند، خوابی دیده بودم که نگرانی من را نسبت به مأموریت دو چندان کرده بود😥😢 خواب دیدم یک صدایے که چهره‌ای از آن به خاطر ندارم، نامه‌ای برایم آورد✉️ که در آن دقیقاً نوشته شده بود: "جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) منصوب شده است"💚 و پایین آن امضا شده بود...✍ #همسر_شهید #همسران_شهدا #شهید_امین_کریمی 🍃🌹🍃🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#عاشقانه_شهدا 🕊 خندیدی ... وآخرین تصویر در ذهنم نقش بست 🍃 تا همواره به یاد آورم #حسین چه مهربان استقبال می‌کند سربازانش را ... 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#عاشقانه_شهدا 🌺 تو به حال من #مسکین به #جفا می‌نگری، من به خاک کف پایت به #وفا می‌نگرم، #آفــتابـی تو و من، ذره مسکین #ضعیف، تو کجا و من #سرگشته کجا می‌نگرم..!! 🍃🌹🍃🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#عاشقانہ_شهدا همسر شهید مدافع حرم امین ڪریمے مےگوید: دو شب قبل از اینکه امین حرفی از سفر به سوریه بزند، خوابی دیده بودم که نگرانی من را نسبت به مأموریت دو چندان کرده بود😥😢 خواب دیدم یک صدایے که چهره‌ای از آن به خاطر ندارم، نامه‌ای برایم آورد✉️ که در آن دقیقاً نوشته شده بود: "جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) منصوب شده است"💚 و پایین آن امضا شده بود...✍ #همسر_شهید #همسران_شهدا #شهید_امین_کریمی🕊🕊 🍃🍃🌹🌹🍃🍃🍃🌹🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#معرفی_شهید🌹 #عاشقانه_شهدا 💕 💟 هرچے درست ڪنن میخوریم حتے قلوہ سنگ!😅 ✍ اولین غذایے ڪہ بعدازعروسیمان درست ڪردم استانبولے بود. از مادرم تلفنے پرسیدم .شد سوپ..🍲 آبش زیاد شدہ بود ... 😐 منوچهر میخورد و بہ بہ و چہ چہ میڪرد. 😋 روز دوم گوشت قلقلے درست ڪردم .. شدہ بود عین قلوہ سنگ🙆 تا من سفرہ را آمادہ ڪنم منوچهر چیدہ بودشان روے میز و با آنها تیلہ بازے میڪرد قاہ قاہ میخندید 😂 و میگفت : چشمم ڪور دندم نرم تا خانم آشپزے یاد بگیرن هر چہ درست ڪنن میخوریم حتے قلوہ سنگ 😌😆 📚 بہ روایت #همسر_شهیدمنوچهرمدق 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#معرفی_شهید🌹 #عاشقانه_شهدا💞 ❣مسجد که میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون #مرد بودن را در اون می دیدم... برای رسیدن بهش چله گرفتم...😊😮🌹 ❣ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه #حلقه 4500 تومنی بود ... مهریه ام 14✨ سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد #ازدواجمون داد؛-ميگفت مهریه از نون🍞 شب واجب تره و باید داد.. ❣هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت #خیلی_دوستت_دارم میگفت اگه عاشقت باشم به زمین🌏 می چسبم .... ❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ... برای #شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود ( 💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به #خدا چله می گیرد 💟) #شهید_مهدی_عسگری🌷 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
💞 محمـد آقا با برادرم دوست بود و با هم می‌رفتند☺️ خانواده ایشون چند باری منو دیده بودن خیلےتمایل داشتند صورت بگیره😌 اما چون فاصله سنے‌من و محمد آقا زیاد بود قبول نمے‌کردم😕 . من متولد مرداد ۶۷ و محمد آقا شهریور۵۶ 📆 محمد آقا تو سفرے که به کربلا داشته در حرم (ع) به این بزرگوار شده و از ایشون همسر و محب اهل‌بیت(ع) را می‌خواد💞✌ ️ همزمان با این موضوع بـرادرم یک بار دیگه این موضوع رو به من گفت و خواست بیشتر فکر کنم🙂 نمیدونم چیشد که موافقت کردم که بیاد☺️ از امام حسین(ع) هم خواستم هرچی خیر و صلاحه پیش روم بذاره😢😇 وقتے محمد آقا به خواستگاریم اومد تازه از برگشته بود💐❤️ . اول صحبت‌هامون یه روایت برام گفت: « نجات و رستگاری در راستگویی است.» تا این حرف رو شنیدم یه کم دلهره ای رو هم که داشتم برطرف شد😇 گفت من خواب دیدم که خدا به من ۲دختر دوقلو می‌بخشه😍👭 و همسری خوب و مهربان دارم، ولےهمه این چیزها رو میگذارمو در راه خدا رو انتخاب می‌کنم. خواب‌های محمد آقا همیشه رؤیای صادقه بود.... 🌷 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
یـہ روز داشتیم با ماشیـن تـو خیابون مےرفتیـم سر یـہ چراغ قرمز ...🚗🚦 پیرمـرد گل فروشـے با یـہ ڪالسڪه ایستاده بود...💐😍 منوچـہر داشت از برنامـہ ها و ڪارایـے ڪـہ داشتیم مےگفت ...😌 ولـے مـن حواسـم بـہ پیرمرده بود ... منوچـہر وقتے دید حواسم به حرفاش نیست ...🙃 نگاهـمو دنبال ڪرد و فڪر ڪرده بود دارم به گلا نگاه میکنم ...🙂🌺🌹 توے افڪـار خـودم بودم ڪہ احسـاس ڪـردم پاهام داره خیس مے شہ ...!!!😟 نـگاه ڪردم دیـدم منوچـہر داره گلا رو دستہ دستہ میریزه رو پاهام ...☺️😳 همـہ گلاے پیرمرد و یہ جا خریده بود ..! بغل ماشین ما ، یـہ خانوم و آقا تو ماشین بودن …🚙 خانومـہ خیلـے بد حجاب بود …😰 بـہ شوهرش گفت : "خـاااااڪـــــ بـر سرتــــــ ... !!!😵 ایـݧ حزب اللہـیـا رو ببین همه چیزشون درستـہ"😎✌️🏻 منوچہر یـہ شاخـہ🌹برداشت و پرسیـد : "اجازه هسـت ؟" گفتـم : آره داد به اون آقاهـہ و گفت : "اینو بدید به اون خواهرمون ...!"👱🏻‍♀ اولیـݧ ڪاری ڪہ اون خانومہ کرد ایـن بود که رژ لبشو پـاڪــ ڪـرد💄 و روسریشو ڪـشـید جلو !!!😇 راوی همسر شهید سید منوچهر مدق 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
✨❤️ #عاشقانه_شهدا يَا وَلِیَ أَلْحَسَنَاتْ #خدمت_به_همسر...💕 . از جبهه که میومد... میپرسید: "چی یاد گرفتی…؟!" یه بار با خنده گفتم: "یه کم حدیث یاد گرفتم که به نفع خودمه...!!! . یکی از مسئولین گفته: "امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س)... کارای خونه رو با هم تقسیم میکردن...💕 مثلاً... حضرت زهرا(س)هیزم می آوردن و حضرت علی(ع)عدس پاک می کردن و...!!!" . من به شوخی گفته بودم... كلی خندید... اما بعدش گفت: "حالا پاشو برو... عدس بیار پاک کنم…!!!💕 چون شنیدم…مکلف شدم این کارو انجام بدم..." . گفتم: "عدس نداریم ولی لپه هست..." لپه ها رو آوردم... ریخت توی سینی… داشت پاک می کرد که زنگ خونه به صدا در اومد...! سریع سینی رو هل داد زیر تخت...!!! . مادرم بود… احوالپرسی کرد و زود رفت… . گفتم: "چی شدددد...؟! ترسیدی مادرم ببینه داری لپه پاک می کنییی...؟" گفت: "نههه...گفتم یا مادر منه یا مادر تو... اگه مادر من باشههه... ناراحت میشه ببینه عروسش به پسرش کار داده...!!! اگه مادر تو باشههه... حتماً میگه نسیبه رو لوس میکنی...!!! نمیخواستم ناراحتشون کنم… لازم نیست کسی بدونه من دارم لپه پاک می کنم… تو بدونی کافیه… 💕 برای من مهم تویی💕 " . به علی تجلّایی با اون همه اُبُهّت و رفتار نظامیش... نمیومد كه تو خونه... لپه پاک کنه يا... ظرف بشوره...! ولی تا می دید به کمکش نیاز دارم… سریع میومد کمکم...💕 . (خانم عبدالعلی زاده همسر شهید علی تجلّايی) ═▩ஜ••🍃🌼🍃••ஜ▩═ @ShahidMohammadHadizolfaghari
💔 ای کاش... در این شهر دکتری پیدا میشد...💉 و تو رو برایم تجویز میکرد...😷 تا باورت شود...😊 حال من فقط با تو خوب میشود...💔😔 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
༻﷽༺ 🌹 وضــع غــذاپخـتـنـم دیدنـے بود😑 بـراش فسنــاݧ درسـت کـردم چہ فسنجانے!گردوهــارادرسـتہ انداختہ بودم توےخورش🙄آنقـدر رب زده بودم کہ سیاه شده بـود.بــرنـج هـم شـورشور😶 نشـست سـرسفـره دل تودلم نبود😥 غـذایش راتـاآخرخـورد😐بعـدشـروع کـردبہ شوخے کردݧ کہ(چـون توقره قروت دوست دارے بہ جاے رب قره قروت ریختہ اے توغـذا😅) چنـدتـااسـم هـم براے غـذایـم ساخـت:ترشـکی،فسنجون سیاه.😐😄 آخـرش گفـت:خداروشـکر.🙂 دستت دردنکنہ💚 🌺 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
🌹 وضــع غــــذا پخـتـنـم دیدنـے بود😑 بـراش فسنـــجـاݧ درسـت کـردم چہ فسنجانے! گردوهــا را درسـتہ انداختہ بودم توے خورش 🙄 آنقـدر رب زده بودم کہ سیاه شده بـود. بــرنـج هـم شـور شور😶 نشـست سـر سفـره دل تو دلم نبـود😥غـــذایــش را تـا آخر خـورد 😐 بعـــد شـروع کـرد بہ شوخـے کـردݧ کہ(چـون تو قره قروت دوست دارے بہ جاے رب قره قروت ریختہ اے توغـذا😅) چنـدتـا اسـم هـم براے غـذایـم ساخـت: ترشـکی، فسنجون سیاه.😐😄 آخـرش گفـت: خداروشـکر.🙂 دستت درد نکنہ💚 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari
#عاشقانه_شهدا🌹 ✨✨✨ من چگونه سوی خیمه خبرت را ببرم؟ خبر ریختن بـــــال و پرت را ببرم ...😔 محمودرضا قد بلندی داشت. پیکرش توی تابوتی که در معراج شهدا برای تشییع آماده شده بود، جا نگرفت💔. رفتند تابوت دیگری بیاورند. رفقایش در این فاصله نشستند بالای سرش. یکی از بچه‌ها خواست که #روضه بخواند🎤. گفت: «محمودرضا دهه محرم گاهی که کارش زیاد بود، همه ده شب را نمی‌توانست هیئت بیاید، اما شب روضه #حضرت_علی_اکبر (علیه‌السلام) حتماً می‌آمد و دمِ علی علی می‌گرفت...»◾️ این را که گفت دیگر نتوانست ادامه بدهد و زد زیر گریه. 😭😭 📚 برگرفته از کتاب «تو شهید نمی‌شوی» #شهيد_مدافع_حرم محمودرضابيضايی🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ShahidMohammadHadizolfaghari
✨نگاهش به توست.. مبادا غافل شوی و گناه کنی! 🍃مبادا ادعای کنی 💔و دلش را به درد آوری! 💞نگاهش به توست.. 🙏مراقب کارهایت باش! هادی یادشهداباصلوات 🍃🌹🍃🌹🌹🌹🌹🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ShahidMohammadHadizolfaghari
💔 نباشی من و این قافیه ها دلگیریم، آخر از شدتِ دلتنگیِ میمیریم! 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Shahidmohammadhadizolfaghari