#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_هشتاد_وهفتم
#عاشق_شهادت
قرار بود برای تصویربرداری به هادی و دوستان ملحق شویم. 📸
روز یکشنبه نتوانستم به سامراء بروم. هرچقدر هم با هادی تماس گرفتم تماس برقرار نمی شد.
تا اینکه فردا یکی از دوستان از سامراء برگشت.
سلام کردم و گفتم: چه خبر از بچه ها؟
گفت: برای شیخ هادی دعا کن.🕯
ترسیدم و گفتم: چرا؟ مگه زخمی شده؟
دوست من بدون مکث گفت: نه شهید شده.🕊
همانجا شوکه شدم و نشستم. خیلی حال و روز من به هم ریخت. نمی دانستم چه بگویم. اینقدر حالم خراب شد که حتی نتوانستم بپرسم چطور شهید شده.
برای ساعاتی فقط فکر هادی بودم.
یاد صحبت های آخرش!
من شک نداشتم هادی از شهادت خودش خبر داشت.
به دوستم گفتم: شیخ هادی به عشقش رسید.
او عاشق شهادت بود...❤️
@ShahidMohammadHadiZolfaghari 🦋