eitaa logo
شهید مدافع حرم محمد حسن قاسمی
232 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
10هزار ویدیو
32 فایل
کارشناس بیهوشی و مسئول راه اندازی بیمارستانهای میدانی در سوریه که در حین انتقال مجروحین به بیمارستان حلب در حمله تروریستهای تکفیری به آمبولانس به شهادت رسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
از شهید علی عسگری: 🌺به نقل از هم رزم شهید: بعد از شهادت شهید عسگری یکی از مجاهدان لبنانی که آرزوی شهادت داشت و اعتقادش بر این بود که مهر شهادت بر لباس رزم شهید عسگری خورده است با اصرار فراوان لباس رزم شهید عسگری را به تن کرد و بعد از سه روز با همان لباس رزم شهید عسگری به شهید عسگری پیوست. 🌺همرزمش نقل می کند : شهید عسگری عجوبه ای بود که من با سابقه های زیاد که در جبهه های مختلف دارم مانند او شجاع ونترس وبا صداقت کم دیده بودم. در تمام عملیات ها او بود وچنان با تجربه بالای چریکی می جنگید که در هر عملیاتی که شهید عسگری شرکت می کرد همه همرزمان به او می بالیدند واطمینان به پیروزی داشتند. 🌺یکی از دوستان شهید می گوید: دو روز قبل از آخرین سفر شهید به سوریه،با هم بر سر یک کوهی رفتیم ویک رقعه حاجت نوشتیم و آن را بر داخل گلوله ای از گل گذاشتیم وآن را به داخل قنات انداختیم وآمدیم مشغول روی کوه بودیم که یکباره شهابی بزرگ از آسمان به سوی ما آمد وتمام کوه را روشن کرد ،من هراسان شده بودم شهید عسگری گفت:این نشانه قبولی حاجات ما بوده، به او گفتم مگر تو چه بود؟ گفت:من به جز شهادت حاجتی ندارم. 🌺به نقل از دوست شهید: در پتروشیمی اراک کار می کردیم ماه رمضان بود و هوا بسیار گرم و محل کار ما مخازن کروی بود که باید در داخل آن کار می کردیم. بدنه مخزن باید تا 100درجه سانتیگراد حرارت می دید تا گرم شود و بعدا شروع به کار کنیم. همپای ما در آن شرایط که برای کسی هم که روزه نبود تحملش سخت بود، روزه می گرفت و کار می کرد. یک شب به اتفاق هم به منزل دوستان در خوابگاه دیگر رفتیم و دیدیم که هندوانه ای گذاشتند وسط و به ما هم تعارف کردند. اما شهید قبل از آنکه از هندوانه بخورد از دوستان پرسید که از کجا آورده اید؛ در اینجا که دسترسی به مغازه ندارید؟ گفتند: از باغ کنار پتروشیمی کندیم. شهید گفت: آیا صاحبش می داند؟ گفتند : نه، او چنگال را به زمین گذاشت و گفت: با مال شبه ناک جسم و روحم را آلوده نمی کنم؛ انشالله که خداوند از میوه های بهشتی نصیبمان کند. به نقل از برادر شهید: در سال 85 در سیرجان کار می کردیم شهید گفت: حاجتی دارم و می خواهم برای حاجتم گوسفند قربانی کنم. در منزل یکی از دوستان گوسفندی تهیه و ذبح شد. وقتی داشتیم گوشت را تقسیم می کردیم که بین مردم توزیع کنیم، شهید گفت: دیشب خواب دیدم سوره صف را از اول تا آخر با صوت زیبایی می خواندم تعبیرش چیست؟ وقتی به کتاب مراجعه کردیم، دیدیم که (ع)فرمودند: هر کس سوره صف را در خواب قرائت کند، سرنوشت او ختم به شهادت می شود. امام جماعت نقل می کند: سه روز قبل از شهادت با چند تن از پیش ما آمدند. به او گفتم چند ماه است که هستی یک سفر به ایران برو سری به خانواده و پدر و مادرت بزن. شهید عسگری با نگاه معنادار و لبخند ملایمی که بر چهره اش جاری بود، جواب داد: آیا فکر می کنید من به اراده خودم به اینجا آمده ام؟من مولایم (ع) را در خواب دیدم حکم به من داده ونتیجه آن را هم که است به من وعده داده و بازگشتی در کار من نیست. به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammdHasanGhasemi
(4) حجت الاسلام و المسلمين پناهيان در توصيف اين شهيد می گويد: « نمی‌دانم  خوشحال باشم که این چند سال با ایشان آشنا شدم یا ناراحت باشم؛ خدا شاهد است از روزی که خبر شهادت ایشان را شنیدم کاملاً افسرده شده‌ام؛ خدا شاهد است عطر و بوی بعد از و  که خبر رفقای شهید را می‌دادند، در جانم زنده شد. بعد از دفاع مقدس نيز چنین حال و هوایی نداشتم. چهار پنج سال پیش، من در سفارت با ایشان آشنا شدم. در سفرهای بعدی که می‌رفتم فقط به عشق دیدن ایشان بود که می‌رفتم. منتظر بودم کی می‌آید که با ایشان حرف بزنم و نگاهش کنم. آدم اهل عمل و اهل اخلاص؛ خیلی‌ها به خارج از کشور می روند یا بوی خارج از کشور به مشام این‌ها می‌خورد، عوض می‌شوند. امام جماعت محترم مسجد می‌گفت که نگاه می‌کردم ، آن گوشه نشسته - کسی که سال‌ها خارج از کشور است و در حال و هوای سواحل مدیترانه است - دیدم آن گوشه نشسته و دعای کمیل می‌خواند و  زار زار گریه می کرد. خدا شاهد است یک موی در بدنه مدیران جامعه ما باشد یک هفته طول نمی‌کشد، حضرت ظهور خواهد کرد. نوش جانش که همه خوبی‌هایش را غریبانه با خودش برد! شهید شاطری کس دیگری بود. ما را تا مرز اشغالی می برد و می‌گفت من این‌جا را آسفالت کردم. جاده‌ها را نگاه می‌کردید، احساس می‌کردید با دست‌هایش آسفالت‌ها را مرتب می‌كند. با عشق کار می‌کرد. فضایل و خدماتش را نمی‌شود گفت. از محل مأموریتی كه داشت، یک حرفی زد و به من گفت: " فلانی تو باید اینجا بیایی که چگونه آقا (رهبر انقلاب) دل‌ها را تسخیر کرده است، باید بیایید اینجا ببینید چند تا کارگردان را بیاور اینجا. " خدا شاهد است هر روز منتظر تماس ایشان بودم. مداوم زنگ می‌زدم که ببینم می‌توانم ایشان را پیدا کنم؟ در همین زنگ‌زدن‌ها و اضطراب، یک‌دفعه‌ پیامک آمد که شهید شاطری به خدا پیوست. به آقا می گويم: یکی از نوادر کسانی که می‌توانست شما، انقلاب و امام را به جهان معرفی کند از دست دادید و به این سادگی‌ها جای ایشان پر نمی‌شود. می‌خواهم به (عج) تسلیت بگویم و بگویم کسی که برای خدمت به مرز نداشت از دست‌ دادید. به این سادگی جای ایشان پر نمی‌شود مگر به عنایت شما و اشک‌های شما و خون خود این شهید و مدد این شهید که عنایتش بر سر همه ما باشد. » به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi