شهید مصطفی صدرزاده
#دعای_کمیل 💔 { یہ عاشقانہ بی صدا با خدا } با نوای جانسوز مهدی رسولی "از دستش ندید" ╭─┅─♥️💛🌸💛♥️🍂
بہ یاد داداش مصطفی بخونیم (:💔
شهید مصطفی صدرزاده
بہ یاد داداش مصطفی بخونیم (:💔
عبارتای قشنگی که تو دعای کمیل دوست دارید لطفا این تو بنویسید 👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/16414941414633
شهید مصطفی صدرزاده
عبارتای قشنگی که تو دعای کمیل دوست دارید لطفا این تو بنویسید 👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16414
شما گفتید (:❤️:
● الهی و ربی من لی غیرک
{ خدایا من جز تو کسیو ندارم }
● فکیف اصبر علی فراقک { خدایا چه جوری دوریتو صبر کنم }
● انا عبدک ضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین { من بنده ضعیف و ذلیل و حقیر و نیازمند و درمانده تو هستم }
● قو علی خدمتک جوارحی { بدنم را در راه خدمتت نیرو ببخش }
● فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک { چگونه صبر کن از نگاه کریمانه ات }
شهید مصطفی صدرزاده
شما گفتید (:❤️: ● الهی و ربی من لی غیرک { خدایا من جز تو کسیو ندارم } ● فکیف اصبر علی فراقک { خدای
فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک 💔 شعر (( غم ناسور ))
چگونه صبر کنم بر این همه مهرت که بر همه عالم نصیب هست ولی ... نمانده به جز حسرت و غم و آهی، برای این دل خسته ، شکسته و رنجور. چگونه صبر کنم برای فردایی که نیست روشن و زیبا و هست مبهم و تار. و تو که بگویی: صبور باش ، صبور... چگونه صبر کنم، تو بگو خود خدای خوبی ها، منی که کشیده ام بر دوش، غم ِ تو را ، و چشیده ام یک عمر، غم ِ فراق ِ نگاهت، و صبر بر این داغ، که بوده ام مجبور. چگونه صبر کنم، دل شده بی تاب، صبر بی چاره، روح آواره. نمانده دگر تاب التهاب و امید، نمانده بر این قلب پُر ز ِ انتظار و خراب، جز براده هایی از من، و یک غم ناسور. چگونه صبر کنم ...؟! 💔
#چہناب(:❤️
#دلتنگی_شهدایی 💔
نگو کجای زمانی نگو اسیر غمی
بدان میان دلی ،، دل که خانه توست....♡:)
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#شهید_مرتضی_عطایی ❤️
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
#کتاب_سید_ابراهیم
قسمت اول
{ مقدمہ }
در جستجوی شهدای مدافع حرم ایرانی نام مصطفی صدرزاده درخششی داشت که مرا به سوی خود جلب کرد. نیت کردم که این مجموعه را با یاد این شهید والامقام آغاز کنم. آوازه و وصفش را زیاد شنیده بودم. فیلم های زیادی از او در فضای مجازی منتشر شده است، اما یک فیلم ، بسیار عجیب و قابل تامل است. صدای ضبط ماشین می آید و مداح می خواند:
ان شاالله تاسوعا پیش عباسم ...
بعد شهید دست روی سینه اش می گذارد و همین جمله را تکرار می کند!!!
موضوع وقتی برایم عجیب تر شد که فهمیدم شهید مصطفی صدرزاده روز تاسوعا به شهادت رسیده است. خیلی دوست داشتم سِرّ این فیلم را بدانم .
به همین دلیل راهی شهریار شدم. می دانستم با خانواده ای بزرگ روبرو خواهم شد که همچین اسطوره ای از آن ها به ثمر نشسته است.
حضور در منزل با صفا و بی آلایش مصطفی برایم آرامشی در بر داشت که حلاوت و شیرینی این حضور را برایم بیشتر می کرد. نگاه معصومانه فاطمه و محمد علی را تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد و امیدوارم بتوانم گوشه ای از گذشت و ایثار این ابر مرد مجاهد را به رشته تحریر در آورم. با لطف خدا و عنایت ویژه بی بی جانم حضرت زینب کبری عصاره اولین قدم از این راه پر برکت با همکاری مادر شهید، خانم افقه و همسر شهید سرکار خانم ابراهیم پور ، پیش روی شماست که امیدوارم مورد توجه خاصه بانوی دمشق قرار بگیرد. هر چند که نمی تواند حق مطلب را در خصوص این مجاهد خستگی ناپدیر میدان جهاد و شهادت ادا کند ، اما الگویی است برای نسل حاضر که گمان می کنند عصر فناوری و ارتباطات عرصه ای برای پرورش و تربیت شهدا نیست.
《یه جوان تو دل برویی بود آدم لذت می برد نگاهش کنه. من واقعا عاشقش بودم. اون وقت این جوان رو چون ما راه نمی دادیم بیاد، رفت مشهد در قالب فاطمیون به اسم افغانی ثبت نام کرد و خودشو رسوند اینجا. زرنگ به این میگن. به ما و امثال ما و کسان دیگه نمیگن.
زرنگ اونی نیست که دنبال مال جمع کردنه ، گول زدن مردمه. زرنگ و با زکاوت کسی است که این فرصت ها رو اینطوری به دست میاره ، بالاترین بهره رو ازش میگیره .
به این میگن زرنگ، به این میگن آدم با زکاوت .ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص. خدا دوست دارد کسی که در راهش جهاد می کند . اگر کسی را خدا دوست داشته باشد، محبتش را، عشقش را، عاطفه اش را در دلها پراکنده می کند . امثال سید ابراهیم، در خیابان های تهران خیلی زیاده ، اون چیزی که سید ابراهیم رو عزیز کرده و به این نقطه رسونده، این راهه...》
فرمانده با اخلاص سپاه سرفراز شهید حاج قاسم سلیمانی
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
از در خونه ات جایی نمیرم بی بی به والله به تو اسیرم💔 #فاطمیه #استوری ➺°.•| @ShahidMostafaSadrzade
وقتی دست از خاک قبر تکاند، اندوه و غم بر دلش هجوم آورد و سيلاب اشک را بر گونه هایش جارى ساخت...
و فرمودند :
بعدِ تو خاک بر سرِ دنیا...
#فاطمیہ
#دلتنگی_شهدایی 💔
-نیست «گوش اهل عالم»، محرم اسرار عشق
زین سبب با خویشتن دیوانه میگوید سخن
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh
#کتاب_سید_ابراهیم
قسمت دوم
{ نذر حضرت اباالفضل "علیہالسلام" }
مادر شهید:
مادرم هر سال دهه اول محرم را روضه می گرفت. روز تاسوعا بود و من هم مثل هر روز به خانه مادرم رفته بودم. مصطفی را که ۴ سال داشت به برادر بزرگترش سپردم و گفتم مواظب باشد که مصطفی بیرون نرود. اواخر روضه و نزدیک اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد و بلافاصله بعد یکی از همسایه ها خطاب به مادرم با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت:
(بی بی بچهات مرد!) من با سابقه ی بازیگوشی و شیطنتی که از مصطفی سراغ داشتم می دانستم این بچه کسی نیست جز مصطفی! مثل همیشه از ترس خشکم زده بود و نمی تونستم حرف بزنم، به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم. درست رو به روی کتیبه ی یا اباالفضل العباس بودم. همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم:.یا اباالفضل العباس این پسر نذر شما، سرباز و فدایی شما، بعد هم به آقا متوسل شدم که بلایی سرش نیامده باشد.
یک ربع به اذان ظهر بود. مصطفی از در وارد شد و همین که مرا آن طور مستأصل و برافروخته دید برای این که از استرس و اضطراب من کم کند آمد و روی پای من نشست و گفت: مادر ببین من حالم خوبه. صورتش خونی بود و رنگ به رخسار نداشت. پهلویش زخم شده بود، اما به من نگفت. برایش آب قند آوردند. با نام آقا اباالفضل آرامش گرفته بودم. صدای اذان به آرامشم اضافه می کرد. سال ها گذشت و این نذر را با هیچ کس در میان نگذاشتم. فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری به مادرم می دادم تا او در روضه اش پخش کند. همسرم نیز در همین حد با خبر بود. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت اباالفضل بود.
➺°.•| @ShahidMostafaSadrzadeh