eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
1_18833187.mp3
3.63M
🔊 #شور #فوق_العاده #اﺣﺴﺎﺳﻲ #ﻣﺪاﻓﻌﺎﻥ_ﺣﺮﻡ #ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩﻱ 🎵ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ اﺯ ﺳﻮﺭﻳﻪ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻣﻬﺮﻩ ﻳﺎ ﺯﻳﻨﺒﻪ (س) 🎤ﻛﺮﺑﻼﻳﻲ #ﺳﻴﺪ_ﺭﺿﺎ_ﻧﺮﻳﻤﺎﻧﻲ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
نوبتــِ ، ڪہ مےرسد دنیا و روزگار، مےڪشند بہ سخن گفتن از نیازے نیستـــ سرخ نیز، یڪ عالم حـرف دارد ... 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 🕊پرونده #سیاه مرا جستـــجو نڪن 🌸حال مرا به آه دلتـ💔 زیرو رو نـڪن 🕊پیش نگاه #مهدےصاحب ‌زمان،خدا 🌸مارا به حق #فاطمہ بی آبرونڪن😔 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#صُبحمـ🌤 به خیر می‌شود از مهربانی ات خورشیـ☀️ـد قلبـ❤️ خسته من روز و شب #بتاب #شهید_علی_امرایی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5796481089518175820.mp3
4.81M
🎧 #بشنوید #موعظه ⭕️چرا بعضی ها از #مسیر_اصلیشون خارج میشن⁉️ 🎤🎤 #حجت_الاسلام_دانشمند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ارادت خاصی به علی ابن موسی الرضا [عليه السلام] داشت ... آخرش هم #برات شهادتش رو از امام رضا(ع) گرفت
🌷با دلی آرامـ❤️ و قلبی مطمئن از آنچه انجام می دهم ( #جهاد) از حضور شما عزیزان مرخص می شوم؛ باشد که این فرزند و #برادر_کوچک و خطاکار خود را ببخشید😔 و #حلال_کنید. 🌷 #شهید_محرابی در آخر ماه صفر🗓 و در روز شهادت #امام_هشتم شیعیان در منطقه جنگی حلب (سوریه) بال در بال ملائک گشود🕊 و پس از طواف حرم مولایش، شاه خراسان، حضرت علی ابن موسی‌الرضا علیه‌السلام در بهشت رضا (ع) #مشهد تدفین شد. #شهید_حسین_محرابی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎ساقیا ما همه از #برکت جامت مستیم 🔮 #هشت مرتبه از بردن نامتـ😍 مستیم 💎آنچه‌از دست‌ تو جاریستـ❣ شرابی‌ست‌ طهور✨ 🔮شکر در سایه‌ی"الطاف #امامت” مستیمـ😌 #سلام_رضا_جانم 😍 #السلام_علیک_یاعلےبن_موسےالرضا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1679929603_293490082_1823030964.mp3
1.8M
احساسی 🔸خادما گریه کنون صحنتو جارو میزنن 🔹همه نقاره میزنن 🎤🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
میگن وَقتی #شَهید میشی که تعداد رفیقات تو مَزار شهــدا 🌷 #بیشتر از داخلِ شهــر باشه دوست داریم شبیه #شــما شویم شبیه کلمه‌ای که #خدا دوستش دارد💞 🌷شهیــد...🕊 ❣شهیــــــد...🕊 🌷شهیــــــــــد...🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
می خواهم از طوفان پرت را پس بگیرم از بادها #خاکسترت را پس بگیرم باید بیاشوبم سکوت لاله ها🌷 را  تا مستی سرتاسرت را پس #بگیرم ده جنگجو در دستهایم✊ صف گرفته  تا از جهان انگشترت💍 را پس بگیرم من زنده #ماندم با غلافی منتظر تا  از گرده شب #خنجرت را پس بگیرم حس می‌کنم با بویی از #تو می‌توانم  فانوس چشم #مادرت را پس بگیرم بو می کشم دندان گرگان زمان را😡  تا قطره خون❣ آخرت را پس بگیرم #شهید_محسن_حججی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
می خواهم از طوفان پرت را پس بگیرم از بادها #خاکسترت را پس بگیرم باید بیاشوبم سکوت لاله ها🌷 را  تا م
2⃣1⃣0⃣1⃣ 🌷 💠خواب مادر بزرگوار فدایی نژاد در مورد 😔 🔰شبی که شهید محسن به خاک سپرده شد. خواب دیدم که در فاصله کمی رسیدم اصفهان. مزار شهید محسن 🌷 باران شدیدی⛈ می بارید 🔰همه جمعیت رفتن و فقط پدر و مادر شهید محسن👥 باقی موندن. بهم میگفت: حاج خانم من شمارو میشناسم، صبر کن الان میگم شما کی هستی 🔰دیدم شهیدمحسن اومد، پوشیده بود. به مادرش گفت: ایشون رو میشناسم😊 هستن از گیلان😭 🔰و به مادرش اشاره می کرد که بیشتر مادر شهید یوسف🌷 رو عزت و احترام کن🙏 و همدیگر رو در آغوش گرفتیم💞 و گریه کردیم 😭 ♨️واقعا را شهیدان می شناسند 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#پایان_انتظار 💕 فرزند در آغوش #مادر💞 #اولین دیدار مادر شهید مدافع حرم حاج سید جواد اسدی🌷 با فرزندش بعد از نزدیک به 3 سال🗓 در #معراج_شهدا #شهید_سید_جواد_اسدی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ ⚠️ :😔 1⃣ 💠السلام علی المهدی یا ابوالشفیق 💠سلام پدر مهربان امت 👌آقای من!! شما همیشه و در همه حالات به یاد ما هستی و اگر ما را رها کنی یا فراموش، دشمن درون و برون دمار از روزگار ما در می‌آورد. چقدر شاد می‌شوم وقتی یاد آن صحبت زیبای شما می‌افتم که فرمودی: «هرگز شما را از یاد نبرده ایم». 👈مگر می‌شود که ارباب کریم، نوکرانش را فراموش کند و به آنها توجه نداشته باشد. 😰اما شرم و خجالت آنگاه همنشین دائمی ما می‌شود که به یاد بیاوریم هرگز به یادت نبوده ایم و تمام خوشیها را بی حضور شما تجربه کرده ایم.😔 😢کسی به من نگفت که می‌شود با شما حرف زد، دردِ دل کرد و غصه‌ها را قصه وار گفت. 😥نمی‌دانستم که نوجوانان هم می‌توانند راه باریکه‌ای از نجوا با مولایشان، باز کنند و گاه گاهی، نوای خوش «یا بن الحسن» بر لب جاری سازند. 💭ای کاش از همان دوران نوجوانی می‌فهمیدم که به یادم هستی تا هرگز فراموشت نکنم. 😊اما حالا هم که به خود آمده ام و می‌خواهم همیشه به یادت باشم آنقدر خیالهای بی خود در دلم خانه کرده‌اند که...؛ اما نه، هرگز نا امید نمی‌شوم، چون یار و یاوری مثل شما دارم؛ امیدوارم نسیم یاری شما غبار خیالات و فراموشی را از قبلم پاک کند تا حضور شما صفای زندگیم شود. 📘برگرفته از کتاب "هیچکس به من نگفت " ✍نویسنده: حسن محمودی =================== 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
سفر پرماجرا_55.mp3
8.74M
۵۵ ✨کُلُّ نفسٍ بِما کَسَبَت رَهینَه✨ تو اَسیر شدی؛ توی چنگالِ خودت! چنگالِ همون قیافه ای که با رفتار و اعمالت به روحت دادی! چنگال خُلق های بدت درمان کن، دیر میشه ها👆👆 🎤🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰از #برادرانم می‌خواهم که غیر #حرف_آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند❌ جهان در حال تحول است، دنیـ🌍ـا دیگر طبیعی نیست🚫 🔰الان دو جهاد در پیش داریم، اول #جهاد_نفس که واجب‌تر است👌 زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می‌شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت. 🔰حتی در جهاد با دشمن‌ها احتمال می‌رود که طرف کشته شود 💥ولی #شهید به حساب نیاید⛔️ چون برای هوای نفس رفته جبهه و اگر برای #هوای_نفس رفته باشد یعنی برای شیطان👹 رفته و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن! آن‌ها اهل #شیطان هستند و ما هم شیطانی. #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تو از آسمـــــان بودی و فقط برای اینکه زمیـ🌎ـن لحظه ای داشتنتــ👤 را تجربه کند آمدی و حـــال زمین
⭕️با آمدن پدر به منزل🏡 #احمد به استقبال او می‌رفت و برای او چای☕️ می‌ریخت و لباس‌های پدر را می‌شست و #ناخن‌های دست پدر را می‌گرفت تا دستان پدر #هنوز_هم منتظر مهربانی احمد باشد😔 ⭕️پدر از دوری فرزند رنجیده💔 ولی اکنون دیگر #خوشحال است که فرزند خود را در راه دفاع👊 از راه #حضرت_زینب(س) و مقاومت و بیداری اسلامی و ارزش‌های اسلام و انقلاب تقدیم کرده و این هدیه را عامل #شفاعت خود در روز قیامت می‌داند. #شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ 6⃣ #قسمت_ششم دیگه نوبت سفره پهن کردن بود... تا الان هی از جمع فرار می ک
📚 ❣🌸 🌸❣ 7⃣ دیگه خانوما تو آشپزخونه بودن و مردام تو هال، منم زیر نگاها و توجهات خاص ملیحه خانم داشتم آب میشدم،🙈 مهسا انگار بیشتر از همه در جریان بود که هی بهم نگاه میکرد و لبخند میزد، تمام سعی مو میکردم که بی تفاوت باشم، دلم نمیخاست هیچ کس از درونم آگاه بشه، هیچکس!😒 ساعت نزدیک دوازده شب🕛🌃 بود، من و مهسا رفتیم تو اتاق خودمون، خیلی خسته بودم و خوابم میومد اما انگار اینا هنوز تصمیم نداشتن بخوابن، سرمو گذاشتم رو بالشتم و به اتفاقات امروز فکر کردم، به یاس، به عباسی که سمیرا بهش میگفت آقای یاس! مهسا از رو تختش اومد پایینو کنار تختم نشست: _معصومه😊 نگاهش کردم: _بله😒 یکم این دست اون دست کرد و گفت: _تو دوست داری با عباس آقا ازدواج کنی؟😆 با تعجب نگاهش کردم و گفتم: _چی؟!😳 نگاهشو بهم دوخت و ادامه داد: _نگو که نفهمیدی ملیحه خانم غیر مستقیم داشت ازت خاستگاری میکرد☺️ سریع نیم خیز شدم و گفتم: _حالت خوب نیست ، برو قرصاتو بخور بخاب😐 چشماشو ریز کرد و گفت: _الان مثلا میخای بگی نفهمیدی واقعا؟ اره؟!😉 -مهسا خواهش میکنم ول کن😕 سریع پتو مو کشیدم روم و گفتم: _شب بخیر -مثلا دارم حرف میزنم باهات🙁 از زیر پتو گفتم: _برو در ساتو بخون که کنکورت رو خوب بدی نمیخاد تو کارای بزرگترا دخالت کنی چشمامو بستم و سعی کردم به چیزی فکر نکنم حتی به چشمای سیاهِ 🌷عباس🌷 که چند دقیقه نگاهم کرد.. شروع کردم زیر لب زمزمه کردن ذکری که باعث بشه نقش ✨خدا✨ جای نقش چشمان عباس رو تو ذهنم بگیره، زمزمه وار تکرارش کردم "یاخیر حبیب محبوب صل علی محمد و آل محمد" .... 💌نویسنده: بانو گل نرگــــس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣🌸 🌸❣ 8⃣ سرمو از سجده بلند کردم، تشهد و سلام دادم و نمازمو با الله اکبر تموم کردم، باز سرمو به سجده گذاشتم تا طبق عادت همیشگی ✨شکر بعد نماز✨ بگم، چشمامو تو سجده بستم، خدایا شکرت، شکرت که من سالمم، شکرت که خونواده ی خوبی دارم، شکرت که تو هستی کنارم، شکرت که من عاشق عطر یاسم، ..... شکرت ... 🙏😢🙏 اشک تو چشمام جمع شد، سرمو از سجده بلند کردم، نگاهمو به بالای سرم دوختم و گفتم: خداجون خودت تنها یار و یاورمی، میدونم که تا نخوای برگی از درخت نمی افته، میخام به این جمله ایمان بیارم طوری با من عجین بشه که جلوی حکمتات قد علم نکنم و غر نزنم، مددی یا الله مددی .. با دستام اشکامو پاک کردم ..😢 کم پیش می اومد که نماز صبحم اول وقت باشه، شاید روزایی که بیشتر دلتنگ بودم و محتاج خدا نماز صبحم اول وقت بود، از بی وفایی خودم بدم اومد، من هیچ وقت راه عاشقی رو یاد نمیگرفتم😔 در اتاق و باز کردم رفتم بیرون، دلم می خواست یه کم برم کنار 🌸گلهای یاسم،🌸 همه خواب بودن هنوز، از جلوی اتاق محمد که رد شدم صدای نجوا و ذکری به گوشم رسید، حتما محمد هم دلتنگه مثلِ من!😒 به در حیاط که رسیدم با یه فکری تو ذهنم برگشتم به در اتاق محمد👀 نگاه کردم و فکرمو زمزمه وار به زبون آوردم "نکنه صدای نجوای تو باشه🌷عباس🌷" .... 💌نویسنده: بانو گل نرگــــس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh