امام زمان عج_۴۵.mp3
2.73M
#فایل_صوتي_امام_زمان 42
الـ👈ـآن وقتشه!
همین الآن که امام زمان نیست!
تا خودتو
به رنگِ ماندگارِ انتظـ🌸ـار، دربیاری!
تاوقتی امامت وملاقات میکنی
گَردِ خستگی جهاد
روی روح و بدنت باشه👆👆
#اَلّلهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّڪَ_الفَرَج🌺🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین💞 ↶ #نیمه_پنهان↷ #قسمت_بیست_وششم6⃣2⃣ 🔻راوی: همسر شهید 🍃يك بار همين جو
📚 #رمان
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین💞
↶ #نیمه_پنهان↷
#قسمت_بیست_وهفتم7⃣2⃣
🔻راوی: همسر شهید
🍃اولين بار در سوريه بود كه حرف از شهادت زد . برگشتني از سوريه ديگر خودماني تر شده بوديم . ديگر صدايش نمي كردم آقا مهدي . راحت مي گفتم مهدي . دليلش شايد بچه اي بود كه به زودي قرار بود به دنيابيايد . ديگر شرم و حياي تازه عروس و دامادها را نداشتيم .حرف هايمان را راحت تر به هم مي گفتيم . بعد از اين كه از سوريه بر گشتيم . من قم ماندم و او رفت اهواز . ماه آخر بارداريم بود . خانه ي پدر و مادر منتظر به دنيا آمدن بچه ام بودم . ولي پدر و مادر كه جاي شوهر آدم را نمي گيرند .
🍃 او لابد خيالش راحت بود كه من كنار پدر و مادر هستم و آن ها هوايم را دارند . درست است كه نبودنش هميشه براي من طبيعي بود ، ولي انگار وقتي آدم بچه دارد نيازش به مهر و محبت بيش تر مي شود . خدا رحمت كند شهيد صادقي را . از دوستان نزديك آقا مهدي بود . حرف هايي را كه به هيچكس نمي زد به او مي گفت . آدم نكته سنجي بود . آن روزها مجروح شده بود و بايد در قم مي ماند و استراحت مي كرد . اطرافيان از حال من بي خبر بودند . سه چهار روز قبل از زايمانم شهيد صادقي يك پاكت پول آورد دم خانه ي ما . گفت " آقا مهدي پيغام داده اند و گفته اند من نمي توانم با شما تماس بگيرم ، اين پول را هم فرستاده اند كه بدهم به شما . " خيلي تعجب كردم . هيچ موقع در زندگي مشتركمان حرفي از پول و خرج زندگي نمي شد.
#ادامه_دارد...✒️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهید_مهدی_زین_الدین 💞
↶ #نیمه_پنهان↷
#قسمت_بیست_وهشتم8⃣2⃣
🔻راوی: همسر شهید
🍃حالا اين كه آقا مهدي از جاي دور برايم پول بفرستد باور نكردني بود . بعدها فهميدم كه قضيه ي پيغام و پول را شهيد صادقي از خودش درآورده . بچه مان روز تاسوعا به دنيا آمد .
🍃 قبلاً با هم صحبت كرده بوديم كه اگر دختر بود اسمش را زهرا بگذاريم . اما به خاطر پدربزرگش اسمش را ليلا گذاشتيم . ليلا دختر شيريني بود ، من اما آن قدر كه بايد خوش حال نبودم . در حقيقت خيلي هم ناراحت بودم . همه اش گريه مي كردم . مادرم مي گفت " آخر چرا گريه مي كني ؟ اين طوري به بچه ات شير نده . " ولي نمي توانستم .
🍃دست خودم نبود . درست است كه همه ي خانواده ام بالاي سرم بودند ، خواهرهايم قرار گذاشته بودند كه به نوبت كنارم باشند ، ولي خُب من هم جوان بودم . دوست داشتم موقع مهم ترين واقعه ي زندگيمان شوهرم يا حداقل خانواده اش پيشم باشند .
🍃ده روز بعد از تولد ليلا تلفن زد . اين ده روز اندازه ي يك سال بر من گذشته بود . پرسيد " خُب چه طوري رفتي بيمارستان ؟ با كي رفتي ؟ ما را هم دعا كردي ؟ " حرف هايش كه تمام شد ، گفتم " خب ! خيلي حرف زدي كه زبان اعتراض من بسته شود . " گفت " نه ، ان شاءالله مي آيم .
🍃دوباره بهت زنگ مي زنم " بعد از ظهر همان روز دوباره تلفن زد . گفت " امشب مامانم اينها مي آيند ديدنت . " اين جا بود كه عصانيت ده روز را يك جا خالي كردم . گفتم " نه هيچ لزومي ندارد كه بيايند . " اولين بار بود كه با او اين طوري حرف مي زدم . از كسي هم ناراحت نبودم . فقط ديگر طاقت تحمل آن وضعيت را نداشتم . بايد خالي مي شدم.
#ادامه_دارد...✒️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_56571771.mp3
25.67M
میخوام امشب🌙 دوباره
یـادی کنـیم از #شُهــــــــــدا 💔
🎧 #مداحی
🎤 #سیدرضانریمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
May 11
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
وقتی که پای دلـ❤️ به غمت گیر میشود
ناخواستَست شهر #نفس_گیر میشود
این خواب ها که #آمدنت را نوید داد
رویای صادقست👌 که تعبیر میشود
گفتند گرچه پیر ببنید #ظهور را
عاشق💖 همیشه زود ولی پیر میشود
از بچگی همیشه همین بوده عادتیم
یا وا نمیشود❌ گره یا دیر میشود
از بس #ظهور را عقب انداختیم که
از #صبح_جمعه های تو دلگیر💔 میشود
#اَلّلهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّڪَ_الفَرَج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
zamine sazi zohor emam zaman.ali.mp3
2.56M
📲 #منبر_مجازی
🎙واعظ: حاج آقا #عالی
🔖 زمینه سازی ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه 🔖
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بازی شهید مدافع حرم #شهید_حسین_مشتاقی🌷 با دو قلوهایش امیر مهدی و نازنین زینب 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔰اولین باری که به #سوریه رفت ۵۰ روزه🗓 بود. اصلا سخت نگذشت🚫 وقتی از سوریه برگشته بود میگفت: #خانم من دیگه #نمیتونم اینجا بمانم.
🔰یک زمانی دیدم دو روز #عصبانی است. گفتم: حسین آقا من کاری کردم که ناراحتی⁉️ گفت: نه. گفتم: خب یک چیزی #بگو. گفت: دیگر نمیخواهند نیرو به #سوریه اعزام کنند😔 گفتم: این ناراحتی دارد؟ گفت: مگر من چه چیزیام از دیگران #کمتر است که #سیده_زینب من را نمیخواهد😭
#شهید_حسین_مشتاقی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh