eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_3438779.mp3
4.04M
🔻ختم چله کلیمیه 💐قرائت زیارت آل یاسین بہ نیابت از شهدا 👈جهت تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عج) 🌱 سَلامٌ عَلےٰ آلِ یٰاسینْ ... 🌹 🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#فرازی_از_وصیت 4⃣1⃣ 💢قسمتی از وصیت نامه #شهید_مرتضی_عبداللهی ⚜دوست دارم اگر #شهید شدم؛ پیکری نداشته باشم ❌ ⚜از ادب دور است که در پیشگاه #سیدالشهدا با تنی سالم و کفن پوش محشور شوم😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما😍 آب💧 روی خوبی از چاه زنخدان شما ❣عزم #دیدار_تو دارد جان بر لب آمده بازگردد یا برآید چیست فرمان شما⁉️ ❣با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای🌷 بو که بویی بشنویم از #خاک_بستان شما #شهید_محمدتقی_سالخورده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 🔻 * .... * 43 💕◈•══•💞•══•◈🌷 42 "علامتِ عاشقی" 🌺 یک عبد و بندۀ خدا، از دستور شنیدن و سختی کشیدن در راه اطاعت از دستورات خدا لذّت میبره.😊 - یه سؤال؟ ما همش فکر میکنیم که علاقه نداریم که سختی بکشیم. 🔹 همچین احساسی رو نداریم. چیکار کنیم؟😔 * چرا عزیزم، این احساس توی وجودت هست. برای اینکه این احساس رو به خوبی درک کنید یه مثالی رو تقدیم میکنیم: 🌺 فرض کنید امام زمان (ارواحنا فداه) ظهور کردن و همۀ فرمانده هاشون رو توی یه خیمه ای جمع کردن؛ و فرض کنید که شمام توی خیمۀ حضرت هستید.😌 💖 امام (ع) به تک تک فرمانده هاشون دستوراتی رو میدن و اونا میرن تا دستورات حضرت رو انجام بدن. فقط شما میمونی و امام....💞 🔸 هر چی نگاه میکنی که آقا یه دستوری هم به شما بدن، اما دستور نمیدن. 🔶بعد به آقا میگی: آقا جان به منم یه دستوری بدید خواهش میکنم... 💢 اونوقت اگه امام بفرماید: نه عزیز دلم شما راحت باش... نمیخواد سختی بکشی... شما با خودت میگی یعنی من انقدر بد بودم که آقا منو لایق ندونست که بهم دستور بده؟!😔 آقا من بدون دستور شما میمیرم...😭 با نگاه های ملتمسانه از آقا میخوای که بهت دستور بده... 🔹اصلا دِق میکنی اگه مولا بهت دستور نده... درسته؟ - بله همینطوره. 🔶 صبر کن ببینم؛ چی شد؟ شما که ظاهراً از دستور شنیدن خوشت نمی اومد؟! چی شد پس؟😌 نه دیگه اینجا فرق میکنه.... «اینجا پای عشقِ به مولا در میون هست...» 💓💖🌷💗 اتفاقاً از امام درخواست میکنی که سخت ترین دستوراتش رو به شما بده. درسته؟😊 - بله حتما!✅ 🔶 کسی که عاشق خداوند متعال هم باشه، دوست داره در راه خدا سختی بکشه. چون «علاقۀ به سختی کشیدن، علامتِ عاشقی هست»... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مهندسی فکر_7.mp3
9.13M
#مهندسی_فکر 7 🔸ابدیّتی که پیشِ روی ماست ؛ محال است، به سعادت و آرامش، ختم شود ؛ مگر اینکه، ابزارش را همینجا کسب کرده باشی! 🔹اولین و مهم ترین قدم، در تحصیلِ ابزار سعادت ابدی ؛ #تفکر صحیح و سالم است! 🌐 افکار تو، کجا دور میزند؟ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهید به قلبت❤️ نگاه می کند... اگر جايی برايش گذاشته باشی می آيد، #می ماند، لانه می کند😍 تا #شهیدت_کند...🕊 🔸یار را #عاشق شوی 🔹آخر شهیدت می کند🌷 ‌ ‌ #آرزوی_شهادت #شهید_جهاد_مغنیه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 💖(فوق العاده زیبا) 9⃣5⃣ "خبرشهادت" ✅ راوی:مادر شهید سه ماه بود که احمد به جبهه رفته بود. به جز یکی دوتا نامه✉️، دیگر از او خبر نداشتیم.نگران احمد بودم... به بچه ها گفتم : خبری از احمد ندارید❓من خیلی نگرانم. یک روز دیدم رادیو مارش عملیات پخش می کند. نگرانی من بیشترشد.ضربان قلب من شدیدتر شده بود... مردم از خبر شروع عملیات خوشحال بودند اما واقعا هیچ کس نمی تواند حال و هوای مادری که از فرزندش بی خبر است را درک کند. همه می دانستند احمـد بهترین و کم آزارترین فرزند من بود. خیلی اورا دوست داشتم... حالا این بی خبری خیلی من را نگران کرده بود. مرتب دعا می خواندم و به یاد احمد بودم. تا اینکه یک شب درعالم خواب دیدم کبوتری سفید🕊 روی شانه ی من نشست. بعد کبوتر دیگری🕊 درکنار او قرار گرفت و هردو به سوی آسمان پرکشیدند... حیرت زده از خواب پریدم،نکند که این دومین پرنده؛ نشان از دومین شهید خانواده ی ماست⁉️❗️ اما نه ان شاءالله احمد سالم برمیگردد... دوباره خوابیدم.این بار چیز،عجیب تری دیدم. این بار مطمئـن شدم که دیگر پسرم را نخواهم دید...در عالم رویا مشاهده کردم که به زمین آمده بودند‼️ هودج یا اتاقکی زیبا که در روزگار قدیم توسط پادشاهان از آن استفاده می شد در میان دستان ملائکـه است. آن ها نزدیک ما آمدند و پسرم احمد علی را در آن سوار کردند. بعد هم همه ملائک به همراه احمد به آسمان ها رفتند... روز بعد چندنفر از همسایه ها به خانه ی ما آمدند و سراغ حسیـن آقا را می گرفتند‼️ گویا شنیده بودند که شهیــد محلاتی شهیــد شده و فکر می کردند حسین آقا همراه ایشان بوده... من می گفتم حسیـن آقا در خانه است من ناراحت احمد علی هستم... آن روز مادر شهـید جمال محمدشاهی را دیدم. این مادر گرامـی را از سال ها قبل درهمـین محله می شناختم. ایشان سراغ احمد علی را گرفت.گفتم : بی خبرم.. نمی دانم کجاست. سیـده خانم مادر شهیدجمال،هم رویای عجیبی دیده بود که بعدها برایم تعریف کرد. ایشان گفت: در عالم خواب به نماز جمعه ی تهران رفته بودیم . آن قدر جمعیت آمده بود که سابقه نداشت... بعد اعلام کردند که (عج)🌹 تشریف آوردند و می خواهند به پیکر یکی از شهدا نماز بخوانند‼️ من به سختی جلو رفتم . وقتی خواستند را بگویند خوب دقت کردم . از بلند گو اعلام کردند: " " خلاصه همان روز بود که دیدم رفت و آمد در اطراف خانه ی ما زیاد شده. پسرم مرتب می آمد و می رفت... ظهر بود که از اخبار شنیدیم هواپیمای حامل شهیـد محلاتی مورد هدف قرار گرفته و ایشان به شهادت رسیدند. و بعد هم آمدند منزل ما و خبر شهادت "احمد علی" را اعلام کردند. مراسم تشیع و تدفین و ختم احمد با حضور حضرت آیت الله حق شناس و عباراتی که ایشان در وصف پسرم فرموندند خیلی عجیب بود... بعد از اینکه حضرت آقا این حرف ها را زدند دوستان احمد هم آمدند و کراماتی که از او دیده بودند نقل کردند... عجیب اینکـه پسر من در خانه که بود یک زندگی داشت. اما هیـچ گاه از او ندیدم؛چه رسد به 🚫... احمد رفت،اما می دانستم که اهل این دنیا نبود او در این جهـان ماندنی نبود. او هر لحظه آماده ی رفتن بود.خدا هم او را در جوانی به نزد خود برد... بعد از احمد تمام آنچه از او مانده بود را جمع کردیم . چندین جلد کتاب📚 بود که همه را به حوزه ی قم تحویل دادیم... یکی از علما می گفت: این کتاب ها برای چه کسی بوده ❓ این ها حتی برای طلبه ها سنگین است! ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_5051009693330178061.mp3
9.34M
🍂شهیدارو کجا ما می شناسیم 😔 🍂شهیدارو #شهیدا می شناسن 💔 🎧 حاج مهدی #سلحشور #فوق_زیبا👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#شـب رنگ چشمان من است مــ🌝ــاه روشنی صورت #تـــو... بر من بتاب💫 #قول می دهم دمی پلک نزنم☺️ #شهید_علیرضا_بریری #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸عشـ♥️ــق آن دارم که تا آید نفس 🔹از جمــــال #دلبَرم گویـم فقط 🔸حق پرستم، مقتدایم #مهدی است 🔹تا ابد از #سرورم گویم فقط 😍 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌸♥️🕊♥️🌸🍃 🌾 #صبح یعنی که 🌼تماشای غزل چیدن #تـــو 🌾عاشقی چیست⁉️ 🌼به جز لحظه #تابیدن_تو😍 #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5987819962704593648.mp3
2.85M
🎧 فایل صوتی 🎙واعظ: حاج آقا #دانشمند 🔖 نون و چوب🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔹چند ماهی از رفتن #علی گذشت که درد بر بانو مستولی شد و گویا نوید آمدن #فاطمه را می داد😍 آمبولانس🚑 برای رساندن او به بیمارستان آمد. پدر و #مادرعلی و بانو راهی بیمارستان شدند. 🔸پدر در همه طول مسیر #حضور علی را حس می کرد و گویا او سوار بر لندکروزی🚗 که همیشه با آن می آمد، حالا هم آمده است تا #بانویش تنهایی را حس نکند❌ او جلو می رود و راه را باز می کند و آمبولانس به دنبالش. 🔹پدر می گوید شاید اگر در آن لحظات از #بانو سوال می کردم که آیا تو هم او را حس می کنی: بگوید آری☺️ من علی را دیدم که #لبخند می زند و برایم دعا می کند♥️ #شهید_علیرضا_موحددانش #سالروز_شهادت 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌸🍃🌸🍃 💢توی اوج درگیری با تکفیری ها در #خان_طومان بودیم. تلفات زیادی از دشمن گرفته بودیم دشمن هم تلفاتی هرچند کم و به تعداد انگشتان یک دست از ما گرفتند. 💢نیروهای فاطمیون روحیه شان را از دست داده بودند و نیاز به #تجدید_روحیه داشتند. 💢در آن وضعیتِ درگیری ها و تیراندازی هیچکس فکرش را نمی کرد که ناگهان سیدرضا فریاد بزند:(( آقا! مسئول چای اینجا کیه؟ یکی بره یه کتری آب بار بذاره می‌خوایم #چای دم کنیم.)) همه #خندیدند. 💢همیشه از این شوخ‌طبعی های به‌موقع، به‌جا و سنجیده داشت... 📚طاهر خان طومان #شهید_سیدرضا_طاهر🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه۳۵
صفحہ ۳۵ استاد پرهیزگار .MP3
977.4K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه بقره✨ #قرائت_صفحه_سی_وپنجم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_مهدی_عزیزی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
5⃣7⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰مهدی عزیزی کوچک بود که در کوچه پس کوچه های🏘 تو در توی شهر قد کشید و با سرو قامتی به پایان خط دنیاییـ🌍 خود رسید. 🔰از او چند چیز بیشتر به نمانده، یک لباس رزم👕 با درجه سروانی و دو جلد و نگاه مادری که هر روز قامتش را در چارچوب خانه🏡 می جوید. 🔰مادرش می گوید: از کودکی مهدی خاص بود👌 حتی اولین کلامی که وی آموخت و بر زبان آورد " " بود چرا که وی در دوران جنگ به دنیا آمد و هم در خانواده و هم در تلویزیون📺 بحث بسیار به گوشش رسید. 🔰پدر مهدی بود و در زمان جنگ در جزیره خارک به انجام ماموریت می پرداخت. مادر شهید🌷 میگوید در آن زمان مهدی بیشتر نداشت که من به فرزندانم می گفتم دعاکنید پدرتان و دیگر رزمندگان👥 سالم برگردند که با همان سن کم مهدی می گفت " من می خوام بزرگ بشم و کار بشم" 🔰وقتی پدر خانه نبود🚷 مهدی احساس می کرد و سعی داشت هوای خواهر و برادرش را داشته باشد. مادر شهید در روحیه چیزی از فرزندش کم ندارد👌 در صحبت هایش به راحتی می توان استقامت را لمس کرد و به چشمانش👀 خیره شد که از راه رفته پشیمان نیست❌ 🔰با اینکه فرزندش شده اما هنوز خم به ابرو نیاورده و دفتر خاطرات ذهنش💬 با ذوق نام ورق می خورد😍 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh