eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ ♥️ 9⃣1⃣ 🍂ساعت قرار فرا رسید. از دور میدیدمش با آنکه یک ربع زودتر رسیدم اما محمد قبل از من آمده بود. نزدیک تر رفتم و بعد از سلام گفتم: _کی اومدی؟ هنوز یک ربع مونده +ما اینیم دیگه میخوای برم یه ربع دیگه بیام؟😅 🌿خندیدم و گفتم: _نه ساعتمو یه ربع میکشم جلو. فکر می کنم سر موقع رسیدی😅 سرماخوردگی بهتر شده؟؟ +الحمدلله خوبم. همانطور که قدم زنان می رفتیم، پرسیدم: _میشه بگی چرا اون روز زنگ زدی گفتی بیام بهشت زهرا؟؟ پس از چند ثانیه سکوت گفت: +جواب این سوال تو بعدا میدم. بقیه رو بپرس. _باشه هرجور صلاح میدونی. قبل از همه حرف ها بگم که من نمیخوام چیزی رو زیر سوال ببرم❌ هر چی می پرسم فقط فقط برای اینکه دنبال جوابم امیدوارم حرفام ناراحتت نکنه. راستش اون روز که رفتم قطعه ۲۴ قبر یک هم سن خودم رو دیدم خیلی فکر کردم ولی نفهمیدم چرا باید یه جوان ۲۰ ساله زندگیش رو بزاره بره جنگ و شهید شه. جلوتر که رفتم دیدم همه سن و سالی اونجا هستن. پیر و جوون نداره. یاد پدر تو افتادم. پدرت حتماً خانواده شو دوست داشت. حتما با شما زندگی خوبی داشت. پس چی باعث شد شما رو ول کنه و بره؟؟!! 🍂همانطور که با دقت به حرف هایم گوش میداد به نیمکت خالی اشاره کرد و نشستیم. محمد که به زمین خیره شده بود بعد از کمی سکوت گفت: +چقدر از روزهای جنگ یادته؟ کمی فکر کردم بیشترین چیزی که یادم می‌آمد استرس شنیدن آژیر قرمز🚨 و پناه بردن به انباری زیر زمین بود. یادم آمد روزی که جنگ تمام شد برای تعطیلات تابستانی شمال بودیم و از رادیوی ویلای خاله مهناز خبر را شنیدیم. و گاهی هم در محله همسایه ها می آمد و مادرم برای تسلیت میرفت. گفتم: _خانواده ام سعی می کردند و از فضای جنگ دور نگه دارند. چیزی زیادی توی خاطراتم نیست بیشتر همون استرس آژیر قرمز ... ✍ نویسنده: فائزه ریاضی ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️ 0⃣2⃣ 🍂+وقتی صداشو میشنیدی خیلی می ترسیدی؟ _آره مادرم سعی میکرد آرومم کنه و بگه چیز مهمی نیست. +فکر می کنی اگه یه روز وقتی پدرت سر کار بود و شما نشسته بودیم توی خونه؛ یهو یکی با زور میومد تو چقدر میترسیدی؟؟ یا مادرت چه حالی می شد؟! 🌿منظورش را از این مساله فهمیدم گفتم: _من میدونم اونا رفتند تا جلوی خیلی از اتفاقات بدتر رو بگیرن. ولی نمی فهمم چی باعث شده از همه چی دل بکنن!!!! منظورم اون نیروی درونی💗 چون من حاضر نیستم چنین کاری کنم. +میتونی بگی چی باعث شد اون روز سر دعوا با آرمین رو شونم بزنی و بگی از طرف دوستم ازت عذرخواهی می کنم؟؟ با این که میدونی به صورت منطقی ممکن همه چیز بینتون خراب شه! _چون میدونستم سکوتم اشتباهه✘ +چرا خب اگه سکوت می کردی الان دوستیتون به هم نخورده بود. _زور می گفت. غرورش خیلی زیاد بود. با سکوت من غرورش بیشتر می شد. اینجوری برای این هم بهتر شد که بدون همیشه حق با خودش نیست. 🌿+پس چه نیرویی درونی باعث شد کار درست رو به قیمت از دست دادن دوستت انجام بدی. پدر منم رفت چون دید دارن زورمیگن، حق با آنان نیست. با اینکه میدونست شاید بعد رفتنش همه چیز برای ما خراب شه. جوابش قانع کننده بود ولی از بین رفتن دوستی کجا و مرگ کجا؟! انگار ذهنم را خوانده بود، ادامه داد: +میدونم الان داری فکر می کنی از دست دادن زن و بچه و زندگی با از دست دادن یه دوست خیلی فرق داره ولی اینو بدون اون نیروی درونی که بین تو با امثال پدر من هم وجود داره متفاوته. این مثال رو زدم تا بگم گاهی آدم حس میکنه بعضی چیزها وظیفشه، به گردنشه، حتی اگه بدونی در قبال انجام دادنش یه سری چیزا رو از دست میدی. و البته شاید همه بعدش چیزهای بزرگ تری به دست بیاری. 🍂سرم را به نشانه تایید حرف هایش تکان دادم و گفتم: _می فهمم ... محمد ادامه داد: +بعضی چیزا هست کردنیه. شاید هر چقدر هم برات دلیل و معایبی آرم بازم نتونی کار پدرمو کنی. مثل کاوه که شاید رفتار اون روز تو رو درک نکنه. چند دقیقه ای به سکوت گذشت. تا به پیشنهاد محمد از پارک بیرون رفتیم. و بستنی🍦 خوردیم هرچه اصرار کردم اجازه نداد پول بستنی را حساب کنم. ساکت بودم و به نیروی درونی که محمد درباره اش حرف می زد فکر میکردم ... ✍ نویسنده: فائزه ریاضی ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5773986017916748826.mp3
13.99M
🎧🎧🎧 دوست شهیـــد من😍 خنده نکن، دلا رو دیوونه نکــن⭕️☺️ 🎤🎤 #حسین_دانش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#شب_بخیر⭐️ آرامش شب‌ های نا آرامِ #عشــقــ❤️ شب بخیر🌝 انگیزه بیداری #فردای من😍 #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ #مولا_جان..... ⇜وسط جاذبه ے این همه رنگ🎨 ⇜ #نوکرت تا به ابد رنگ شماست ⇜بی خیال همہ ے مردم شهـ🏙ـر ⇜دلمـ💔 آقا، به خدا تنگ #شماست #اللّهمَّ‌_عَجِّلْ‌_لِوَلِیِّڪَ‌_الفَرَج 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☀️بوی #صبح می‌دهی و گنجشک ها در #خنده‌ هایت پرواز🕊 می کنند ... ☀️حسودی ام می‌ شود به نخل هایی🌴 که هر #صبح... بدرقه‌ ات می‌ کنند ... #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ali_moshkelat_dar_khanevadeh.mp3
1.89M
🎧 فایل صوتی 🎙واعظ: حاج آقا #عالی 🔖 مشکلات در خانواده 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰همیشه دوست داشت #پلیس شود مجید پسر شروشور محله🏘 است که دوست دارد پلیس شود. دوست دارد بی‌سیم📞 داشته باشد. دوست دارد قوی باشد تا هوای #خانواده، محله و رفقایش را داشته باشد. 🔹مادر مجید می‌گوید: همیشه دوست داشت پلیس🚓 شود. یک تابستان کلاس #کاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت: خانم تو را به خدا نگذارید برود🚷 تمام بچه‌ها را تکه‌تکه کرده است. می‌گوید من کاراته می‌روم باید همه‌تان را بزنم. 🔸عشق پلیس بودن و قوی💪 بودن باعث شده بود هر جا می‌رود پز دایی‌های #بسیجی‌اش را می داد. چون تفنگ و بی‌سیم داشتند و #مجید عاشق♥️ این چیزها بود. بعدها هم که پایش به بسیج باز شد یکی از دوستانش می‌گوید آن‌قدر عشق بی‌سیم📞 بود که آخر یک بی‌سیم به مجید دادیم و گفتیم. این را بگیر دست از سر ما بردار😅 در بسیج هم از #شوخی و شیطنت دست‌بردار نبود. #شهید_مجید_قربانخانی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•{ #پس_زمینه ♥️🌿 #شهید_سجاد_زبرجدی #سالروز_شهادت 🏴}• 🍃🌹🍃🌹 @shahed_sticker
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه۶۱
صفحہ ۶۱ استاد پرهیزگار .MP3
877.1K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه آل عمران✨ #قرائت_صفحه_شصت_ویکم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#شهـادت گـــفتم: دگر قــ♥️ـــلبم شوق #شهادت ندارد !😔 گـفت: 👈مراقب #نگاهت باش ... " اَلعَینِ بَریدُ القَلبــــ " چشــ👀ـــم پیام رسان #دل است🍂 #شهادت‌اتفاقےنیست💞 #اللهم‌ارزقنا‌شهـادتـ♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
رفاقت هایتان💞 را خط به خط کلمه به کلمه #مرور میکنیم شاید فهمیدیم💬 رفاقت تان بهانه #شهادت بود یا شهادت🌷 بهانه رفاقت #شهید_روح_الله_قربانی🌷 #شهید_قدیر_سرلک🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#حجاب چٰادُرم قِیمَتِ #خُونِ_شُـهَدٓا دارَدُ پَس زِسَرَم بُگذَرَم اَز #چـادُرِ بَرسَر هَـرِگِز❌ شهـــ🌷ــدا چادرم را بنگرید ... من #پاسدارخون شما هستم و خواهم بود✊ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپی جذاب و متفاوت برای بیان اهمیت #حجاب. 👌 #حتما_ببینید 🌷شهدا رفتند تا چادر از سر خانمی برداشته نشود❌ #حجاب_فاطمی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مادر است دیگر، ⇜یڪ شهیـ🌷ـــد ⇜یڪ #مفقودالاثر ⇜یڪ جانباز ⇜یڪ فرزند دیگر هم ڪہ در #میدان_نبرد است...😔 بشڪنے اے #قلم اگر ننویسی بر دل💔 خانواده شهدای #مدافعان_حرم چه میگذرد... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 🔻 69 "دعای مهم پیامبر" ✅ یکی از دعاهای عجیب و مهمی که پیامبر اکرم بعد از جنگ احد و در اون شرایط سخت، کردن این بود: اللهم‌ حَبّب‌ إلَینا الإیمان‌ وزیّنهُ‌ فی‌ قلوبِنا وکرِّه‌ إلینا الکُفرَ والفسوقَ‌ والعصیانَ‌. 🌺 خدایا ایمان رو محبوب دل ما قرار بده و در قلب های ما زینت بده... - چرا پیامبر اکرم (ص) در اون شرایط اَسف بار که حمزۀ سیدالشهدا، تازه به شهادت رسیده بودن و سپاه اسلام ضربات سختی خورده بود، این دعا رو میکنن؟ 🤔 * چون وعده اینه که ✔️ هر موقع زجر کشیدی بیا تا شیرینی ایمان رو بهت جایزه بدن... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مهندسی فکر_33.mp3
10.27M
#مهندسی_فکر 33 🗞فاکتور مهم که در تمام تصمیماتِ اهل تفکر، مشترک و همیشگی است؛ 👇 ★ کیفیت زندگیِ جاودانه ی آنان است. 💢تصمیماتی که با محوریت چنین تفکری اتخاذ میشوند، محال است به بن بست، پوچی یا هلاکت برسند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰اذان #شهید ابراهیم هادی و تسلیم شدن 18 عراقی 🔹هر طرحی دادیم برای عملیات به نتیجه نرسید، باید آن موقعیت حساس را میگرفتیم؛ به ناگاه ابراهیم هادی به سمت تخته سنگی رفت و رو به #قبله شروع به اذان گفتن کرد؛ هرچه گفتیم بیا عقب میزنندت اثر نداشت. 🔸اواخر اذانش بود که تیر خورد به گردنش و مجروح شد. امدادگر به یاریش رف؛ کمی بعد یکی از رزمندگان گفت عراقی ها دارند خودشان را تسلیم میکنند؛ گفتم شاید حقه باشد ولی 18 نفر بودند که خودشان را تسلیم کرده و گفتند دیگر کسی باقی نمانده، ما هستیم و باقی به عراق برگشته اند و با گفتن (#این_موذن)؟؟؟ سراغ ابراهیم را میگرفتند. 🔹پرسیدم چه شده مگر؟ گفتند به ما گفته بودند شما #مجوس و آتش پرستید ولی با صدای اذانتان و خصوص نام مولا علی دلمان لرزید. #فساد فرماندهانمان را هم که دیده بودیم، گفتیم خودمان را تسلیم کنیم؛ نکند باز ماجرای کربلا بشود.... 🔸5 سال بعد 18 اسیر عراقی بوسیله آیت الله حکیم شفاعت میشوند و در عملیات کربلای 5 در شلمچه و لشکر بدر علیه رژیم بعث شرکت میکنند و جملگی به شهادت میرسند.🌹 #شهید_ابراهیم_هادی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh