#توجه 📣📣
#گلچین_مطالب_کانال 9⃣
🌺دعوتید به مطالعه سه #خاطره_جذاب از شهدا
بزن روش ببین چی میاد😃👇
1⃣🌷داستانی شنیدنی از عنایت امیرالمومنین در روز مباهله و پیدا شدن شهدا
2⃣🌷کرامتی دیگر از شهیدی که همچنان حلال مشکلات است
👈 شهید حسین ولایتی فر🌷
3⃣🌷روایتی جذاب از جایگاه والای یک شهید در خواب و اقتدا رزمندگان به سردار سلیمانی در بین الحرمین
👈شهید وحید نومی گلزار🌷
🔺بخونید و شادی روح شهدا
صلواتی نثار کنید🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 6⃣ 🔻 #استاد_پناهیان 💠اگر فکر خودت را رها کنی، هرزگی میکند 💠کسی که ذ
❣﷽❣
#کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 7⃣
🔻 #استاد_پناهیان
💠دین میگوید «علاقههایت را تغییر بده» نه اینکه صرفاً بگوید «دنبال علاقههای بد نرو!»
💠چرا فرهنگ غرب، به انسان میگوید: «دنبال علاقههایت برو»؟
💠کسی که صرفاً دنبال «تأمین علاقههایش» باشد، ضعیف میشود؛ امّا کسی که دنبال «تغییر علاقههایش» باشد، قوی میشود
💠دو راه برای تغییر علاقهها وجود دارد: 1. عمل و رفتار (خصوصاً عملِ مداوم) 2. کنترل ذهن
💠ذهن انسان، محل بزرگترین ثوابها و بزرگترین گناهان است
_________
🔰 #شرح_موضوع
🔹اگر انسان از همان سنین کودکی، یاد بگیرد که علاقههای خودش را تغییر بدهد، موجود قدرتمند و سعادتمندی خواهد شد. خیلیها از اینکه میبینند دین گفته است «دنبال علاقههای بد نروید» احساس ناراحتی میکنند، چون قدرت مخالفت با علاقههای خود را ندارند. خیلیها ناراحت میشوند از اینکه دین به آنها دستور داده است، کارهای خوب انجام بدهید؛ چون به این کارها علاقه ندارد.
🔹حرف دین مهمتر از این است که به آدم بگوید: «دنبال علاقههای بد نرو! یا علیرغم نداشتن علاقه به خوبیها، این کارهای خوب را انجام بده!» بلکه دین به آدم میگوید: «علاقههایت را تغییر بده!»
🔹در انسانها برخلاف حیوانات «قدرت و توانمندیِ تغییر علاقه» قرار داده شده است؛ انسان میتواند تمام علاقههایش را تغییر بدهد. اگر آدم بتواند علاقههایش را تغییر بدهد، میتواند به مرگ علاقهمند شود، میتواند از دنیا دل ببُرد، میتواند حسادت و تکبّرش را از بین ببرد. خدا به آدم زور نمیگوید؛ میگوید: «کمکم علاقههایت را تغییر بده، اول طرّاحی کن، مدیریت کن و بعد حرکت کن!» اما در فرهنگ غربی، که برای به بردگیکشیدن بشر توسّط صهیونیستها طرّاحی شده این است، به آدم میگویند: «برو دنبال علاقههایت!»
🔹عملیات تغییر علاقه، خیلی جذّاب، سرگرمکننده، نشاطآور و قدرتآفرین است. هرکسی-بدون تغییر و مدیریت علاقهها- صرفاً دنبال تأمین علاقههایش برود، ضعیف میشود؛ امّا هر کسی دنبال تغییر علاقههایش برود، قوی میشود. همانطور که اگر کسی ورزش کند، عضلات بدنش قوی میشود، کسی که تغییر علاقه بدهد، یعنی عضلات روحش را قوی کرده است.
🔹دو راه برای تغییر علاقهها وجود دارد. یکی «عمل و رفتار انسان» مخصوصاً اگر مداوم باشد، دوم «کنترل ذهن». آدم به هر موضوعی بیاندیشد و توجّه کند، علاقۀ آن را در وجود خودش تقویت کرده است. همانطور که وقتی نور خورشید بر روی یک گیاه، بتابد؛ آن گیاه رشد کند. آدم به هر چیزی نگاه نکند و توجه نکند، علاقۀ آن در وجودش ضعیف میشود. به علاقۀ بد فکر نکن، ضعیف میشود؛ به علاقۀ خوب فکر کن، قوی میشود. علی(ع) میفرماید: کسی که زیاد به لذّتها فکر کند، مغلوب میشود. «مَنْ كَثُرَ فِكْرُهُ فِي اللَّذَّاتِ غَلَبَتْ عَلَيْهِ» (غررالحکم/8564) بعضیها این هنر را نیاموختهاند که «به بعضی چیزها نباید فکر کرد!»
🔹چرا بهجای «کنترل اندیشه» میگوییم «کنترل ذهن»؟ چون به بعضی چیزها، حتی یک لحظه هم نباید توجّه کنی، چه برسد به اینکه تفکّر بکنی. توجّه هم نکن! چرا میگوییم «مدیریت ذهن» و نمیگوییم مدیریت توجّه؟ برای اینکه سعی کن از آن، آگاهی هم پیدا نکنی. مدیریت ذهن، کنترل برخی از آگاهیهاست. بعضی از آگاهیها اصلاً حرام است؛ مثل شنیدن غیبت. «وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ» (نهجالبلاغه/خطبه193) مؤمن گوش خود را برای علم نافع، وقف میکند؛ به خودش حرام میکند که چیز دیگری بشنود. این یعنی کنترل ذهن!
🔹بدترین گناهها در ذهن انجام میگیرد؛ مثل ریا. در ذهنت میگویی: «فلانی از من خوشش آمد!» همینکه به ذهنت خطور کرد، آن کارِ خیر هدر رفت! بدتر از این گناه، عُجب و خودپسندی است. رسول خدا(ص) میفرماید: گناه بهتر است از این است که گناه نکنی و عُجب پیدا بکنی (کافی/2/313) عُجب در واقع یک اتفاق ذهنی است؛ اینکه نیمۀ پر لیوان خودت را در ارتباط با خدا نگاه کنی و نیمۀ پر لیوان خدا دربارۀ خودت را نگاه نکن و نبینی که خدا چقدر به تو نعمت داده، چقدر شایسته است که برایش تلاش بکنی.
🔹همانطور که بزرگترین گناهان در ذهن است؛ بزرگترین ثوابها هم در ذهن است. «توبه» هم در واقع یک لحظه توجهِ خوب است. سعادتی که «حرّ» در کربلا پیدا کرد بهخاطر آن لحظهای بود که یک توجهِ خوب برایش حاصل شد. امامحسین(ع) به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، وقتی حرّ میخواست جواب بدهد، یک لحظه به فاطمۀ زهرا(س) مادر حسین(ع) توجه پیدا کرد...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_34648700.mp3
4.48M
🔈 #پادکست
📝 موضوع: #دولت_کریمه_امام_عصر(عج)
📌 قسمت نهم
👤 استاد #شجاعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍به وقت شهادت 🌹✨وقتی علّامه امینی به او میگوید: تو حیف هستی. من حاضرم خرج سفرت را بدهم تا همراه من
🔰 #کلام_شهید
⚜آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل شود، و آن زمان بزرگترین افتخارم این است که رفتگر خیابان هایش باشم.
⚜این حرف #شهید_نواب_صفوی نشان دهنده ارزش بسیار بالای #نظام_اسلامی است.
⚜برای به ثمر رسیدن این انقلاب خون هزاران نواب صفوی ریخته شده است. بسیاری از ملت های مسلمان جهان آرزوی داشتن چنین #رهبر و چنین نظامی دارند. قدر #حکومت_اسلامی را بیشتر بدانیم و #کفران_نعمت نکنیم.
#شهید_سیدمجتبی_نواب_صفوی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✍ #خاطره
✨یادمه با هم رو به آسمون دراز كشيده بوديم، كه مي گفت:
همیشه به حال پرنده ها و پروازشون غبطه خوردم😔
بهش گفتم: تو كه ماشاءالله همش تو ارتفاع و آسموني! حالا واسه چی این حرف رو زدی؟😉
✨کمی سکوت کرد و ادامه داد:
بزرگترین و قویترین آدمها و چیزهایی که بوی دردسر ازشون بلند میشه با اوج گرفتن فقط به یک نقطه تبدیل میشن!☺️
و با تبسمي گفت؛ هه!😊 در زندگی از چه نقطه هایی که نترسیدیم ... نقطه ای که در تعریف ریاضی اش گفته شده: نه طول داره نه عرض و نه ارتفاع ...
✨با طعنه بهش گفتم: دلت خوشه ها ... من تو زندگی با مشکلاتی مواجهم که آسمونش سهله،
به مریخ هم برم بازم برام بزرگ و عظیمند😊
✨تبسمی کرد و گفت☺️: شرط نقطه شدن مشکلات اینه که از زمینش دل کنده باشی و به خدا نزدیک شده باشی! 😍
اون روز متوجه حرفاش نشدم، اما الان كه از زمين و زميني ها دل كنده ميفهمم كه چي ميگفت...!😭
#شهید_مسعود_عسگری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 💫شهید گمنام 💫قسمت 4⃣1⃣ 💫شهید علیرضا کریمی 🌹✨قبل از آخ
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
💫شهید گمنام
💫قسمت 5⃣1⃣
💫بیشتر تلاش کن
🌹✨عملیات والفجر هشت تازه به پایان رسیده بود. پیکر شهدا به ستاد معراج شهدای تهران منتقل شد. در بین شهدا شهیدی بود که پیکرش کاملا سالم بود. فقط ترکش بزرگی شبیه نعلبکی به سمت چپ سینه اش اصابت کرده بود و در کنار قلبش ایستاده بود.
🌹✨هیچ مشخصاتی نداشت: نه پلاک، نه کارت و نه ... به همراه این شهید برگه ای بود که نوشته بود: شهید گمنام. به چهره معصومانه اش نگاه کردم. داخل جیب هایش را گشتم. اما هیچ مدرکی نبود.
🌹✨نیمه های شب همان شهید را در خواب دیدم. به من نگاهی کرد و گفت: مادرم منتظر من است. من را شناسایی کن. بیشتر تلاش کن! صبح فردا پیراهن غرق خون شهید را از بدنش خارج کردیم. با آب صابون آن را شستم. شاید اسمش را روی پیراهن نوشته باشد. اما نبود.
🌹✨دوباره به خوابم آمد. همان جمله تکرار شد؛ بیشتر تلاش کن! چند روز بعد پیکر شهید را از سردخانه خارج کردیم. با آب گرم بدنش را شستیم. شاید بر روی بدنش نامش را نوشته باشد. اما باز هم خبری از مشخصات او نبود.
🌹✨چند روزی بود که همه فکرم را مشغول کرده بود. دوباره به خوابم آمد. همان جمله: بیشتر تلاش کن! کم کم در فکر فرو رفته بودم که نکند من را سرکار ... . این بار پیکر شهید را از سردخانه خارج کردم. با توکل بر خدا و معصومین شروع به وارسی کردم. هر کاری به فکرم می رسید کردم اما نتیجه نگرفتم.
🌹✨یکدفعه نگاهم به زخم روی سینه اش افتاد! وقتی بدنش را شستیم: زخم سینه او باز شده بود. ترکش بزرگی که دنده های او را خرد کرده بود می دیدم. دستم را به داخل زخم فرو بردم و ترکش را آهسته خارج کردم.
🌹✨آنچه می دیدم باور کردنی نبود. تلاشها نتیجه داد. این شهید دیگر گمنام نبود. پلاک شهید به همراه ترکش به داخل سینه رفته بود. پلاک صحیح و سالم بود. روز بعد این شهید شناسایی شد. او از بسیجیان شهرکرج بود.
📚برشی از کتاب شهید گمنام
📖انتشارات شهید ابراهیم هادی
شادی روح شهدا #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
💫شهید گمنام
💫قسمت 6⃣1⃣
💫حماسه پایداری
🌹✨دو نفر بیشتر نبودیم. من بودم و او. فقط اسمش را می دانستم که حسن است. از هیچ چیزی نمی ترسید. در محاصره مانده بودیم. نه راه پیش داشتیم نه راه پس. حسن گفت ما اینجا یا شهید می شویم یا اسیر. از مواضع استتار عراقی ها استفاده می کرد. یکی یکی تانک هایشان را می زد. ساعتی بعد گلوله هایمان تمام شد. یکدفعه کار عجیبی کرد.
🌹✨دوید سمت یک تانک نیم سوخته عراقی. با تیربار تانک ستون نفرات آنها را به رگبار بست. تعداد زیادی را روی زمین ریخت و برگشت. وحشت عجیبی در دل عراقی ها انداخت.
🌹✨غروب بود که هر دوی ما جدا جدا اسیر شدیم. من خودم را آشپز معرفی کردم. افسر عراقی به حسن گفت فامیلت چیه؟ گفت: خمینی! پرسید نام پدر: گفت: خمینی! نام جدّ؟ دوباره گفت: خمینی. حسن را می شناختند. می دانستند چه بلایی سرشان آورده.
🌹✨در مقابل دیدگان ما او را به پل بستند. با صدای بلند شهادتین را گفت. بعد هم از نزدیک او را با آر پی جی هدف قرار دادند. حسن در عشق خدا می سوخت. بعثی ها هم سوختند؛ از آتشی که حسن به جگرشان زده بود.
📚برشی از کتاب شهید گمنام
📖 انتشارات شهید ابراهیم هادی
شادی روح شهدا #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
004 Delbasteye Eshgh.mp3
9.75M
مـداحےتایمــ|🎤
دلبستـه عـشـ❤️ـق
وصله دنیانیستـ
زندگـے زنـدگـے
خـتـم به #شهـادتـ
نشـود زیـبا نـیسـتـ{😔}
#زمـینـه
🎤🎤 #مـهـدی_رسـولی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⭐️این #عاشقان را جز شهادت
❣مرگ ننگ است
⭐️در کامشان بی دوست💕 ماندن
❣چون شرنگ است
⭐️چون عشــ♥️ـق را جز #عشق
❣تفسیری دگر نیست
⭐️حلاج را جز دار
❣ #تدبیری دگر نیست✘
⭐️این واژه در قاموس دل
❣با #خون قرین است
⭐️این داستان آغاز و پایانش
❣همین است؛ #شهادت🌷
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة...
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh