eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 حضور انقلاب در مرقد امام خمینی (ره) 🔸همزمان با آغاز و در آستانه "چهل‌ویکمین" سالروز پیروزی انقلاب اسلامی✌️ رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در مرقد مطهر امام خمینی (ره) حضور یافتند و با قرائت نماز و قرآن یاد را گرامی داشتند. 🔸 همچنین ایشان با حضور بر مزار شهیدان🌷 آیت الله بهشتی، رجایی، باهنر و شهدای حادثه هفتم تیر، علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسئلت کردند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_6024049034048570049.mp3
4.2M
🎊 🇮🇷 ۱۲ بهمن سالروز ورود تاريخی حضرت امام خمینی( ره ) به ایران و آغاز دهه فجر مبارک باد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهیدی که ۴روز در وسط میدان مین مانده بود و هر شب اهل بیت«علیهم السلام»به او آب و غذا میدادند. 🎙 #
🌱🌸🌱🌸🌱 وارد خانه که می شد قبل از حرف زدن لبخند می زد. عصبانی نمی شد. صبور بود. اعتقادش این بود که این زندگی موقت است و نباید سر مسائل کوچک خود را درگیر کنیم. 🌷🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣6⃣1⃣ به یاد #شهید_مصطفی_خلیلی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1⃣3⃣2⃣1⃣ 🌷 🔻همســر شهید 🔰همسرم 5 دی ماه 1394📆 به رفت و ماه در جریان آزاد سازی نوبل و الزهرا به واسطه اصابت تیر💥 در به شهادت رسید. در ابتدا به ما گفتند که او زخمی شده ولی به مرور خبر شهادت🌷 را اطلاع دادند 🔰در ابتدا همه شوکه بودیم😦 زیرا همسر من همیشه می گفت که نگران نباش من می روم و صحیح و بازمی گردم. اینقدر در زندگی گناه کرده ام که نصیب من نمی شود😔 به پدر و مادرش هم گفته بود که برای تبلیغ می روم و خیالتان از من راحت باشد. 🔰او رفت و یک باره تصمیم گرفت و گفت که اجازه می دهی مدت ماندنم را کنم⁉️ گفتم: هر طور صلاح می دانی. ولی گفت که باز می گردد تا این که به شهادت رسید🕊  🔰زمانی که همسرم به سوریه رفت یک سال و چند ماه داشت بسیار به پدرش وابسته بود💞 به طوری که گاهی باعث من بود هنگامی که پیکر همسرم⚰ را آوردند به حسین گفتم شهید شده🌷 و پیش امام حسین (ع) رفته، زیرا پدرش همیشه داستان قیام امام حسین(ع) را برای حسین تعریف می کرد وهمیشه به من می گفت حسین بسیار بیشتر از سنش متوجه می شود. 🔰هنگامی که حسین را برای دیدن پیکر پدرش بردم با توجه به حساسیت های پدرش بسیار خود را مرتب کرد👌 و به خودش عطر زد ولی وقتی دید افراد زیادی جمع شدند به من گفت چرا به من دروغ می گویی بابا مرده؟؟ گفتم نه پسرم "شهید" شده گفت اگر شهید شده که نباید برایش گریه کنیم❌ 🔰او در خود به حسین پسرش سفارش کرده بود که به نماز اول وقت📿 اهمیت زیادی دهد و پیرو خط فقیه باشد و به من هم سفارش کرده بود که دوست دارم پسرم را به گونه ای تربیت کنی که امام زمان (عج) باشد✅ از سوی دیگر برای عموم مردم نیز توضیح داده بود که حرم برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) و مرزهای کشور رفتند👌 تا فتنه ای گریبان گیر مردم نشود⛔️ و اقدامات مدافعین حرم بسیار با ارزش است.  🔰اگر دوباره همسرم مصطفی را ببینم باز هم خود را برای رفتن او به سوریه اعلام خواهم کرد و اگر حسین نیز بزرگ شود امید دارم که انشاالله مسیر 🌷 را ادامه دهد.  🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸این روحانی که تنها 27 سال از عمرش می‌گذشت، "داوطبانه" به جبهه دفاع از حرم🕌 رفته بود و می‌گفت: 🔹اگر قرار باشد بالای منبر مردم را به فرابخوانم، شایسته است پیش از همه آنها خودم☝️ قدم در میدان نبرد بگذارم. 🔸«شاهدان عینی می‌گویند: مصطفی پس از چشمانش را باز می‌کند و به همرزمانش لبخند می‌زند😍 » 🔹شهید خلیلی متولد 1367/6/18 بود و همانند دیگر شهدای مدافع حرم، ثابت کرد👌 که در شجاعت و ایثار چیزی از جوانان دوران دفاع مقدس کم ندارد🚫 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحہ ۱۷۵ استاد پرهیزگار .MP3
1.04M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه اعراف✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥فیلم لحظه اصابت گلوله به شهید مدافع حرم، #شهید_مصطفی_صدرزاده و فریادهای " نحن شیعه علی بن ابی طالب
چه کسی میگوید تاریخ تکرار نمیشود⁉️ 🥀شهید دقایقی ها🌷 رفتند تا دشمن چشم به خاک و و آبروی وطن ندوزد وامنیت را برای کشور🇮🇷 به یادگار گذاشتند... 🥀و شهید صدر زاده ها🌷 رفتند و تا حافظ این یادگاری باشند... 🥀و ⬅️من و تو➡️ چقدر سپاسگذار این ها هستیم...؟ 😔 ⇜شهدای دیروز ⇜شهدای امروز همسر و فرزندان و (سیدابراهیم) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#اذن_شهادت_ازحضرت_زهرا_س ✾شهید #برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه🏡 آمد، شب همه خوابیده بودیم
🔰پوتین هاش رو برداشت و زد بیرون از خونه، زن جوون دنبالش می دوویید و به پیر زن میگفت بگیر اون جوونو، اما فرار می ڪرد... 🔰پیر زن داد می زد میگفت: نرو... میڪشنت... بدبختت میڪنن... وایسا خانوم میگه نرو اما اونجا ڪه یاد نیست قرار نه فرار باید ڪرد... 🔰بعد یڪ روز آوارگی خودش و رسوند آخه اهل روستا بود، شهر رو بلد نبود. اومد جلو دژبانی تا خودش رو معرفی ڪرد، بازداشتش ڪردند. سرباز و آوردن جلو فرمانده... 🔰فرمانده هر چی میتونست حرف بارش کرد... عبدالحسین فقط نگاه ڪرد بهش گفت باید برگردی خونه، خانومو ڪنی، خانوم امر بر تو هست... هر چی ڪه خانوم گفت: باید بگی چشم 🔰عبدالحسین گفت: نه، هر چی گفت بگم چشم. من تو اون خونه برنمیگردم. تو اون خونه یه زن نامحرم هست. تو اون خونه یه زنی هست ڪه و رو رعایت نمیڪنه... 🔰فرمانده گفت: حالا ڪه نمیری باید صبح تا شب، شب تا صبح دستشویی های رو بشوری... (دستشوییای ۱۸تا بود روزی ۶بار هر بار ۴نفر اینا رو میشستند...) 🔰شبانه روز تنهایی دستشوییا رو میشست. بعد ده، پونزده روز رفتم طرف عبدالحسین ببینم چیڪار میڪنه. صدای رو شنیدم... داشت میخوند برا خودش و دستشویی میشست. 🔰نزدیڪ تر رفتم دیدم داره گریه میڪنه. گفتم بچه مردم و چی به روزش آوردن داره گریه میڪنه یه چیزیم زیر لب میگه... 👈هی میگفت: دستشویی میشوروم، ڪثافتا رو میشوروم، اما " رو ... "👆 روایتی از زندگی 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh