eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
وضعیت مالی خوبی نداشت، به رزق کفاف اعتقاد داشت. می گفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند بهتر
🔹مستاجر بود. برای "تامین زندگی" زیر بار خیلی از شغل ها که موجب گرفته شدن میشد نرفت❌ 🔸وقتی هم دستش خالی بود به میدان کارگران شهر میرفت و بعنوان بنایی سرکار میرفت! گاهی لباس "روحانیت" به تن داشت و دست‌هایش اثر کچ کاری 🔰جمله در مراسم وداع با پیکر شهیدعلی تمام زاده🌷 تعبیر زیبایی بود: 👈گردی از دنیا بر دامن این ننشسته بود⛔️ ۹۴/۸/۱۶سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🚩مراسم میلاد #حضرت_علی (علیه السلام) 💺سخنران: حجت الاسلام واسعی 🎤مداح: کربلایی محمدعلیزاده کربلایی مهدی سجادی کیا کربلایی حسین شیرمحمدی 📆زمان: یکشنبه( هجدهم اسفند)-ساعت۲۰ 🚪مکان: #مشهد؛حجاب۲۱بیت شهیدنظرزاده(علامت پرچم) خواهران برادران #هیئت_محبان_جواد_الائمه (علیه السلام) 🍃🌷🍃🌷 @ShahidNazarzadeh
📸تصویر 🌷 شهید ابراهیم همت سرداری که سر خود را در راه دفاع از میهن هدیه کرد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ خاطره ای از رفیق شهیدم #عباس_دانشگر🌷 🍃 یکبار صحبت از شهید و شهادت شد. عباس می‌گفت ما کجا و شهدای
🌷 خدايا دلم تنگ است💔 هم جاهلم هم ✘نه در جبهه می جنگم ✘نه در جبهه حسين(ع) نمیخواهد❌ 👈يا حقی 👈يا باطل راستی من کجا هستم؟😔 ماشهادت دادیم🌷 که زیباست 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼درمیان ی جان پرتوحق جلوه گرشد 🌺فاطمه بنت اسد هم صاحب شد 🌼کعبه آن غرقه در نور دلـ♥️ افروز خدا بود 🌺آسمان کعبه🕋 گویی مظهر صدها شد 🌼عطر جانبخش در فضای کعبه پیچید💫 🌺تا که سعیدمرتضی فخر بشر شد 🌼مژده یِ می کند از غم رهایم 🌺زین کام امت مملو از شهد و شکر شد😍 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
Hasan Kateb Karbalaei - Molana Ali (128).mp3
4.1M
♥️ به حیدر چه بی نظیره 🎊خدا این عشقو ازم نگیره ♥️علی علی 🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
؟ 1⃣ 🔻 ⭕️ آیا اسلام با راحتی انسان مخالف است؟ ⭕️ اولین تکلیف مادر، مدیریت راحت‌طلبیِ کودک است ⭕️ کسی که اسیر شهوت می‌شود، قبلاً در برابر راحت‌طلبی خود تسلیم شده ⭕️ بسیاری از گنهکارها مشکل اعتقادی ندارند، مشکلشان راحت‌طلبی است! __________ 🔰 💠شاید اولین و مهمترین خواستۀ غریزی انسان باشد. لذت‌جویی و پرداختن به انواع شهوات(شهوت مال و مقام) همه در مراتب بعدی هستند. 💠راحتی اولین درخواست طبیعی انسان است. اگر کسی بتواند تکلیف خودش را-به‌ویژه در دوران کودکی، نوجوانی و آغاز جوانی- با راحتی و راحت‌طلبی مشخص کند، تکلیف او با انواع شهوات هم مشخص خواهد شد. 💠اگر راحت‌طلبی خودت را مدیریت کنی، شهوت‌رانیِ تو هم مدیریت خواهد شد. کسی که اسیر شهوت می‌شود، قبلاً در برابر راحت‌طلبی، مشکلات ذهنی خودش را حل نکرده و موضع صحیحی نسبت به آن نگرفته است. 💠البته راحت‌طلبی به‌سادگی قابل کنترل و مدیریت‌‌کردن نیست. بسیاری از افراد-حتی کسانی که علنی گناه می‌کنند- مشکل اعتقادی ندارند؛ یعنی هم به خدا معتقدند و هم به معاد. پس چرا این‌قدر مرتکب گناه می‌شوند؟ چون از عهدۀ خودشان برنمی‌آیند و نمی‌توانند راحت‌طلبی خود را مدیریت کنند. 💠دین‌داری فقط به اعتقادات نیست! در برخی مدارس مذهبی، مدام اعتقادات نوجوان را تقویت می‌کنند اما با راحت‌طلبی او کاری ندارند و او را در برخورد با راحت‌طلبی، قدرتمند نمی‌کنند! می‌دانید نتیجه‌اش چقدر شوم خواهد شد؟ او تبدیل به انسان مؤمنی می‌شود که ایمان و دین خود را در خدمت توجیه راحت‌طلبی خودش قرار می‌دهد. چنین کسی از آدم‌های چاقوکش هم خطرناک‌تر است! از بین چنین افرادی، بدترین دشمنان دین در می‌آیند! 💠مادر باید بداند که اولین تکلیفش، مدیریت راحت‌طلبیِ کودک است. گاهی اوقات مادران محترم، از سرِ مهربانی و دلسوزی، بچه‌ها را راحت‌طلب بار می‌آورند و بعداً دیگر نمی‌توانند این بچۀ راحت‌طلب را جمع کنند. 💠معمولاً خانواده‌ها وقتی یک‌مقدار امکانات پیدا می‌کنند، به راحت‌طلبی بچه‌ها میدان می‌دهند. و بچه‌ای که راحت‌طلب بار بیاید، حتی اگر انسان مذهبی و مؤمنی هم بشود، هیچ‌وقت به اوج معنویت نخواهد رسید. و اگر هم درس بخواند، هیچ‌وقت دانشمند نخواهد شد. 💠می‌دانید چرا زندگی ما خراب شده است؟ چون به راحت‌طلبی تن داده‌ایم و بلد نیستیم راحتی را چطور به‌دست بیاوریم؟ مشکل اینجاست که ما نمی‌توانیم راحت‌طلبی خودمان را مدیریت کنیم، لذا مدام ناراحت‌تر می‌شویم. 💠مثلاً کسی که نگاه حرام می‌کند، می‌خواهد لذت ببرد، درحالی‌که اگر می‌خواهد بیشتر لذت ببرد، اتفاقاً نباید لذت حرام کند، در این صورت، لذت حلالش کاهش پیدا می‌کند، و چون سهم لذتش را کامل نبرده‌، اذیت می‌شود. و برای رفع این ناراحتی، راه‌های حرام‌تر برای لذت‌بردن را دنبال می‌کند و باز هم بیشتر اذیت می‌شود. یعنی دومینویی شروع می‌شود که هرچه جلوتر می‌رود اعصابش بیشتر خُرد می‌شود. آیا ما در تبلیغ حجاب، ربط حجاب را با اعصاب‌خُردی آدم‌ها و آسوده‌تر زندگی کردن توضیح می‌دهیم؟! 💠حالا اگر بخواهیم به راحتی برسیم؛ باید چه‌کار کنیم؟ از امام صادق(ع) پرسیدند: راه رسیدن به راحتی چیست؟ فرمود: در مخالفت با هوای نفس است(أَیْنَ طَرِیقُ‏ الرَّاحَةِ ؛ تحف العقول/ص370) اگر با هوای نفست مخالفت کنی، راحت‌تر زندگی می‌کنی. مخالفت هوی در مقابل مخالفت با خدا است. متابعت از هوی هم در مقابل متابعت از خدا است. آدم با یک ذره گذشتن از راحتی، کرور کرور به خدا نزدیک می‌شود. 💠البته ما باید راحت‌طلبی خودمان را مدیریت کنیم، نه اینکه آن را نابود کنیم! آرامش و راحتی گمشدۀ امروز بشر است، همین بشری که راحت‌طلبی بدبختش کرده است! این انسان، هم راحت‌طلب است و هم راحتی‌هایش را از دست داده، چون نمی‌داند چطور باید به راحتی برسد. 💠آیا انسان اصلاً باید به‌دنبال راحتی باشد یا نه؟ آیا اسلام می‌گوید «دنبال راحتی نباشید!» در پاسخ باید گفت: یک راحتی مذموم داریم، و یک راحتی ممدوح. راحتی ممدوح بیشتر راحتیِ روحی و فکری است. راحتی مذموم هم بیشتر-نه مطلق- راحتی جسمی و راحتی‌های نابجایی است که نتیجه‌اش بدبختی است. اسلام نه‌تنها با راحتی مخالفت ندارد، بلکه برای رسیدن به راحتی، راه نشان می‌دهد. چون اگر می‌خواهی رشد کنی، باید آسوده‌تر زندگی کنی. و چون، خیلی از سختی‌ها، ما را بی‌‌دین می‌کنند! 💠اصلاً آدم باید دنبال راحتی باشد تا بهتر بتواند به بندگی خدا بپردازد. فلسفۀ راحتیِ ممدوح و خوب، همین است. در روایت هست که خدا از هرکسی خوشش نیاید، این‌قدر گرفتارش می‌کند که وقت نکند به ذکر و مناجات بپردازد(أَمْلَأْ قَلْبَكَ شُغُلًا بِالدُّنْيَا؛ کافی/2/83) ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
روی پای خدا_14.mp3
8.26M
14👣 💢 یعنی، یقین کنی هیچ کس بیشتر از خدا نسبت به تو مهربان نیست ... اونوقت از صمیم قلب، اختیارت و بدی دست خدا، تا برات تصمیم بگیره! 👆 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
این دیار تا همیشه به خنده‌ی شماست ✘نه ... پرنده نیستید آسمان پرنده‌ی🕊 شماست 🚩 غریبتر از فرزندان شهدای مدافع حرم ندیدم... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سیره_شهید 💟حسن آقا هر موقع که روز های آخر هفته به محل می رفتند به بهانه ی جلسه #حلقه_صالحین💫 برای
💢بــــزرگ شــوم یـــادمـ💬 نــخواهـد رفت کـه... مرا در خواب بوسید و 😭 ⇜بــرای دینم ⇜بــرای کشورمـ🇮🇷 ⇜بــرای ام... 😭✋ 💕 💕 💢به یاد که از نعمت بی نصیبـــ هســتن😔 تا سایه پدر بالای سر ما باشه ... نازدانه 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌‌‌‌#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 2⃣5⃣ 📚📖حوالی ظهر بود که حسین اومد این طرف اروند حالش خیلی بد بود.دیگه
‌‌‌ 📚 📖قسمت 3⃣5⃣ 📚📖از بیمارستان اهواز همه‌ی مارو به فرودگاه فرستادن.یکی آه و ناله می کرد.یکی ذکر می گفت.یکی صحبت می کرد. خیلی طول کشید تا به فرودگاه رسیدیم اما اونجا زیاد معطل نشدیم. ما رو سریع سوار هواپیما کردن و به تهران فرستادن.۱ 🌷به همراه پدر و مادر برای دیدن حسین به تهران رفتیم.حدس می زدیم حال حسین خیلی وخیم باشه و چون مادر بیماری قلبی داشت تصمیم گرفتیم او رو به داخل بیمارستان نبریم.همونجا توی ماشین موند و با پدر رفتیم. 🌷مارو به اتاقی که مجروحین شیمیایی در اون بستری بودن راهنمایی کردن.حسین درون محفظه ای شیشه ای روی تخت خوابیده بود. سرو صورتش بخاطر مواد شیمیایی تموم سوخته بود.دیگه توان و رمقی براش نمونده بود. فقط تونست با اشاره سلام وعلیکی بکنه. و محبتش رو با برق چشمای نیمه بازش به ما برسونه. 🌹🕊بعد از ملاقات انگار سبک شده و رهاشده از زندان جسم خستش بال های نیمه جونش رو باز کرد و برای همیشه پر کشید تا آسمونی باشه.انگار همون چند لحظه روهم بخاطر دیدن ما صبر کرده بود. و حسین به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید.🕊🌹 🌷نمی تونستیم به مادر خبر بدیم. وقتی از بیمارستان بیرون اومدیم به او گفتم:حسین رو برای درمان به خارج از کشور فرستادن و قرار شد به کرمان برگرده. من و پدر برای پیگیری کارهای حسین در تهران موندیم در واقع می خواستیم بمونیم تا پیکر لاله ی پرپرمون رو به کرمان برگردونیم.۲ ✔️راویان:۱-حاج اکبر رضایی ۲-پدر شهید،محمدعلی ومحمدهادی یوسف اللهی. ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
‌ ‌‌‌ 📚 📖قسمت 4⃣5⃣ 📚📖یه ماه می شد که حسین رو ندیده بودم.وقتی خبر شهادتش رو شنیدم حالم دگرگون شد.نمیدونم از خونه تا ستاد معراج رو چطوری رفتم. می خواستم هر طور شده برای آخرین بار ببینمش. ❌سربازی که جلوی در ستاد بود نگذاشت برم داخل.بی اختیار همونجا نشستم و زدم زیر گریه.حالم دست خودم نبود.سرباز که دید خیلی بی تابی میکنم دلش به رحم اومد و من رو به داخل راه داد. در یه کانتینر رو باز کرد. ✨چند تابوت روی هم چیده شده بود. با کمک هم تابوت حسین رو پایین گذاشتیم. در تابوت بسته بود.سعی کردم با دست بازش کنم. سرباز نگران گفت:این کارو نکن برام مسئولیت داره.با گریه التماس کردم و خواستم اجازه بده صورت حسین رو ببینم. ✅همچنان سعی می کردم تا با دستام در تابوت رو باز کنم اما نمی شد. حدود نیم ساعت همونجا نشسته بودم و گریه می کردم که تا دیدم اون سرباز دوباره اومد. رفته بود وسیله‌ای بیاره تا در تابوت رو باز کنه.چراغی هم روشن کرد تا من بتونم بهتر ببینم.چشمم که به صورت حسین افتاد آرامش عجیبی گرفتم با این حال نتونستم از جام بلند بشم. ✳️سرباز کمکم کرد وزیر بغلم رو گرفت تا از کانتینر بیرون اومدم. ساعتای دونیمه شب به خونه برگشتم.نمیدونم کی خوابم برد.توی خواب دیدم حسین وارد خونه شد باهمون لبخند همیشگی اش.گفت:خیلی نا آرامی می کنی.مگه چی شده؟ مگه خودتون دنبال این چیزا نبودین.حالا که ما رفتیم حسادت می کنین. خواستم چیزی بپرسم که از خواب بیدار شدم.۱ 🌟نمی دونستم حسین شهید شده چون اون زمان مجروح بودم.رادیو اسامی تعدادی از شهدا رو اعلام کرد. دقت کردم اسم حسین رو هم شنیدم،قرار بود از مقابل بیمارستان کرمان تشییع کنن.سریع سوار موتور سه چرخ شدم و خودم رو به محل رسوندم.جمعیت زیادی اونجا بود.مقابل بیمارستان پلاکاردی زده بودن که جمله ای از حسین روش نوشته شده بود. 🚫کنار پلاکارد یه خانم بد حجاب با سرو وضع نا مناسب ایستاده بود و می خواست ببینه چه خبره.با دیدنش یاد ناراحتی های حسین افتادم که چقدر از مفاسد جامعه رنج می برد.دلم گرفت و بغضم ترکید.۲ ✔️راویان:۱-محمدرضا مهدی زاده ۲-تاجعلی آقا مولایی ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
Pouya-Bayati-Hemmat.mp3
9.22M
😍😍 💠انتشار به مناسبت سالروز شهادت 😍 🎙پویا بیاتی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
★خدا به قشنگت کشید سرمه ی خـ❣ـون ★و قتلگاه عروجتـ🕊 ★تو در بهشت🌸 خدا هم "بدون سر" هستی ★امیر دلیر دشت جنون...‏⠀ ‏⠀ ‏⠀ ‏⠀‏⠀ ‏📜بخشی از وصیتنامه شهید: ✍از طرف من به بگویید: چشم شهیدان🌷 و تبلور خونشان به شما دوخته است، به پا خیزید و را و خود را دریابید✊ ✍پدر و مادرعزیزم! من زندگی را دارم، ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم✘ و خویشتن را گم و فراموش کنم. "علی وار" زیستن و علی وار شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم♥️ 🌷۱۷ اسفند سالروز به رسیدن سردار خیبر، شهید بی سر، حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) گرامی باد. 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🎈گویند هر عصر بابای مهربان است 🎀روز پدر مبارک، 😍 🎈صلی الله علیک 🎀ظهور وجود مقدس علی (ع) بر شما مبارک باد🌺🍃 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺🍃 🌺پدیدار از شد عالم   ↵خوشا عالمـ🌍 ↵خوشا و ↵خوشا من😍 🌷 🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼پدر 🌸پدر دینــم 🌺پدر دنیاوآئینم 🌸پدر روحم 🌼پدر جسمم ♥️ مبارک🌸🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸بار اول که پاییز ۹۴🍂 رفته بود #سوریه. یک روز در ميون به ما زنگ میزد و همیشه می گفت: اینجا جاش خوبه👌
🎀دنيا فهميده بابای من بوده و هست! این سالها، در ميان تمام نبودن ها، بيش از هرپدری كنارمي💞 🎀كودکم.. دلم كوچك است بابا، اما دارم كه بزرگي و مـ♥️ــرد 🎀حالا جاي همه ي پدراني كه وفرزندانشان را به خدا مي سپارند تا خوشبخت باشند🌸 و عاقبت بخير، من تو را ، به مي سپارم تا لبخند شادي و عشق💖 را به نام تو بر لب تمام كودكان جهان تكثير كنم! اندازه ی تمام خوبی های دنیا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎀دنيا فهميده بابای من #مردترين بوده و هست! این سالها، در ميان تمام نبودن ها، بيش از هرپدری كنارمي💞 #
7⃣3⃣2⃣1⃣ 🌷 💠 🔰یادش بخیر روز تولد ؛ دقیقا یادمه. تو بیمارستان امیر مازندرانی ساری. اون روز باجناق و برادرش آقا جواد هم بیمارستان🏥 بودن. 🔰وقتی رفتم بیمارستان دیدم دل تو دل نیست. تو سالن انتظار همه ما منتظر یه خبر خوب بودیم. خبر به دنیا اومدن زینب و که دادن انگار دنیا رو بهش داده بودن😍 گل از گلش شکفت و تو پوست خودش نمی گنجید🌺 🔰محمد یه حال دیگه ای داشت. اون همیشگیش و حالا بهتر می شد رو صورتش دید😍 رفتم سمتش؛ بغلش کردم؛ بوسیدمش و بهش گفتم حالا دیگه شدی. 🔰یه کم خجالت کشید😅 شرم و حیای خاص خودش، اجازه نمیداد چیزی بگه. باجناق و داداشش هم بهش گفتن. دل تو دل محمد نبود و بالاخره رفت بچه رو دید🌸وقتی برگشت کلی سر به سرش گذاشتیم 🔰خیلی خوشحال بود و بهش گفتم: خب محمدتقی الان چه دارنی⁉️ (چه حسی داری؟) محمد هم به شوخی می گفت: مه جه سوال نکن فارسی گپ بَزِن بلد نیمه(از من سوال نپرس، من فارسی صحبت کردن بلد نیستم)😅و هردوتا می خندیدیم 😄 درهر شرایطی و مهربونی خاص خودش و داشت. 💠خاطره ای از همرزمان شهید سالخورده🔻 🔰گوشیش زنگ خورد📳 یه کم راحت نشسته بود، خودش رو جمع و جور کرد، دو زانو نشست، یه دستش رو روی سینه اش گذاشت، و قیافه ی شرمگینی☺️ به خودش گرفت و با صدای آرام با زیاد هر چند لحظه یک بار می گفت: ، چشم، چشم🌷 🔰بعد از پایان مکالمه بهش نزدیک شدم با این حدس که با یا صاحب منصبی تماس داشته، پرسیدم: کی بود⁉️ با صدای مهربان و آرامی گفت بودند♥️💐 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh