eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مدافع حرمی که توسط آمریکایی‌ها بازداشت شد 🔹محمدرضا نوری کیست و چرا بدون هماهنگی دولت عراق توسط آمریکایی‌ها بازداشت شده است؟ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چند استکان هم به نیت من بشوی! 🔻 سال‌های پُرتب‌وتاب دفاع مقدس است... سال‌های خون و آتش و دود... شهید بابایی، خلبان شجاع، پاکباخته و فدایی اسلام و انقلاب به دیدار حضرت امام می‌رود و در حالی که جاذبهٔ ملکوتی امام روح و روانش را تسخیر کرده است خطاب به حضرت ایشان می‌گوید: - امام عزیز! می‌خواهم به گونه‌ای که در کار جنگ خللی پیش نیاید چند روزی به مرخصی بروم. اجازه می‌فرمایيد؟ - در بحبوحهٔ جنگ کجا می‌خواهید بروید؟ - من در دههٔ اول محرم برای شستن استکان چای عزاداران به هیئت‌های جنوب شهر که مرا نمی‌شناسند می‌روم. مرخصی را برای آن می‌خواهم و گوش به زنگم که بلافاصله بعد از اعلام نیاز به جنگ بازگردم. - به یک شرط اجازه مرخصی می‌دهم. - هر چه بفرمایید با جان و دل می‌پذیرم. - به این شرط که هنگام شستن استکان‌ها به نیت من هم چند استکان بشویی. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
همین الان مصرف برق را کم کنیم مخصوصا وسایل سرمایشی. درجه ۲۴ دمای مطلوبه. فشار روی صنعت برق کشور عزیزمون بسیار زیاد شده. این روزا بیش از روزهای دیگه به مصرف برق حساس باشیم 📲 روی لینک زیر کلیک کنید و تعهد خود به صرفه‌جویی در مصرف برق را ثبت کنید. با هر کلیک، تعداد شرکت‌کنندگان و لامپ‌های صرفه‌جویی شده به نمایش در خواهد آمد. 🔗 https://urls.st/Psjdmb 🇮🇷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سوریه که می‌رفت‌، همیشه ساکِ سفرش را همسرش‌ می‌بست! تو‌ آخرین‌ سفر به همسرش‌ گفته‌بود‌ که ساک را خودش‌ میخواهد‌ ببندد.. ساک را سبک بسته بود و حتی قرص‌هایی را که بخاطر دندان دردش، همیشه همراه داشت، تو ساک نگذاشته بود! می‌گفت: پرسیدم قرص‌ها را نمی‌بری؟! گفت: این‌دفعه دیگر لازم‌ ندارم..:) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•『🕊️』• ↫ السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا دوباره دل زِ کمند گناه می‌گیرم در آسمان خراسان پناه می‌گیرم نگاه لطف شما بر همه نمایان است که سهم خود را از این نگاه می‌گیرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 سرود آهِ غزه 🇵🇸🥀 اجرای پرجمعیت‌ترین سرود با موضوع غزه توسط گروه سرود ضحی در حسینیه معلی کو عمو مهدی ، کو عمو قاسم آه غزه 😭 آآآهههههه غزه😭😭🥀 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
آخ الهی بمیرم برای این اشکای پاک و سوزناک دخترا😭😭 آهههه غزه😔😭🥀🥀 آقا جانممم امام زمانم😭 آقاجان شمارا به این اشکای پاک و سوزناک این دخترا شما را به زخم دل اون مادرایی که علی اصغرشون و بادستای خودشون خاک کردن قسم بیاید بیاید و انتقام قطره قطره خون این علی اصغرهای غزه رو بگیرید قربون غریبی شما برم یاصاحب الزمان😭🏴🥀 اللّهم عجل لولیک الفرج🤲 بحق دل سوخته حضرت زینب سلام الله علیها🤲🥀 الهی آمین
کجایی سردارم😭 این بچه‌ها چشمشون به شماست😔 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
الهی به رقیه سلام الله عجل لولیک الفرج🤲🤲🍃🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ روزی ۱ ساعت برای خدا فقط برو بیرون تو خیابون و پارک قدم بزن ... اسمت تو لیست مجاهدان راه خدا نوشته میشه ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◻️◽️◽️◽️ نیکو دیالمه(خواهر شهید): ✍ _روزی که رادیو اعلام کرد ایشان رأی آورده است، خیلی خوشحال شدم و به او زنگ زدم و تبریک گفتم، چون احساسم این بود که باید کسانی به مجلس بروند که اسلام را بفهمند و واقعاً بخواهند اسلام در جامعه و زندگی مردم پیاده شود. واکنش حمید هم جالب بود و گفت: «پذیرفتن مسئولیت که تبریک ندارد!» اول جا خوردم، ولی هر چه زمان گذشت، دیدم چقدر حرف درستی زده است. قبول مسئولیت و ادای تکلیف که تبریک ندارد. به همین دلیل هم بود که وقتی به مجلس رفت، کوچک ترین تغییری در رفتار او پیدا نشد.   💢شهید عبدالحمید دیالمه 💢امانت بودن پست نه طعمه 💢تکلیف سنگین مسئولیت در نظام اسلامی ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ڪسانے به امامِ زمانشان خواهند رسید، که اهل سرعت باشند...! و اِلّا تاریخ ڪربلا نشان داده که قافله حسینے معطل کسے نمے ماند... .شهید_سیدمرتضےآوینے. چقدر زندگیمون حسینیه؟! چقدر از اسلام و مظلوم دفاع کردیم؟! ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
قسمتی از سخنرانی سردار شهید حمید عربنژاد... 💢وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإِصْلاح فی أمَّةِ جَدِّی أرِیدُ أَن آمُرَ بالمعروفِ و أنهی عن المنکر... ⭕️امام حسین علیه السلام من فقط برای اصلاح در امت جدم به پا خاستم می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم. 🔹تا به حال شده سؤال کنید از این جوانان که چه برداشتی از قیام امام حسین علیه السلام دارند یا امام حسین علیه السلام را طوری قلمداد می کنید که از کوه آب می خواست؟ 🔸چرا نمی گوییم هدف امام حسین علیه السلام از این کار چه بوده است؟ 🔹روضه می خوانیم ولی مشخص نمی کنیم هدف چه بوده است چندین سال است که دائم این مسائل هستند و تکرار می شوند و مردم هنوز واقعیت تاریخ را نمی دانند. ⭕️مگر می شود بر سر و سینه بزنیم و گریه کنیم ولی کارمان به مسلمانان جهان نباشد؟ 🔸گریه بکنید بر امام حسین علیه السلام و راه امام حسین را نیز بروید. 🌹شادی روح مطهر و ملکوتی شهدا به ویژه شهید حمید عربنژاد تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات... .🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍ بدانید برای چه خلق شده‌اید و برای چه زندگی می‌کنید و پایان کار شما کجاست؟! و این‌ را بدانید به خدا قسم شما فقط برای یک لقمه نان به دست آوردن خلق نشده‌اید... بهای شما رضوان‌الله است، به قطعه نانی و یا تکه زمینی خود را تباه نکنید. شما از آن خدایید... خود را تا دیر نشده به او برسانید، فرصت کم است! ...🌷🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
°●💚🌿●° مدتی بود که زیارت عاشورای لشکر تعطیل شده بود. حاج قاسم مرا دید و پرسید: پس زیارت عاشورا چه شده‼️ گفتم به علت نبود مداح خوش صدا تعطیل است. حرفم را برید و گفت: این هم شد دلیل. در جبهه اسلام ، عَلَم زیارت عاشورا نباید بر زمین بماند. از آن به بعد ، هر وقت می آمد و می دید که لنگ مداحیم ، خودش میکروفون را بر می داشت و شروع می کرد السلام علیک یا ابا عبد الله🖐🏻 به نقل از همرزمِ 🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
همیشه میگفت: بانوی دو عالم‌ مزار نداره؛ اگه ‌شهید شدیم باید خجالت ‌بکشیم مزار داشته ‌باشیم... شهید شد و پیکرش ‌برنگشت... 😔 🕊🌱 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شهید حججی خیلی خسیس بود! 🎙️حجت الاسلام ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📞 "حاجی جان سلام ما را به امام مان برسان و از قول ما به او بگو همان طور که گفته بودی، حسین وار جنگیدیم و حسین وار به شهادت رسیدیم.." این را که گفت تماسش قطع شد..! حاج همت یک لحظه مبهوت به بلندگوی مرکز پیام نگاه کرد! و بعد سراسیمه از قرارگاه بیرون رفت، دنبالش رفتم دیدم در آن دمِ غروبی رو به خورشید ایستاده و های های گریه می‌کنه... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 ما می رفتیم تو دل دشمن که عملیات ایذایی انجام بدهیم برای همین مهم تر از همه قضیه ی سالم برگشتن نیرو بود. فرمانده ی تیپ چند تا راهنمایی کرد. عملاً هم کارهایی صورت دادیم، حتی گرایمان را رو حساب برگشتن تنظیم کردیم. از شناسایی که برگشتیم نزدیک غروب بود بچه ها رفتند به توجیه نیروها من و عبدالحسین هم رفتیم گردان خودمان. دو تا گردان دیگر راه به جایی نبردند؛ یکیشان به خاطر شناسایی محدود، راه را گم کرده بود؛ یکی هم پای فرمانده اش رفته بود روی مین، هر دو گردان را بی سیم زدند که بکشندعقب. حالا چشم امید همه به گردان ما بود و چشم امید به لطف و عنایت اهل بیت عصمت و طهارت (عليهم السلام). شاید اغراق نباشد اگر بگویم بیشتر از همه خود عبدالحسین حال توسل پیدا کرده بود . وقت راه افتادن چند دقیقه ای برای پیدا کردن پیشانی بند معطل کرد. یعنی پیشانی بند زیاد بود، او ولی نمی دانم دنبال چه می گشت. با عجله رفتم پهلوش گفتم:«چکار می کنی حاجی؟ یکی بردار بریم دیگه» حتی یکی از پیشانی بندها را برداشتم دادم دستش نگرفت گفت:«دنبال یکی می گردم که اسم مقدس بی بی توش باشه!» حال و هوای خاصی داشت خواستم توپرش نزده باشم خودم هم کمکش کردم بالاخره یکی پیدا کردیم که روش با خط سبز رنگ و زیبایی نوشته بود یا فاطمه الزهرا (س) ادرکینی اشک تو چشم هاش حلقه زد.همان را بوسید و بست به پیشانی، تو فاصله ی چند دقیقه آماده شدیم، با بدرقه ی گرم بچه ها راه افتادیم. حقا که انقلابی شده بود ما بینمان ،ذکر ائمه (علیهم السلام) از لبهامان جدا نمی شد... آن شب تنها گردانی که رسید پای کار، گردان ما بود؛ سیصد،چهارصد ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 تا نیروی بسیجی دقيقاً پشت سرهم آرام و بی صدا قدم بر می داشتیم به سوی دشمن، تو همان دشت صاف و وسيع. سی چهل متر مانده بود برسیم به موانع یکهو دشمن منور زد، آن هم درست بالای سرما تاریکی دشت به هم ریخت و آنها انگار نوک ستون را دیدند یکدفعه سرو صداشان بلند شد. پشت بندش صدای شلیک پی در پی گلوله ها آرامش و سکوت منطقه را زد به هم صحنه ی نابرابری درست شد؛ آنها توی یک دژ ،محکم پشت موانع و پشت خاکریز ،بودند، ما تو یک دشت صاف. همه خیز رفته بودیم روی زمین، تنها امتیازی که داشتیم نرمی خاک آن منطقه بود جوری که بچه ها خیلی زود توی خاک فرو رفتند. دشمن با تمام وجودش آتش می ریخت. آرپی چی یازده، گلوله ی تانک، دولول ،چهارلول و هر اسلحه ای که داشت کار انداخته بود عوضش عبدالحسین دستور داده بود که ما حتی یک گلوله هم شلیک نکنیم اوضاع را درست و دقیق سنجیده بود " ۱ در این صورت هیچ بعید نبود که دشمن ما را با یک گروه چند نفره ی شناسایی اشتباه بگیرد و فکر کند که کلک همه را کنده است اتفاقاً همین طور هم شد. حدود یک ربع تا بیست دقیقه ریختن آتش شدید بود. رفته رفته حجمش کم شد و رفته رفته قطع شد. خودم هم که زنده مانده بودم باورم نمی شد دشمن اگر بوی عملیات به مشامش می رسید به این راحتی ها دست بردار نبود.یقین کرده بودند. پاورقی ۱ - همیشه تو سخت ترین شرایط با وجود این که حرص و جوش زیادی می زد برای حفظ جان بچه ها، ولی هیچ وقت تسلطش را به اوضاع از دست نمی داد و تو همان حال و احوال بهترین راه را انتخاب می کرد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh