خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_صد_و_یک_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
طفره رفت قرص و محکم گفتم:«تا نگی،از جام تکون نمی خورم، یعنی اصلا آروم و قرار نمی گیرم.»
می دانستم رو حساب سید بودنم هم که شده روم را زمین نمی زند کم کم اصرار من کار خودش را کرد. یکدفعه چشم هاش خیس اشک شد به ناله گفت:« باشه برات میگم.»
انگار دنیایی را به ام دادند فکر می کردم یکسری اسرار ازلی و ابدی می خواهد برام فاش شود. حس عجیبی داشتم. وقتی شروع به تعریف ماجرا ،کرد خیره ی صورت نورانی اش شده بودم حال و هوایش آدم را یاد آسمان و یاد بهشت می انداخت می شد معنی از خود بیخود شدن را فهمید. با لحن غمناکی گفت:
«موقعی که عملیات لو رفت و تو اون شرایط گیر افتادیم حسابی قطع امیدکردم شما هم که گفتی برگردیم ناامیدی ام بیشتر شد و واقعا عقلم به جایی نرسید. تنها راه امیدی که مانده بود «توسل به واسطه های فیض الهی» بود تو همان حال و هوا صورتم را گذاشتم رو خاکها و متوسل شدم به خانم حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله عليها).
چشمهام را بستم و چند دقیقه ای با حضرت راز و نیاز کردم حقیقتاً حال خودم را نمی فهمیدم. حس می کردم که اشکهام تند و تند دارند می ریزند با تمام وجود می خواستم که راهی پیش پای ما بگذارند و از این مخمصه و مخمصه های بعدی که در نتیجه ی شکست در عملیات دامنمان را می گرفت نجاتمان دهند.
تو همان اوضاع صدای خانمی به گوش رسید؛صدایی ملکوتی که هزار جان تازه به آدم می بخشید.به من فرمود:
«فرمانده!»
یعنی آن خانم به همین لفظ فرمانده صدام زدند و فرمودند:« این طور وقت ها که به ما متوسل می شوید، ما هم از شما دستگیری می کنیم ناراحت نباش»
لرز عجیبی تو صدای عبدالحسین افتاده بود. چشم هاش باز پر اشک شد.
«چیزهایی را که دیشب به تو گفتم که برو سمت راست و برو کجا، همه اش از طرف همان خانم بود.بعد من با التماس گفتم :«یا فاطمه ی زهرا(س) اگر شما هستید پس چرا خودتان رانشان نمی دهید؟!»
فرمود: «الان وقت این حرف ها نیست واجبتراین است که بروی وظیفه ات را انجام بدهی»
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی
#قسمت_صد_و_دو_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
عبدالحسین نتوانست جلوی خودش را بگیرد با صدای بلند زد زیر گریه بعد که آرام ،شد آهی از ته دل کشید و گفت :«اگر اون لحظه زمین رو نگاه می کردی خاکهای زیر صورتم گل شده بود از شدت گریه ای که کرده
بودم»......
حالش که طبیعی شد گفت این قضیه رو به هیچ کس نگی.
گفتم :«مرد حسابی من الآن که با ظریف رفته بودم جلو و موقعیت عملیات رو دیدیم یقین کردیم که شما از هر جا بوده دستور گرفتی، فهمیدم که اون حرف ها مال خودت نبوده.»
پرسید: «مگه چی دیدین؟»
هر چه را دیده بودم موبه مو براش تعریف کردم گفت:« من خاطر جمع بودم که از جای درستی راهنمایی شدم.»
خبر آن عملیات مثل توپ توی منطقه صدا کرد خیلی ز ودخبرش به پشت جبهه هم رسید.
یادم هست همان روز چند تا خبرنگار و چند تا از فرماندهان رده بالا آمدند سراغ عبدالحسین. سؤال همه یکی بود.
«آقای برونسی شما چطور این همه تانک و نیرو رو منهدم کردید اون هم با کمترین تلفات؟!»
خونسرد و راحت جواب داد:«من هیچ کاره بودم برین از بسیجی ها و از فرمانده ی اصلی اونها" ۱ ". سؤال کنید.»
گفتند: «ما از بسیجی ها پرسیدیم گفتند همه کاره عملیات آقای برونسی بوده»
خندید و گفت:«اونها شکسته نفسی کردن»
اصرارشان به جایی نرسید عبدالحسین حتی یک کلمه هم نگفت؛ نه آن جا،هیچ جای دیگر هم راز آن عملیات را
فاش نکرد..
حتی آقای غلامپور از قرارگاه کربلا آمد که «رمز موفقیت شما چی بود؟»
تنها جوابی که عبدالحسین داد،این بودرمز موفقیت ما کمک و عنایت اهل بیت عصمت و طهارت(عليهم
السلام)بود و امدادهای غیبی.»
پاورقی
۱ - منظورش وجود مقدس حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
محرم 15.mp3
21.99M
#محرم آخر
▪️"روضه ظهر عاشورا، از زبانِ استاد"
عاشورا
بزرگترین میدانِ عاشقیِ زمین بود.
میتوان عاشقی را آموخت!
میتوان عاشقی را تمرین کرد!
کلاس عاشورا؛
آخرین کلاس عاشقی ست👇
@ostad_shojae
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
🔅 هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
کمک هزینه زیارت کربلا معلی
برای دانـش آموزان زیارت اولـی
5894631152544946به نام پوریا عابدی ( با زدن برروی شماره کارت کپی خواهد شد ) لطفا رسید واریز رو به آیدی ادمین ارسال کنید. @Shahid_nazarzade #زیارت_نیابتی #کربلا
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔅 هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله کمک هزینه زیارت کربلا معلی برای دانـش آموزان زیارت اولـی 5894631
برای نماز بلند شدم دیدم یک واریزی دیگه هم داشتیم
#سلام_امام_زمانم
#یا_مهدی(عج)
بر گِل نشسته ایم بدون حضورتان
ای ناخدای کِشتی طوفان زده بیا...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 215 - تأثیر اختلاف در انديشه
وَ قَالَ عليهالسلام اَلْخِلاَفُ يَهْدِمُ اَلرَّأْيَ🍃🌹
و درود خدا بر او، فرمود: اختلاف نابود كنندۀ انديشه است
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh