eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
غنچه ای را که به پژمرده شدن محکوم است تا شکوفا نشده ،بشکن و پرپر گردان .... 📎 شهیــ🌷ــد آنقدر به تو فکر می کنم ، تا فکری به حالم کنی . . . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 شهیده نسرین حسن‌زاده ▪️او در سال 1355 در خانواده‌ای متدین در روستای تلخاب شهرستان مهاباد چشم به جهان گشود. پدرش رحمان و مادرش مریم نام داشت. ▫️سرانجام در 20مرداد1361 در سن 6سالگی به‌همراه مادر و برادر یک‌ساله‌اش در حملۀ خمپاره‌ای گروهک تروریستی دمکرات به منزلشان به‌شهادت رسید. 📙منبع : کانال هابیلیان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
زائران اربعین یادتان باشد که در مسیر ستون به ستون را مدیون قطره قطره خون شهیدائید... آن ها که پشت پیراهن خاکی نوشتند تا کربلا رسیدن یک یاحسین دیگر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی ؛ این بنده چه داند که چه می‌باید جُست داننده تویی، هر آنچه دانی، آن دھ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شنیدنی کرامت امیرالمؤمنین به یک سـنی بخاطر اردات به امام حسین(ع) از زبان آیت الله بهجت (ره) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در ملکوت اعلا کسی جز شهید زنده نیست و حیات دیگران اگر هم باشد به طفیلی شهداست...✨️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم دیده نشده از شهید مدافع حرم❤️ علی_نظری شهدا ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه استاد فاطمی نیا برای کسانی که اربعین کربلا مشرف نمی شوند..! | صلوات‌هدیه‌به‌روح‌نورانی‌ایشان | ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بچه‌ها شهدا خوب تمرین کردن ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در آسید روح‌الله خمینے! ما تمرین کنیم ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در حضرت آقا :)🌱 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺯﯾﺒﺎی : ... ﺍﺯ ﺑــــﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ﺷﮑـــﺎﯾﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ ... ﺍﻣﺎ ﺷـــﮑﺎﯾﺘﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ... ﻣـــﻦ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ... ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺪﯼ ﺭﺍ ﺧﻠـــﻖ ﮐﺮﺩﯼ ، ﺗﺎ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻣـــﻬﺎﯾﺖ ... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗـــﻮ ﺑﺎﺷﺪ ... ﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻨﺎﺭﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ... ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ... ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩﯼ ﺗﺎ ﺧــﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺧــﻮﺩﺕ ... ﺑﺎ ﺗـــﻮ ﺗﻨﻬــﺎﯾﯽ ﻣﻌـــﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ... ﻣﺎﻧــﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ... ﺩﻭﺳــﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ؛ ... 🌷هدیه به روح بزرگ ' مصطفی چمران ' و جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان ' عج ' + و عجل فرجهم...🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌࿐☀️○ 🌺 ‌○☀️࿐ 🌱 🌸 امام صادق علیه‌السلام: مسافر کربلا همین که از در خانه اش بیرون می آید خدا چهار هزار فرشته مامور می کند بر او صلوات بفرستند تا وقتی که به مزار حسین برسد. 📚 کامل الزیارات ، صفحه ۲۰۶ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه حضرت رقیه سلام الله علیها نبود داستان اسارت اهل بیت رو کلا پاک میکردند ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🙏 رویم ❤️ خدا هست👇👇 🔰 برای غمت 💔 نماز، برای دردت 🤕قرآن، برای تنگی سینه‌ات 😢، استغفار و برای آرزوهای آینده‌ات دعا هست. 🤲 🦋 غم مخور که اگر حوائج دنیا از دستت رفت 🌍 بهشت هست. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خودنبینی! 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 هر کار کردم ساکتش کنم نشد. آخرش عبدالحسین لپش را گرفت و آرام فشارداد با خنده گفت:«باشه وروجک بابا می برمت» چشمهام گرد شد،پرسیدم:«کجا می بریش؟!» «همون جایی که خودم می خوام برم» «شما که می خوای سخنرانی کنی مگه با بچه میشه؟!» گفت:«عیبی نداره میدمش دست رفقا»... لباسش را که عوض کردم بچه را با خودش برد. وقتی برگشتند اول از همه پرسیدم خرابکای نکرد؟ لبخند زد.جور خاصی گفت:«خرابکاری که چه عرض کنم.» بچه را داد بغلم و نشست ادامه داد:« وسط سخنرانی یکدفعه زد زیرگریه جوری که دیگه بچه ها حریفش نشدن آخر هم بردنش بیرون سخنرانی که تموم شد خودم رفتم سروقتش،تو کار شما فضولی کردم و فهمیدم که بالاخره باید لاستیکی بچه رو عوض کنم خواستم ببرمش جای خلوت یکی از رفقاگفت:«کجا می بریدش حاج آقا.» به ابوالفضل اشاره کردم و گفتم:«با اجازه تون باید لاستیکی آقا پسرم رو عوض کنم.» به خودشان افتادن و گفتن:« اه! مگه ما می گذاریم شما این کارو بکنید!» خندیدم و گفتم:«خاطرتون جمع باشه تو این جور‌ کارها حریف من نمی شين.» پاورقی ۱- کوچکترین پسرم که الان در دوره ی دبیرستان مشغول تحصیل است. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی یک مسؤولیت کوچک 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 خیلی اصرار کردن آخرش هم ولی حریفم نشدن خودم کارو تموم کردم و بچه هم آروم شد.» همسر شهید ساعت حول و حوش نه شب بود صدای زنگ خانه از جا پراندم نمی دانم چرا بی اختیار ترسیدم، چادرم را سر کشیدم و زود رفتم دم در، یک موتور تریل جلوی در بود دو تا مرد هم روش نشسته بودند. اول که دیدمشان یکهو دلم ریخت هر دوشان صورتها را با چفیه پوشیده بودند فقط چشمهاشان پیدا بود. یکی شان خیلی مؤدب سلام کرد و پرسید : «آقای برونسی تشریف دارن؟» گفتم «نه.» گفت: «کجا رفتن؟» پیش خودم فکر کردم شاید از همرزم هاش.هستند.گفتم :«سرشبی رفتن حرم برای سخنرانی» پرسید: «کی می آن؟» گفتم:«می دونم رفتن سخنرانی و معلوم نیست کی بیان» هنوز تو شک و تردید بودم «ببخشید حاج خانم ما از رفقای جبهه شون هستیم اگه بخوایم ایشون رو حتماً ببینیم چه وقتی باید بیایم؟» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی یک مسؤولیت کوچک 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 زود گفتم: «ایشون اصلا خونه نیستن وقتی می آن مرخصی همه اش می رن این طرف و اون طرف.» سؤالاتش انگار تمامی نداشت باز گفت: «امشب چه ساعتی می آن؟» شک حسابی برم داشته بود همچین با تردید و دو دلی گفتم:: من دیگه ساعتش رو نمی دونم برادر.» چند لحظه ای ساکت شد خواستم بیایم تو باز به حرف آمد. «ببخشین حاج خانم ،شما اسم کوچیک شوهرتون چیه.» " 1 ". دیگر نتوانستم طاقت بیاورم به پرخاش گفتم :«شما اگه از رفقاش هستین باید اسمش رو بدونید که!» تا این را گفتم آن یکی که پشت فرمان بود سریع موتور را روشن کرد گاز داد و بدون خداحافظی رفتند. نزدیک ساعت ده عبدالحسین آمد یکی دیگر هم همراهش بود سلام که کردند عبدالحسین گفت: «شام رو بیارین که ما خیلی گرسنه هستیم دیرم می شد که جریان موتور سوارها را بگویم برای همین انگار حرف او را نشنیدم گفتم: «دو نفر اومدن با شما کار داشتن» «کی؟» گفتم :«سرو صورتشون رو با چفیه بسته بودن خودشون هم نگفتن کی هستن» عبدالحسین و دوستش به هم نگاه کردند نگاهشان نگاه معنی داری بود حس کنجکاوی ام تحریک شد با نگرانی پرسیدم: «مگه چی بوده؟» پاورقی ۱ - بعداً فهمیدم آن سؤال را به خاطر اطمینان خودشان پرسیده اند اطمینان از این که خانه را درست آمده اند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ صبحی دیگر رسید و من در انتظار دیدار شما چشم می‌گشایم و پنجره دل می‌گشایم به سوی امید و نور... و دلم لبریز است از شوق صبح موعود، لحظه دیدار، و به پایان رسیدن لحظه های انتظار... 🌤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh