🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸اگر غیر از #شهادت در حق این بچه ها رقم می خورد، جفا بود 🔹زیرا #اعمالشان با اقتدا به شهدا🌷 انجام
0⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰سوریه که بود، #هرشب حتما با من تماس☎️ داشت. حتی سری اولی که مجروح💔 شده بود و من از این موضوع کاملا #بی_خبر بودم، از بیمارستان تماس میگرفت و آنقـدر #عادی برخــورد میکرد کــه من اصلا متوجه نشــدم مجروح شده😊
🔰در واقع #آقاجواد خــودش را مقیــد به تماس با خانواده💞 میدانست که در آن شـرایط هم حواسـش به ایـن موضوع بود. وقتی هم که مــن از #مجروحیتشــان خبــر دار شــدم، گفت:
هراتفاقی افتاده باشد مهم نیست🚫 مهم این است که #تو الان درحال صحبت با من هستی😍
🔰هر بار #مجروح میشد با واسطه خبردار می شدم؛ از طریق دوستان و اطرافیانشان👥
و این باری که #شهید شد بار چهارم رفتنش بود!
واقعا هرباری که میرفت، دلتنگیها💔 بیشتر میشد. خصوصا سری #ســوم که این دلتنگی هم برای من، هم برای همسرم💞 زیاد شــده بود؛ طوری که دائم پشت تلفن☎️ به زبان میآورد.
🔰سری های قبل اصلا این موضوع را به رو نمی آورد❌ و در جواب #دلتنگیهای من هم میگفت راه دور است و بایــد با این دلتنگیها کنار بیایی اما برایمان #خســتگی نداشــت🚫
🔰واقعــا راه، #راه_شــهدا بــود. آقــا جــواد
همیشه در صحبتهایش وقتی میخواست به من دلداری بدهــد، میگفت: "الگــوی شــما بایــد #حضــرت_زینب(س) باشد. سختیهای شــما کجا و ســختیهای خانم حضرت زینب س کجــا."
واقعا راســت میگفت😔 خســتگی ما کجا و خستگی خانم کجا⁉️
🔰اما #فاطمه هم بچه بود و دلتنگیهای بچه گانه خودش را داشت. پدرش #سوریه که بود همیشه ســراغش را میگرفت و منتظر آمدنش بود. حتی زمان #مفقود بودن پیکر #آقاجواد هم فکر میکرد پدرش سوریه است و باید منتظر برگشتنش باشد😔
🔰خود پدرش قبل رفتن، اول قصه #حضرت_رقیه (س) را برایش گفت و بعد در مورد ســفرش برای #فاطمه توضیــح داد. آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود که برخی اوقــات در اوج بیتابی اش💔 به من میگفــت: "مامان حضرت رقیه س هم مثل من #اینقدر_گریه_میکرد⁉️"😭😭
#همسران_شهدا
#شهید_جواد_محمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یــادت باشــد #شهیــد اسـم نیست❌ ↫رســـم است !!! شهیــد عکس📸 نیست که اگـر از دیوار اتاقت #برداشتـی
1⃣8⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰ماه مبارک رمضان🌙 بود. قرار شده بود #آقاجواد باز هم به #سوریه بروند. یک روز که از خانه پدرش🏡 آمد، به من گفت: "خانم! مامانم میگن #ماه_رمضان را نرو سوریه."😔
🔰گفتم: خوب طوری نیست! خوبه که #پیشمون باشی. بمون و بعد از ماه #رمضان برو🚌 اون شب رفتیم مهمونی و بعد هم رفتیم #شهدای_گمنام🌷 کوه سفید.
🔰فردا صبح که از خواب بیدار شد، گفت: من برم بیرون و بیام. وقتی برگشت خونه🏘 گفت: خانم! من دیشب به #شهدا گفتم نمی خوام ماه رمضان را به #سوریه برم🚷 ولی صبح پشیمون شدم و حالا رفتم پیششون و گفتم: ”هر طور #حضرت_زینب صلاح میدونن“
#شهیدجوادمحمدی ششـ6ـم ماه رمضان به سوریه رفتند و یازدهــ11ـم ماه مبارک هم به #شهادت رسیدند....
💥نکته ش رو گرفتی⁉️
رابطه #جواد و #شهدای گمنام رو داشتی؟
همش همینه...
نگاه شهید👀 به قلبته
هر چی میخوای، بخواه...
شهید، #آمین می گوید، دعایت می کند
به شرط اینکه☝️
#شهید🌷 تو قلبتـ❤️
#جز_خدا عشقی نبینه❌
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_روزه_دار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔹یه گرفتاری خیلی بزرگی برای #آقاجواد پیش اومد که اگر ماجرا رو خیلی رو راست تعریف نمیکرد❌ شاید مشکلی پیش نمیآمد و اینقدر #گرفتار نمیشد.
🔸آقا جواد #راستش رو گفت و گرفتار شد!! بعد از حل مشکلش، برادرم بهش گفته بود: خوب مردِ خدا دروغ🚫 نمیگفتی، راستش رو هم نمیگفتی، ببین این ماجرا چقدر واسه #موقعیت اجتماعیت بد شد!
🔹در جواب گفته بود: امام صادق(ع) فرمودند: اگر راست بگویی، #رستگار میشوی. برادرم میگفت: من نگران #آینده ش بودم و او نگران راست و دروغ گفتنش😔
🔸محمد جواد رستگار شد🌷 و ما هنوز مانده ایم که چه بگوییم تا خدای نکرده موقعیت هایمان خدشه دار نشود😔 آری #شهادت سهم جوانمردانی است که همواره #صداقت دارند...
#شهید_سیدمحمدجواد_علوی
#بمب_گذاری_حسینیه_سیدالشهدا(ع)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
یــادت باشــد #شهیــد اسـم نیست❌ ↫رســـم است !!! شهیــد عکس📸 نیست که اگـر از دیوار اتاقت #برداشتـی
6⃣4⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰ماه مبارک رمضان🌙 بود. قرار شده بود #آقاجواد باز هم به #سوریه بروند. یک روز که از خانه پدرش🏡 آمد، به من گفت: "خانم! مامانم میگن #ماه_رمضان را نرو سوریه."😔
🔰گفتم: خوب طوری نیست! خوبه که پیشمون باشی😔 بمون و بعد از ماه #رمضان برو اون شب رفتیم مهمونی و بعد هم رفتیم #شهدای_گمنام🌷 کوه سفید.
🔰فردا صبح که از خواب بیدار شد، گفت: من برم بیرون و بیام. وقتی برگشت خونه🏘 گفت: خانم! من دیشب به #شهدا گفتم نمی خوام ماه رمضان را به #سوریه برم🚷 ولی صبح پشیمون شدم و حالا رفتم پیششون و گفتم: ”هر طور #حضرت_زینب صلاح میدونن“
#شهیدجوادمحمدی ششـ6ـم ماه رمضان به سوریه رفتند و یازدهــ11ـم ماه مبارک هم به #شهادت رسیدند....
💥نکته ش رو گرفتی⁉️
رابطه #جواد و #شهدای گمنام رو داشتی؟
همش همینه...
نگاه شهید👀 به قلبته
هر چی میخوای، بخواه...
شهید، #آمین می گوید، دعایت می کند
به شرط اینکه☝️
#شهید🌷 تو قلبتـ❤️
#جز_خدا عشقی نبینه❌
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_روزه_دار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
°|♥️🍃|° خوشا آنانڪہ با عزت ز گیتـی بسـاطِ خـویـش برچیدند و رفتنـد ...🥀🍃 #شهید_جواد_الله_کرم 🌹🍃
7⃣6⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠امشب کمتر شوخی کنید، #شهادتم نزدیک است
🔰شب بود، همه جمع نشسته بودیم و داشتیم شوخی میکردیم، جواد گفت: بچهها امشب کمتر شوخی کنید. تعجب کردم، به شوخی گفتم: جواد نکنه داری شهید میشی. گفت: آره نزدیکه. هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم. همه لحظهای سکوت کردند.
🔰یکی از بچهها دوربین آورد و گفت: بگذار چند تا عکس بگیریم. قبول کرد، نشستیم چند تا عکس مجلسی انداختیم، فردا جواد شهید شد. همرزم شهید: وقتی شهید امین کریمی با تیر دشمن روی زمین افتاد، جواد الله کرم هم تیر خورد ولی چیزی نگفت. بالاخره فرمانده باید خودش را جلوی نیروهایش سرحال نشان دهد.
🔰گذشت و بعد یک ساعت روستا کامل دست ما بود. به اتفاق آقا جواد انتهای روستا نشستیم و تازه وقت کردیم که از شهادت امین کریمی بغض کنیم. جواد الله کرم گفت: #امین خیلی بچه خوبی بود، از اوایل پاسدار شدنش من می دونستم که #شهید میشه.
🔰با تعجب پرسیدم: مگه شما از اون موقع می شناختینش؟ گفت: بله. من مربیشون بودم. از همون موقع می رفت دنبال جدیدترین اطلاعات و سختترین کارها و درست کردن پیشرفتهترین وسایل تخریب و خلاصه خیلی آدم مخلصی بود. ما هم از همان دیدارهای اول میدانستیم تا چند وقت دیگر باید اسم #آقاجواد را اینطوری بنویسیم: #شهید_جواد_الله_کرم
راوی: همرزم شهید
#شهید_جواد_الله_کرم
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh