eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
~🕊 🌴✨ 🍁هیچ وقت نشنیدم ڪه از موضوع ترس حرف بزند. نمیگفت: «بهمون شلیک ڪردن، خدا رحم ڪرد طوری‌مون نشد!» با خوشحالے از عملیات تخریب برمی‌گشت و می‌گفت: «امشب بهمون شلیک ڪردن!» 🍁هرڪس می‌خواست ڪارے بڪند او پایه بود! تخریبچے نبود اما در عملیات تخریب هم شرڪت می‌ڪرد. می‌گفت: «حداقل یه سیمچین ڪه می‌تونم بدم دستتون! پس منم میام.» 🍁ترس برایش بے معنا بود. اهل ڪار بود اما ڪارهایے ڪه می‌ڪرد را جار نمی‌زد و همین مخلص بودن بود ڪه به او جسارت می‌بخشید. ✍🏻به روایت همرزم: عباس رحمانیان ♥️🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 🌴✨ 🍁...يك شب خواب ديدم كه در صفی ايستاده‌ام. صف حمام بود. شهيد قديری جلوتر از شهيد عاشور بود و من بعد شهيد عاشور. بچه‌ها يكی يكی می‌رفتند حمام. نوبت پرويز كه رسيد، رفت و بعد از يك ستون ديگر بيرون آمد. شهيد عاشور همين كار را كرد. وقتی نوبت به من رسيد، گفتند:... 🍁گفتند: «آب سرد شده و ديگه نرين داخل.» اصرار كردم كه من می‌خواهم بروم. گفتند: «نه سرد شده، مريض می‌شی.» خوابم را برای پرويز تعريف كردم و گفتم :«تو اول شهيد می‌شی. بعد هم عاشور شهيد می‌شه اما من بيچاره....» ✍🏻به روایت رزمنده دلاور اصغر رشمه‌ای ♥️🕊 ♥️🕊 . شادی روحشون صلوات🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 🌴✨ پرستار به صورت رنگ پریده و لب های ترک خورده مجروح حاج احمد متوسلیان نگاه کرد و بعد به پاهای زخمی اش. گفت: "برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق کنم. این طوری کمتر درد می‌کشید." حاجی هم ناله ای کرد و گفت: "نه! بی هوشم نکن! دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخم های عمیق تری دارند." 🌱 . اللهم فک کل اسبر🤲 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 🌴✨ همیشه نمازهای شبش را با گریه می‌خواند، در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را می‌خواند، هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود، همیشه با وضو بود، به من هم می‌گفت داری دستت را می‌شوری بگیر و همیشه با وضو باش، آب وضویش را خشک نمی‌کرد، در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود، حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو می‌زدند نه نمی‌گفت. ✍🏻به روایت همسر ♥️🕊 . . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 🌴✨ ⚘یه موتور گازی داشت کارهای توی پایگاه مثل خرید و.... را همیشه با آن انجام مى داد. مرتب از طرف بعضی از خلبان‌ها مورد نکوهش قرار می‌گرفت. می‌گفتن: علی شأن یک خلبان را رعایت نمی‌كند. ⚘ولی او کاری با این کارها نداشت، تا کار بود و پرواز و گردان، ماشین و راننده در اختیارش بود. برای کار شخصی حتی اگر در مسیر حرکت ماشین گردان بود هرگز توقف نمی‌كرد. می‌گفت: برمی‌گردم با همون موتورم می‌رم، نمی‌خوام با پول بیت‌المال حتی یک ترمز برای من زده بشه. ♥️🕊 . ارواح مطهرشهدا،شهیدعلی اقبالی مقدم <<صلـــــــــــوات>> 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 🌴✨ رتبه ۴ ڪنڪور شد، پزشڪی شیراز . از دانشگاه‌های فرانسه و ڪانادا هم دعوت نامه داشت . می‌تونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا و یڪ زندگی راحت . حتی می‌تونست یه رنگ و لعاب مذهبی هم به ڪارش بده و توجیه ڪنه ڪه میرم پزشک میشم و بعدش هم خدمت به مردم ! اما به همه اینا پشت پا زد و برای حفظ ڪشور موند . ♥️🕊 . . هدیه با روح بلندش صلوات🍂 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 🌴✨ هیچ وقت ندیدم که ابراهیم، به دنبال لذت شخصی خودش باشد. لذت برای او تعریف دیگری داشت. اگر دل کسی را شاد می‌کرد، خودش بیشتر لذت می‌برد. اگر پولی دستش می‌رسید سعی می‌کرد به دیگران کمک کند. خودش به کمترین‌ها قانع بود، اما تا می‌توانست به دیگران کمک می‌کرد. ♥️ 📗سلام بر ابراهیم ؛ جلد دوم ، ص ۳۲ 📚‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 🌴✨ 🍁علی خواب دیده بود شهید می‌شود.  صبح که بیدار شد حال هوای عجیبی داشت. رفت توی میدان مین منطقه خیبر و شروع کرد و خنثی کردن مین های والمری.  ۷۰۰- ۸۰۰ مین را خنثی کرده بود. جورابش را هم در آورده بود و چاشنی های شان را ریخته بود داخل آن. مطمئن بود شهید می‌شود. 🍁می گفت: وقت شد. مردد بودم نمازم را بخوانم یا بقیه کار را تمام کنم. پیش خودم گفتم: بگذار این چند تا مین را هم تمام میکنم، بعد می‌روم سر وقت . همان موقع پایش رفت روی مین. تمام چاشنی‌های داخل جوراب هم منفجر شد. پایش قطع شد و تمام بدنش هم زخمی؛ اما شهید نشد. 🍁می گفت: چون نمازم را اول وقت نخواندم، از شهدا جا ماندم. ♥️🕊 📚یادگاران، ج ۳۰ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 🌴✨ 🍃عاشق رهبری بود و سخنان ایشان را خیلی دوست داشت و مدام پیگیر بود و همیشه در همه کارها گوش به زنگ حرف آقا بود. 🍃به همه هم تأکید می کرد که در مسائل مختلف،فقط از حرف آقا پیروی کنید و تا پای جان مدافع ولایت بود.در فتنه ۸۸ مسعود جزء کسانی بود که جلوی فتنه گران ایستاد و با تمام وجود از نظام جمهوری اسلامی دفاع کرد... ♥️🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 🌴✨ به تغذیه‌اش خیلی اهمیت میداد، میگفت: «مومن باید بدن سالم داشته باشه!» یکی از چیزهایی که ترک کرد نوشابه بود! توی اردوهای جهادی یا هر جایی که نوشابه همراه غذا بود نوشابه‌اش رو به مزایده میذاشت و میفروخت... معمولاً از ۵۰ تا شروع می‌شد یادمه یک بار یکی از رفقا ۵۰۰ تا خرید!! البته هر کسی بیشتری میفرستاد نوشابه‌اش مال اون بود😁 ♥️🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 🌴✨ ⚘رفته بود خوزستان ؛ جلسه تا ساعت یک نیمه شب طول کشیده بود. گفته بودند منزل ، هتل ... خوابیده بود؛ همانجا در فرمانداری ، با عمامه زیر سر و رو انداز عبا ... ⚘غذای زندانش نان و آب بود. به شوخی و تمسخر می گفتند : خوش مزه است ! گفت: اگه بیرون هم از اینا خورده باشی بله ، خوش مزه است. بعد ها شد رئیس دیوان عالی کشور ، اغلب روزها غذایش نان و ماست بود ! ⚘به قاضی دادگاه نامه زده بود که: شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساک خود را به همراهت می‌دهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی... قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات! ♥️🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh