🌷شهید نظرزاده 🌷
یه مرداب خشکیده ام .. اما !! منم یه زمانی مثل شماها زلال و جاری بودم پاااک بودم! کنارتون بودم! عزی
#دلنوشته
سالها پیش وقتی برای اولین بار پای تماشای📺 #خداحافظ_رفیق👋 نشستم در کنارِ حس و حال عجیبی که بهم دست میداد باخودم فکر میکردم فاصلم با کدوم یکی از شخصیت های این فیلم نزدیک تره....
فکرش رو هم نمیکردم که حرفهای روزمره خودم رو از زبان #مسلم داستان بشنوم👂
امروز بعد از ده ها بار تماشای حال و روزم، زمزمه🎵 کردم که...
مسلم؛سخن از زبان من میگویی...
همیشه وقت #تماشا خودم رو بین جمع اونایی میدیم👀 که اومدن به رفیق جاموندشون👥 سر بزنن و حالشو بپرسن
از سنگ دلی #مرتضای داستان ناراحت بودم و دلم برا مسلم قصه میسوخت😢
باخودم میگفتم اگه شهید بشم مثل مرتضی تو جعبه حرف نمیزنمو برای رفیق جاموندم سنگ تموم میزارمو👌 تو حال و هوای #تنهاییش رهاش نمیکنم💞
اما امروز
دلم برا خودم میسوزه و از سنگ دلی رفیقای شهیدم دلخورم.
دل خورم🙁
شایدم خون دل میخورم
چه جملات ملموسی میگه، مسلم قصه؛
-منم یه زمانی مثل شما زلال و جاری🏞 بودم
-پاک بودم کنارتون بودم #رفیقتون بودم
-اگه همه اینا نبودم؛ بابا نوکرتون که بودم..
-این رسم #رفاقت نمیشه من جابمونم👤
-باحسرت #دیدار بی بی تنها بمونم
-بی بی کمکم کن😔....
💠یا مولای انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً رَحِیمَهً
📩ارسالی از #محمدرضا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨#مادرانه✨
🌴بغض من #گریه😭 شد و راه #تماشا را بست
🌴از ت🌼و جز #منظره ای تار ندارم در یاد
#احسان_افشاری
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh