eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره اینجا بهــ🌸ـار آمده و اینبار به شعرم #آب خواهم داد که میوه #توست! شاید مثل گذشته " #خودت" را "تحویلم" دهد💞 #شهید_عبدالله_باقری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷ای شـهیـد...🌷 باید #خودت تمـام دلـمـ❤️ را عـوض کنی با این دلـم، به دردِ #امامَم نمی خورم⛔️ محبوبِ دلِ صاحب💖 که شوی #شهیدت می کنند🕊 #شهید_روح_الله_صحرایی #سلام_صبحتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣ #صبح که از خواب بیدار می شوی مؤدب بایست و صبــ☀️ـحت را با #سلام_به_امام زمانت شروع کن😍 و بگو #آقاجان دستم به دامانت #خودت یاری ام کن❤️ #السلام_علیک_یااباصالح_المهدی🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خوب است حتی به همین قاب عکسـ📸 هـا 💥اما دلم برای تنگ میشود💔 به نمی آیی؟😔 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#پنجشنبه_هاى_دلتنگى💔 دیدن عکست تمام #سهم_من است، از تو آن را هم "جیره بندی" کرده ام تـا مبادا، توقعش زیاد شود✘ دل♥️ است دیگر ممکن است فردا #خودت را از من بخواهد😔 گلزار شهدای اصفهان🌷 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 حاجی از چه دلگیری؟ ... 🌾راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید که چه بشود⁉️ خودتان خواستید ،خودتان هم شدید😕 🌿آن وقتها جبهه میگرفتم👊 و را میدادم.حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله ؟ رفتی که آزادی داشته باشیم؟ 🌾رفتی که عده ای روز به روز تنگ تر و هایشان روز به روز کوچکتر شود؟😔 🌿رفتی که هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی🔞؟ 🌾رفتی که عده ای به هم که میرسند دست بدهند📛 و اگر ندهند به هم بگویند ؟  🌿حاجی جان ؛ جای را این روزها زنجیرهای قطور گرفته 😔! 🌾جای ات را شلوارهای 👖پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)! 🌿جای پیراهن ساده ی " ات" را تی شرت های👕 مارک دار  گرفته(بعضا آب رفته اند) ! 🌾پسرانمان👱 زیر ابرو بر میدارند ! دخترمان👩 ابرو تیغ میزنند ! 🌿اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند !👈 و البته دوست یابی📛! 🌾حاجی تو رفتی که را پیدا کنی و را.اینها مانده اند و دارند را گم میکنند😞 ! 🌿حاجی ؛ گلوله 💥دست شما را زخم انداخت و بعدها برد ، اینجا بر سر و صورت و دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که شوند ... 🚫!!! 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠از من به تو!!!! 🔰نحوه ی یار کشی های دوران کودکی مان بود. این برای من، آن برای . همیشه خوب ها و بهترین ها را برای خود جدا👥 می کردیم. ⇜از من به تو که . نمی دانم چه می کنی. در هیاهوی کدام اندیشه ای⁉️ ⇜از من که این جا ایستاده ام به تو که و اقتدار آن جا ایستاده ای✌️ ⇜از من که غرق در آمال و آرزوها و افکار💭 خودم هستم. به تو که نمی دانم به چه می اندیشی یا ای که آنجا هستی.. ⇜از من که روزهای به اصطلاح ام را در یک قاب کوچک مستطیلی می گذرانم، به تو که دنیایت🌍 با من خیلی فرق دارد. به تو که های لایک و فرند مرا نداری... "از من به تو" ⇜ از من دست و پا بسته به دنیای خودم، به تو که از عبور کردی. 🔸معشوق تو♥️ با تمام معشوق هايي که من تا به حال دیده ام فرق دارد جنسش، ، رنگش و... يادم رفت که بگویم تو ها را برای خود انتخاب کردی و من باز در این یارکشی باختم 😔 🔸اوضاع آنجا چطور است⁉️ این جا هم مثل همیشه است. اتفاق خاصی نيفتاده. همه درگیر زندگی و های خود هستند. اصلا خیلی ها نمی دانند آنجایی و آنجا چه می گذرد. حتی خود من😔 🔹خیلی جزيي بین پست ها خبری هم از آنجا و دوستان شهیدت🌷 به دستمان می رسد. اگر امروز بیرون نمی آمدم و عکس دوستان که شهر را مزین کردن نمی دیدم شاید اصلا به شما فکر نمی کردم🗯 🔸راستی از چه خبر؟!؟! آنجا که ایستاده اید👤 برای حال دل ما که اینجاییم کنید. من هم برای نصرت وپیروزی شما دعا می کنم🤲 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷ای شـهیـد...🌷 باید تمـام دلـمـ♥️ را عـوض کنی با این دلـم، به دردِ نمی خورم😢 محبوبِ دلِ صاحب💖 که شوی می کنند🕊 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💥💥 👈‏تو یک بار از مادر متولد شدی و این بار باید از بیرون بیایی ⇜از غریزه ها و عادت ها متولد شوی ⚜که مسیح می‌گفت: «لا يَلِجُ فِى الْمَلَكُوتِ مَنْ لايُولَدُ مَرَّتينِ» کسی که #‎دو_بار متولد نشود، به ملکوت خدا راه ندارد🚷 📚نامه‌های بلوغ/ص۱۷ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
8⃣8⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰بعد از پیگیری‌های ، علی‌رغم مخالفت‌هایی که هم از جانب محل کار و هم از طرف مادر و بقیه خانواده‌اش بود، بالاخره هم در روز ۲۴ خرداد سال ۹۵📆 مصادف با هفتم ماه رمضان عازم سوریه شد. 🔰او قبل از رفتنش تمام سعی کرد هم دل خانواده‌اش را به دست بیاورد و هم مسئولانش را بگیرد. چند روز بود محل کارش بود، بعد از اینکه سحری را خوردم، پیامی از طرف همسرم آمد💌 که از قرآن کرده بود که آیه ۱۸ و ۱۹ سوره اسرا آمده 🔰و مفهومش این بود: «‌هر کس که زندگی را بخواهد ما از دنیا آنچه را که صلاح بدانیم می‌دهیم، اما آخرت دستش خالی است و هر کسی که آخرت را بخواهد و تلاش مخلصانه✨ کند از او قبول می‌شود.» 🔰صبح آن روز تماس گرفتم و گفتم: مشخص شد⁉️ که گفت: نه هنوز حرفی نزده‌اند. ساعت یک موقع اذان ظهر بود که تماس گرفت و گفت: من شدم و تا ساعت سه باید محلی باشم که مشخص کرده‌اند 🔰با مامان خداحافظی نکرده‌ام، خانه هم که نیامده‌ام، هر طور شما بگویید، با مامان تلفنی☎️ خداحافظی می‌کنم و می‌آیم خانه. احساس کردم بهتر است با مادرش خداحافظی کند، هر چند دیگر زمانی برای وداع خودمان باقی نمی‌ماند. 🔰البته آخر تا همیشه در دلم ماند، حتی روز معراج هم با او تنها نشدم😔 خیلی سریع اتفاق افتاد. برای بستن ساکش💼 حدود ساعت سه به خانه آمد. وقتی لباسش‌هایش را در ساک می‌گذاشتم، اشک می‌ریختم و به حضرت زینب(س) توسل کردم و گفتم: یا (س) به خودت می‌سپارم. 💥قبل از رفتن یک جمله به من گفت: سعی کن در زندگی تصمیم گیرنده باشی. راوی: همسر بزرگوار شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📌 💥 به خـیال ∝∝ لحظه های باهاش می گذرونے!! اما همش توهمـه❗️ فقط عذاب وجدانہ نامشروع ⇩ ⇦دشمنے با حرفِ ⇨ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
•••🌼••• ·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·• ✨ 🌱﴿وقتے حتے با سنگین‌ روضه هم 🍃اشڪت😭 در نیومد برو جلوےِ از خودت بپرس؛ چیڪار ڪردی با ..⁉️💔﴾ ·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•·•· 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 0⃣2⃣ 💢پس چیزى بگو.... چرا مقابل بر سکوى ایستاده اى و را به دوخته اى.عباس من ! این دل زینب اگر کوه هم باشد، مثل پنبه در مقابل نگاه تو زده مى شود: و تکون الجبال کالعهن المنفوش.(9)آخر این نگاه تو نگاه نیست . قارعه است . قیامت است : یکون الناس کالفراش المبثوت.(10) عالم ، شمع نگاه تو را پروانه مى شود. اما مگر چه مانده است که نگفته اى ؟! 🖤 شیواتر از تو چیست ⁉️ بلیغ تر از نگاه تو کدام است ؟ تو ماه آسمان 🌫را با نگاه ، راه مى برى . که براى تو مشکل نیست.و اصلا نگاه آن زمان به کار مى آید که از ، کار بر نمى آید. برو عباس من که من پیش از این تاب نگاه تو را ندارم.وقتى نمى توانم نرفتنت را بخواهم ، به رفتن ترغیبت کنم ، 💢تا پیش عشق 💖روسپید بمانم ؛ خدایى که قرار است فقط خودش برایم بماند.اگر براى وداع هم آمده اى ، من با تو یکى دردانه خدا! تاب ندارم.مى بینمت که 💧 را به دست گرفته اى و 🗡 را در دست ، یعنى که ندارى. 🖤 با خودت مى ؛ اما دشمن که الفباى را نمى داند، اگر این دست مشک دار را ببرد؟! و با خودت زمزمه مى کنى ؛ بریده باد این دست ، در مقابل جمال من! و این شعر در ذهنت نقش مى بندد که: و الله قطعتموا یمینى و عن امام صادق الیقین انى احامى ابدا عن دینى نجل النبى الطاهر الامین(11)✨ 💢چه حال خوشى دارى با این ترنمى که براى پیدا مى کنى ... که ناگهان سایه اى از پشت نخلها مى جهد و غفلتا دست تو را قطع مى کند.اما این که تو دارى نیست ، عین است . تو فقط حسین را قرار است ببینى که مى بینى ، دیگران چه جاى دیدن دارند؟! 🖤 تو حتى وقتى در شریعه ، به نگاه مى کنى ، به جاى ، تمثال را مى بینى... و چه خرسند و سبکبال از کناره فرات بر مى خیزى... نه فقط از اینکه آب هم آینه دار حسین توست ، بل از اینکه به رسیده اى... و هیچ از نمانده است و تمامى شده است. 💢پس این که تو دارى نیست ، عین حضور است . دلت 💗را پرداخته اى براى همین امروز. را به دست مى گیرى و با خودت مى اندیشى ؛ دست چپ را اگر بگیرند، مشک این رسالت من چه خواهد شد؟ و پیش از آنکه به یاد و دندانت بیفتى ، ناجوانمردى ، خیال تو را به واقعیت پیوند مى زند و تو با خودت زمزمه مى کنى. 🖤 یا نفس لا تخشى من مع النبى السید المختار و ابشرى برحمۀ الجبار قد قطعوا ببغیهم یسارى فاصلهم یا رب حر النار(12) را به مى گیرى و به فکر مى کنى...عباس جان ! من که این صحنه هاى نیامده را پیش چشم دارم ، با تو را ندارم.من تماما به لحظه اى فکر مى کنم که تو ، حتى آب را مى دهى تا پیش سکینه محفوظ بماند. 💢به لحظه اى که تو در از تلافى نگاه سکینه ، چشمهایت را به حسین مى بخشى.جانم فداى تو!گریه 😭نکن عباس من ! دشمن نباید چشمهاى تو را اشکبار ببیند. میان تو و سکینه فراقى نیست . سکینه از هم اکنون در آغوش رسول االله است . چشم انتظار تو.اول کسى که در آنجا به تو مى آید، سکینه است ، سکینه فقط آنچنان در غرق شده است که تمام وجودش را پیش فرستاده است. تو آنجا بى سکینه نمى مانى ، عموى وفادار! 🖤من؟! به من نیندیش عباس من ! اندیشه من پاى را نکند. تا وقتى هست ، همه چیز ممکن است . و همیشه خدا هست . خدا همینجاست که من ایستاده ام. برو آرام جانم...... ..... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 0⃣3⃣ 💢انگار اکنون این که ،... که ناى رفتن ندارد،... که به تیر مژگان بچه ها زخمى شده است.یک سو تو ایستاده اى ، سدى در مقابل سیل عاطفه بچه ها و سوى دیگر حسین ، عطشناك این زلال عاطفه . حسین اگر دمى دیگر بماند این سد# مى شکنتد و این سیل جارى مى شود... 🖤و به یقین بازگرداندن آب رفته به جوى ، غیر ممکن است... دستت را محکمتر به دو سوى خیمه🏕 مى فشارى و با و به امام مى گویى:حسین جان ! برو دیگر! و چقدر سخت است گفتن این کلام براى تو!... حسین از جا کنده مى شود.... پا بر رکاب مى گذارد، به سختى روى از خیمه برمى گرداند و عزم رفتن مى کند. 💢اما... اما اکنون است که قدم از قدم بر نمى دارد... و از جا تکان نمى خورد.تو ناگهان دلیل و ذوالجناح را مى فهمى که دلیل را ✨و آشکار پیش پاى ذوالجناح مى بینى ، اما نمى توانى کارى کنى که اگر دستت را از دو سوى خیمه رها کنى ... 🖤نه ... به حسین وابگذار این قصه را... که جز خود هیچ کس از عهده این عمر عظیم برنمى آید. همو که اکنون متوجه حضور پیش پاى شده است... و را به دور دیده است. 💢کى گریخته است این دخترك ! از روزن کدام استفاده کرده است و چگونه خود را به آنجا رسانده است ؟ به یقین تا پدر را از اسب فرود نیاورد و به آغوش نکشد، آرام نمى گیرد.... گواراى وجودت فاطمه جان ! کسى که به این لطافت دارد، باید که جایزه اى چنین را در بر بگیرد. 🖤هر چه باداباد... ! اگر قرار است خدا با تو تقدیر را به تاءخیر بیندازد، خوشا به سعادت دستهاى تو!نگاه اشکبار و التماس آمیز فاطمه ، پدر را از اسب فرود مى آورد. نیازى به کلام نیست.... این دختر به ، بهتر مى تواند حرفهایش را به کرسى بنشاند. 💢چرا که حرفهاى او است که و را بهتر از هر کس دیگر مى فهمد. از جا بر مى خیزد.... همچنان در سکوت ، دست پدر را مى گیرد و بر زمین مى نشاند، چهار زانو. و بعد خود بر روى پاهاى او مى نشیند، سرش را مى چرخاند، لب بر مى چیند، بغض کودکانه اش را فرو مى خورد و نگاه در نگاه پدر مى دوزد: 🖤پدر جان ! منزل زباله یادت هست ؟ وقتى خبر مسلم رسید؟ پدر مبهوت چشمهاى اوست: تو را بر روى نشاندى و بر کشیدى!پدر را فرو مى خورد... و از پشت پرده لرزان اشک😢 به او نگاه مى کند. 💢پدرجان! بوى یتیمى در شامه جهان پیچیده است.و بغضش مى ترکد.. و تو در میان هق هق گریه ات فکرمى کنى... که این دخترك شش ساله این حرفها را از کجا مى آورد. حرفهایى که این دم رفتن ، را مى کند:بابا! این بار که تو مى روى ، قطعا یتیمى مى آید. 🖤 گرد یتیمى از چهره ام بزداید؟ مرا بر روى زانوبنشاند و دست نوازش بر سرم بکشد؟ این کار را بکن بابا! که دستى به لطف دستهاى تو در عالم نیست.با دخترك،... جبهه حسین ، یکپارچه و مى شود... 💢 و اگر ، بغض خود را فرو نخورد و با دست و کلام و نگاهش ، زنان و دختران را به آرامش نخواند، گدازه هاى کودکان ، خیام را به آتش 🔥مى کشد.و حسین خوب مى داند... و تو نیز که این خواهش فاطمه ، فقط یک ناز کودکانه نیست ، یک کرشمه نوازش نیست ، یک نیاز عاطفى دخترانه نیست. 🖤 او دست ولایت حسین را براى مى طلبد، براى تعمیق ، براى ادامه . تو خوب مى دانى و حسین نیز که این مصیبت ، فوق طاقت فاطمه است... و اگر دست ولایت مدد نکند، فاطمه پیش از حسین ، قالب تهى مى کند و جان مى سپارد.این است که با همه عاطفه اش ، را در آغوش مى فشرد.. .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌴🍂🌴🍂🌴 🌾محسن به من و پسرش را رها کرد ، زیرا خدا عشق💓 اصلی او بود . همه از آن عشقی که ما و محسن را بهم وصل می کرد، خبر داشتند ، همه از این ما به هم حسادت می کردند ... 🌾 اما او همیشه به من می گفت: "زهرا ، شما در عشق من به و پسرمان (علی) شکی ندارید." اما وقتی به بانوی زینب (سلام الله علیها) مربوط شود ، من شما ، زهرا عزیزم را ترک می کنم و می روم. " 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
خوب است حتی به همین قاب عکسـ📸 هـا 💥اما دلم برای تنگ میشود💔 به نمی آیی؟😔 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌴🍂🌴🍂🌴 🌾 به راحتی من و پسرش را رها کرد، زیرا خدا عشق♥️ اصلی او بود. همه از آن میزان عشقی که ما و محسن را بهم وصل می کرد💞 خبر داشتند، همه از این ما به هم حسادت می کردند ... 🌱اما او همیشه به من می گفت: "زهرا، شما در عشق من به و پسرمان (علی) شکی ندارید💥اما وقتی موضوع به (سلام الله علیها) مربوط شود، من شما، زهرا عزیزم را ترک می کنم و می روم. " 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍سپهبد حاج قاسم سلیمانی: 🔹من از بی‌ و رسوای ماندگی😔، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به‌امیدی از این شهر به آن شهر😳و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم.😩 کریم، ، به دل بسته‌ام😊، تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم❌. مرا به متصل کن. 📚بخشی از وصیت نامه سپهبد قاسم سلیمانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مادر شهیدی که 1شبه قرآن خواندندآموخت 🔰شهید اگر با مانوس نباشد، شهید نمی‌شود/ شرط اول شهادت، با قرآن است 🔹 مادر در خواب پسر شهیدش🌷 را می‌بیند. پسر به او می‌گوید: توی جام خیلی خوبه. چی می‌خوای برات بفرستم❓ 🔸 مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خوام؛ فقط که میرم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم😓می‌دونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره رو بخون. 🔸 حاج کاظم می‌گوید: صبحت رو که خوندی قرآن📖 رو بردار و بخون‼️ 🔹 بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد. را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن. خبر می‌پیچد💫 🔹 پسر دیگرش این‌را به عنوان محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند. قرار گذاشته می‌شود. حضرت آیت‌الله نزد مادر شهید🌷 می‌روند. قرآنی را به او می‌دهند که بخواند. به راحتی همه جای را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه. 🔸 می‌فرمایند: «قرآن رو بردار و بخوان!» مادر شهید شروع می‌کند به خواندن؛ بدون غلط👌 آیت الله نوری گریه می‌کنند و مادر شهید را می‌بوسند و می‌فرمایند: جاهایی که نمی‌توانست بخواند "متن غیر از قرآن" قرار داده بودیم که امتحانش کنیم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
کوچه بن بست⛔️  👈هر چه می خواهی در این دنیا زندگی بکن! اما آخرش است. آقا از این کوچه نرو🚷 بن بست است. این خیره سر می رود. تاریک هم هست، پیشانی اش می خوره به دیوار! این دنیا هم کوچه ی بن بست است. آخرش پیشانی مان می خورد به ، آن وقت تازه پشیمان می شویم. می گوییم خدایا ما را به دنیا باز گردان، ما اشتباه می کردیم😔دیگر انجام می دهیم. 👈 خطاب می رسد، «کلّا»"ساکت شو! " برگردی به دنیا همان آدم اولی هستی! تو خوب بشو نیستی. می گویی من را برگردان به دنیا، آدم خوبی می شوم⁉️ 👈 (می گویند) این همه جنازه بُردی، دوستانت را بُردی کردی، می خواستی خیال کنی که خودت مرده ای. بسم الله. جنازه کـه بردی دفن کنی فـکر کن هستی و دوباره زنـده شـدی، آمده ای به دنیا. آیا اعمالمان را خوب می کنیم⁉️ (فرازی از فرمایشات آیت – ره) ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
: خدایا، به من نعمت عطا کن مرا در اتش عشق♥️ خود بسوزان و در عالم تنهایی به نزدیک کن عاقبتتون تمام عشاق، ختم به شهادت🤲 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣️ ❣️ 🦋سخت است درک معنی بودنِ با شما! تمامی ایاممان می‌گذرد رمضان بدون شما بدون شما عزاداری‌ها بدون شما و این بار عیدی دیگر بدون شما گذشت😔 🦋بیا و لذت بودن با خودت در کنار در روزگاران خودت را به ما بچشان 💔 🌸🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❤️ دل داده ام♥️ ز دست که دلداده ام ڪنے افتاده ام بہ پات ڪہ افتاده ام ڪنے سالڪ ڪہ بے تو راه بہ جایے نمے برد😢 باید مسافر این جاده ام ڪنے 🌸🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5875235894780231930.mp3
3.41M
را محبوب خدا کن...! خدا گناه را از جلـوی پـایـت بر می دارد. 🔸نماز شب به چه دردمون میخوره؟؟؟؟ ✅ حتما بشنویم شنیدنش هم نور داره ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🏴 ▪️کربلا، یک ترازوست! ترازویی که به وفای آدمها نمره می‌دهد! ➕به وفای آدمها در برابر امام.... 🔥اما همه به وفایِ امام نمی‌رسند! ✦ سنگ این ترازو از جنسِ است! آدمها را می‌گذارند روی کفه‌ی دیگر و وزن می‌کنند! اندازه‌ی صدق‌شان هرقدر باشد: نمره‌ی وفایشان معلوم می‌شود! ✓ صدق، میزانِ هزینه‌ایست که از برای امامت کرده‌ای! ⚡️نه میزان ادعایی که داشته‌ای! @shahidNazarzadeh