🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 وقتـے پسرم در #سوریه به شهادت رسید🕊 و پیکرش را آوردند چون بدن و صورتش #زخم بسیاری برداشته بود
2⃣7⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰اگر شهید نمیشد، عجیب بود!
🔸ما از همان اول خودمان را برای شنیدن خبر #شهادت او آماده کرده بودیم. اصلا مطمئن بودیم که شهادت او حتمی است. کسی که در زندگیاش چنین مراحلی را طی کند👌، اگر شهید🌷 نمیشد، عجیب بود.
🔹 ما #افتخار میکردیم که پسرمان در مسیر دفاع از #حرم اهل بیت علیهم السلام است. وقتی هم که خبر شهادتش را شنیدیم🔊، سجده شکر کردیم.
🔸آن روز، اول صبح، باجناقم با من تماس📞 گرفت. گفت: حاج آقا کجایی؟
گفتم دارم میروم سر کار. گفت میتوانی همین الان برگردی #خانه؟.من یک کار #واجب با شما دارم. من هم برگشتم.
🔹تا من را دید، گفت حاج آقا از #رسول چه خبر؟ گفتم الحمدلله. چند روز پیش تلفنی☎️ باهم صحبت کردیم. گفت رسول هم به شهدا پیوست. گفتم رسول؟ گفت بله. گفتم" انا لله و انا الیه راجعون". سجده شکر کردم و #نماز شکر خواندم.
🔸 مادرش هم همین طور. حقیقتا #خدا را شکر کردیم که این نعمت بزرگ را به ما داد. من همیشه افسوس میخوردم😞 که چرا در 60 ماه حضور در جبهه، توفیق شهادتـ🕊 پیدا نکردم.
🔹 اما خدای متعال این طور #خواست که ما بمانیم و پسری مثل رسول را تربیت کنیم که در این شرایط #تهاجم_فرهنگی دشمن به شهادت برسد و در جامعه نورافشانی✨ کند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔷مقید بود هر روز #زیارت_عاشورا بخواند،حتی در جبهه هم....! اگر کاری فوری برایش پیش می آمد هم حتما #س
8⃣3⃣8⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠خدمت به مردم از علائقش بود.
🌷 #ابراهیم در تابستان ۱۳۶۱ که به خاطر مجروح شدن💔 تهران بود، پیگیر مسائل آموزش و پرورش📑 شد. در دوره های #تکمیلی ضمن خدمت شرکت کرد. همچنین چندین برنامه و فعالیت فرهنگی را در همان دوران کوتاه انجام داد✅. #با_عصای زیر بغل از پله های اداره کل آموزش و پرورش بالا و پایین می رفت. آمدم جلو👥 و سلام کردم؛ گفتم: آقا ابرام چی شده⁉️ اگه کاری داری بگو من انجام می دم. گفت: نه❌، #کارخودمه.
🌷بعد به چند اتاق رفت و امضا گرفت✍. کارش تمام شد. می خواست از ساختمان خارج شود. پرسیدم: این برگه📜 چی بود. چرا اینقدر خودت را #اذیت مى كردى❓ گفت: یک بنده خدا دو سال #معلم بوده. اما هنوز مشکل استخدام داره. کار او را انجام دادم😊. پرسیدم: از بچه های جبهه است؟ گفت: فکر نمی کنم🗯، از من #خواست برایش این کار را انجام دهم. من هم دیدم این کار از من ساخته است، برای همین #آمدم.
🌷بعد ادامه داد: آدم هر کاری که می تواند باید برای #بنده های خدا انجام دهد✅. مخصوصاً این مردم خوبی که داریم. هر کاری که از ما ساخته است باید برایشان #انجام_دهیم. نشنیدی که حضرت امام فرموند: 🎙#مردم ولی نعمت ما هستند.
🌷ابراهیم را همه می شناختند. هر كـسى با اولین برخورد #عاشق مرام و رفتارش می شد😍. همیشه خانه ابراهیم🏡 پر از رفقا بود. بچه هایی که از #جبهه می آمدند قبل از اینکه به خانه خودشان بروند به #ابراهیم سر می زدند.
🌷یک روز صبح که #امام_جماعت مسجد🕌 محمدیه (شهدا) نیامده بود. مردم به اصرار، #ابراهیم را فرستادند جلو و پشت سر او نماز خواندند📿. وقتی حاج آقا مطلع شد خیلی خوشحال شد و گفت: "بنده هم اگر بودم #افتخار می کردم که پشت سر آقای هادی نماز بخونم."
🌷یک روز ابراهیم را دیدم که با عصای زیر بغل در کوچه راه می رفت چند دفعه ای به #آسمان نگاه کرد و سرش را پایین انداخت😔، رفتم جلو و پرسیدم: “چیزی شده آقا ابرام⁉️” اول جواب نمی داد ⚡️ولی با اصرار من گفت: “هر روز تا این موقع حداقل یکی از #بنده _های_خدا به ما مراجعه می کرد و هر طور شده بود مشکلش رو حل می کردیم اما #امروز از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده🚫. می ترسم نکنه کاری کرده باشم😔 که خدا #توفیق_خدمت رو از من گرفته باشه”.
❌ مسئولينى كه كار مردم رو راه نمى ندازينو فقط.... چيكار كردين كه اين توفيق ازتون سلب شده....؟!!
راوى: مرتضى پارسائيان
#شهيد_ابراهيم_هادى
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh