eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 ده سال بعد از شهادت مهدی و مجید #زین_الدین، پدر بزرگوارشون می‌گفت: من در این مدت طولانی باره
5⃣4⃣1⃣ 🌷 🔻شهیدی که در سایه نام برادر گمنام ماند 🌷 💠 بی‌ نهایت عشق 🔹دلش نمی ‌خواست کارهایش جلوی دید باشد، مدتی را که در جبهه بود، اجازه نداد حتی یک عکس یا فیلم از او تهیه شود. 🔸آخرین بار که به مرخصی آمده بود، قبل از رفتن همه ‌ی عکس ‌هایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند. 🔹همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یک عکس هم در خانه نداشتیم. 🔸همیشه پنهان ‌کار بود. حتی زخمی ‌شدنش را هم از دیگران پنهان می ‌کرد. 🔹یک بار که به مرخصی آمده بود، احساس کردم هنگام بلند شدن به سختی حرکت می‌ کند، ولی چیزی را بروز نداد. 🔸وقت نماز شد. وضو که گرفت، رفت توی اتاق و در را قفل کرد. از این کارش تعجب کردم، خواهرش که کنجکاو شده بود، از بالای در، داخل اتاق را نگاه کرد و متوجه شد که مجید نماز را به صورت نشسته می ‌خواند . 🔹مجید از ناحیه ‌ی پا مجروح شده بود، اما اجازه نداد حتی ما که خانواده ‌اش بودیم متوجه شویم. شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊🌹🕊🌹🕊 کاش می شد به #همان حال و هوا برگردیم بـه زمــیــن و بــه زمـــان #شهـــدا بـرگـردیــم دور بـ
4⃣0⃣3⃣ 🌷 🔰به سفارش آقا ... قرار شد یه خونه تو قم بگیریم وبا همسر شهیدان حمید باکری و همت ،با هم باشیم... 🔰خانوم از قبل میشناختم... ولی ژیلایی که میدیدم با اون دختر پر شر و شور خیلی فرق داشت🌾شکسته شده بود... 🔰با خانوم هم کم کم آشنا شدم☺️سعی میکردم جلوشون طوری رفتار کنم،که انگار منم شوهرم شهید شده... 🔰فکر میکردم زندگیشون،بعد رفتن آدمایی که دوستشون داشتن،چقده سخته...💔 🔰پیش خودم میگفتم خُب... اگه واسه ی منم پیش بیاد چی...؟😔 اگه دیگه مهدی رو نبینم…❤️ 🔰یه شب گفتن:"حالا ببینیم قمی ها چطور غذا درست میکنن😉..." داشتم غذا🍲 درست میکردم که،یه خانومی اومد در زد و یه چیزی به بهشون گفت... 🔰به خودم گفتم:"خب...به من چه...؟" شام که آماده شد،هیچ کدوم لب به غذا نزدن...! گفتن:"اشتها نداریم...!"😕 🔰سیم تلوزیونو 📺هم در آورن،فرداش اومد دنبالم و گفت:"لباس بپوش بریم جایی..." 🔰شکی که از دیشب به دلـ❤️ـم افتاده بود؛خوابای پریشونی که دیده بودم؛همه داشت درست از آب در میومد... 🔰عکس و دیدم که زده بودن سر خیابونشون...😢 آقا مهدی راه میفته از بانه بره پیرانشهر،که تو جلسه ای شرکت کنه،طبق معمول با راننده بوده... 🔰ولی همون لحظه که راه بیفته.،مجید میرسه و آقا مهدی به راننده میگه:"دیگه نیازی به اومدن شما نیست... با برادرم میرم..." 🔰بین راه هوا بارونی بوده🌧 و دیدشون محدود😑،مجبور بودن یواش یواش برن،💥که میخورن به کمین ضدّ انقلاب...😔 🔰ماشینشون🚙 مورد اصابت⚡️ آر پی جی قرار میگیره ومجید همونجا پشت فرمون میشه آقا مهدی از ماشین میپره بیرون،تا از خودش دفاع کنه،ولی تیر میخوره...💔 🔰صبح روز بعد پیدا کرده بودن،که با فاصله از هم افتاده بودن...😔 🌺 🌺 شادی روحشان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 اوقات فراغتش را با #کتاب سپری می کرد. #اطلاعات_عمومی بالایی داشت؛ مخصوصا از لحاظ #تسلیحات نظامی، مثلا خصوصیات یک هواپیمای میگ یا تانک را می گفت. در بحث های فنی هم خصوصیات موتور، ماشین و موتور برق را می دانست. راوی: منصور حیدری #شهید_مجید_زین_الدین🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 فرصت براش فراهم شد... #گرم بازی بودیم، به مهدی پاس دادن، #فرصت خوبی برای خودش فراهم کرد تو همین #
🌼🌺🌼🌺🌼🌺 💎جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم مهدی به همراه #برادر كوچك‌ترش #مجید كه مسئول اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشكر علی‌بن ابیطالب(ع) بود جهت #شناسایی منطقه عملیاتی از #كرمانشاه به سمت #سردشت حركت می‌كنند. موقعی كه عازم منطقه می‌شوند راننده‌شان را پیاده كرده و می‌گویند: خودمان می‌رویم. حتی در مقابل اصرار یكی از #رزمندگان مبنی بر همراه شدن با آنها می‌گوید: تو اگر #شهید بشوی جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم اما ما دو #برادر اگر شهید شویم جواب #پدرمان را می‌توانیم بدهیم. غروب در راه به #كمین ضدانقلاب می‌خورند. موشك آر.پی.جی به سقف ماشین اصابت می‌كند و مجید به شهادت می‌رسد و مهدی پیاده شده تا در #پناهگاهی قرار بگیرد كه از #پشت مورد اصابت #رگبار گلوله قرار می‌گیرد. فردا وقتی نیروهای خودی می‌رسند دو نفر را می‌بینند كه به آنها #تیر.خلاص زده‌اند. چندان قابل شناسایی نبودند وقتی #قبض پرداخت #خمس در داشبورد ماشین پیدا می‌شود مطمئن می‌شوند كه خود شهید مهدی زین‌الدین است #شهید_مهدی_زین_الدین🌹 #شهید_مجید_زین_الدین🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌼🌺🌼🌺🌼🌺 💎جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم مهدی به همراه #برادر كوچك‌ترش #مجید كه مسئول اطلاعات و عملیا
در عشق همين بس که باشی در چشم عدو، یک تنه، لشگر باشی✊ ديدار علي، در آن مي چسبد اگر شيعه حيدر باشی😌 ❣اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در عشق همين بس که #بي_سر باشی در چشم عدو، یک تنه، لشگر باشی✊ ديدار علي، در آن #شب_اول_قبر مي چسبد
1⃣6⃣8⃣ 🌷 💠خط عاشقی 🔰چهل هفته از خرم آباد تا جمکران🕌 می آمدیم؛ حاج آقا داشت. مجید آن موقع کوچک بود👶 همراه مان می آوردیمش. 🔰با من و پدرش طی کرده بود که اگر به رسیدیم و خواب بود😴، باید بیدارش کنیم. آن روز توی راه برده بود، دل مان نیامد صدایش بزنیم☺️ 🔰رفتیم مان را کردیم. وقتی رسیدیم به ماشین🚗بیدار شده بود. گفت: شما دوباره من رو بیدار نکردین⁉️ولی من خواب دیدم اومدن اینجا و یه تاج سفید👑 گذاشتن روی سر من😍 ✅ راوی: مادر شهید 🌷 📚برادرفداکارش،حسین کاجی،ص۱۳ ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#سیره_شـهـدا🌷 💠اخلاص ⚜دلش نمی ‌خواست ڪارهایش جلوی دید باشد🚫 مدتی را ڪه در #جبهه بود، اجازه نداد حتی یڪ عڪس📸 یا فیلم از او تهیه شود❌ ⚜آخرین بار ڪه به #مرخصی آمده بود، قبل از رفتن همه ‌ی عڪس ‌هایش را از بین برد💥 تا پس از #شهادت چیزی از او باقی نماند😔 ⚜همین طور هم شد و برای شهادتش🌷 حتی یڪ عڪس هم در خانه نداشتیم. همیشه #پنهان ‌کار بود، حتی زخمی💔 ‌شدنش را هم از دیگران پنهان می ‌کرد. #شهید_مجید_زین_الدین 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌼🌺🌼🌺🌼🌺 💎جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم مهدی به همراه #برادر كوچك‌ترش #مجید كه مسئول اطلاعات و عملیا
💠خط عاشقی 🔰چهل هفته از خرم آباد تا جمکران🕌 می آمدیم؛ حاج آقا داشت. مجید آن موقع کوچک بود👶 همراه مان می آوردیمش. 🔰با من و پدرش طی کرده بود که اگر به رسیدیم و خواب بود😴، باید بیدارش کنیم. آن روز توی راه برده بود، دل مان نیامد صدایش بزنیم☺️ 🔰رفتیم مان را کردیم. وقتی رسیدیم به ماشین🚗بیدار شده بود. گفت: شما دوباره من رو بیدار نکردین⁉️ولی من خواب دیدم اومدن اینجا و یه تاج سفید👑 گذاشتن روی سر من😍 ✅ راوی: مادر شهید 📚برادرفداکارش،حسین کاجی،ص۱۳ ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌼🌺🌼🌺🌼🌺 💎جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم مهدی به همراه #برادر كوچك‌ترش #مجید كه مسئول اطلاعات و عملیا
🌷مجید ۱۵ساله بود که اقا مهدی او را با خودش برد جبهه. ما از فعالیت های اقا مهدی زیاد می شنیدیم اما از مجید نه. 🌷انگار که در ابرها زندگی می کرده که هیچ اسمی از او نیست.هیچ وقت حاضر نشده از او فیلمی و مصاحبه ای بگیرند. 🌷با اینکه در اطلاعات عملیات لشکر بوده و مدام هم جبهه بود.از این پنج سال جبهه مجید جز رنگین کمانی کم رنگ چیزی باقی نمانده. مجید دلش می خواست بی نام و خالصانه باشد که همین طور هم شد. 🌈 مثـلِ رنگیــــن کمــان 🌈 #شهید_مجید_زین_الدین🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
"مهدی و مجید زین‌الدین" برادرانی که در یک روز شهید شدند... 📌در آبان سال ۱۳۶۳ مهدي زین‌الدین به همراه برادرش مجید (كه مسئول اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشكر علی‌بن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت حركت می‌كنند. 🔸در آنجا به برادران می‌گوید: من چند ساعت پیش خواب دیدم كه خودم و برادرم شهید شدیم. 🔹سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبهه‌ها و شركت در عملیات و صحنه‌های افتخارآفرین،در ۲۷ آبان ۱۳۶۳ در درگیری با ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش از این جسم خاكی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوی گزیند. ▪️پيكر پاك سردار مهدي زين‏الدين به همراه برادرش مجيد، پس از تشييعي با شكوه در گلزار شهدای علی بن جعفر قم در كنار هم به خاك سپرده شدند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh