🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
آخرِ میوهفروشهای 🍒بازار یه
پیرمردِ نحیف 😞میوه میفروخت بساطِ کوچک و میوههای لکدارش معلوم بود که خریداری نداره. 😔اما پیرمرد یه مشتری ثابت داشت بنامِ شهید رجایی...👌
آقای رجایی می گفت: میوه هاش برکت خدا هستن ✨ خوردنش لطفی داره که نگو و نپرس.😊 به دوستاش هم میگفت: این پیرمرد چند سر عائله داره ، از او خرید کنین...😇💚
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
آن چه مهم است،ساخته شدن #انسان است،که یکی از دستاوردهای این انقلاب بزرگ است،و اگر انسان ساخته شود همه چیز مهیا است.من به شماقول می دهم که با ساخته شدن انسانها، پیروزی ما کامل است✌️و با مکتبی که داریم نه تنها ایران🇮🇷 بلکه جهان را می توانیم اداره کنیم. هر چه انسان تر بشویم، انقلابی تر شده ایم و #شهدای ما این اثر را داشته اند که ما را انسان تر کرده و می کنند.
#شهید_محمدعلی_رجایی
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 آخرِ میوهفروشهای 🍒بازار یه پیرمردِ نحیف 😞میوه میفروخت بساطِ کوچک و میوههای لکدارش مع
📩 #کلام_شهید
💠 #تعـویض مـوڪت فرسوده اتاقش را ڪه #مبلـغ ناچیزے میشد، #نپذیرفت گفت:
مـن چگونه #نخسـت_وزیــری باشم ڪه روے مـوڪت با ڪفش راه بروم امـا باشند #مردمی_محـروم ڪه چیزے نداشته باشند روے آن بخوابند
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📩 #کلام_شهید 💠 #تعـویض مـوڪت فرسوده اتاقش را ڪه #مبلـغ ناچیزے میشد، #نپذیرفت گفت: مـن چگونه #نخسـت
💖 #اخلاق_شهدایی 💖
🌸 روش آقای #رجایی برای بیدار ڪردن بچهها برای #نماز_صبح با توجہ بہ اینڪه در سن نوجوانی معمولاً خواب بچهها قدری #سنگین است و بہ خصوص خواب صبح ڪه شیرین هم هست،😍 این بود ڪه بالای سر بچهها میایستاد و با شوخی و با صدای بلند میگفت: #بلند صحبت نڪنید ڪه بچہ از خواب بیدار میشود! »😉
🌸 بچههای ما بین 6 تا 10 سال سن داشتند و چون خودشان هم مایل بودند و #ذوق داشتند، لذا بلند میشدند.😌 تأڪید آقای رجایی این بود ڪه قبل از اینڪه آفتاب بزند، آنها #بیدار شوند.
🌸 اگر میدید آنها بیدار نمیشوند، بالای سر آنها مینشست و با #محبت و شوخی شانههای آنها را مالش میداد و با آنها حرف میزد☺️ ڪه با لطافت و #ملایمت بیدار شوند و بنشینند. بعد ڪه بلند میشدند شانہ آنها را میگرفت و آنها را تا نزدیڪ دستشویی همراهی میڪرد و قبل از رسیدن بہ دستشویی با شوخی یك ضربہ ملایم با ڪف دست بہ پشت آنها میزد! 😇
🌸👈 با این روشهای بسیار #عاطفی و توأم با مهر و محبت میخواست فرزندانش بہ #نماز عادت ڪنند و از این امر هم خاطره #تلخی نداشتہ باشند ... 💖
( ناگفتہ های همسر شهید رجایی )
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢بحث حسابی گرم شده بود؛ یکی #رجایی استدلال می آورد، یکی آن طرف #کمونیست. یک نفر👤 توی جمع که ناظر بود
💠 #فقط_سکوت
✨یه بار که برای خرید #لباس با محمد علی به خیابون رفته بودیم، خریدمون خیلی #طول کشید و از صبح تا ظهر از این مغازه به اون مغازه می رفتیم.
دوست داشتم لباس دلخواهم رو پیدا کنم.
✨با اینکه مشغله ی کاریش خیلی زیاد بود ولی چیزی نگفت، فقط #سکوت کرد. بدون اینکه کوچک ترین اخمی بکنه یا حرفی بزنه بهم فهموند که داره رفتارم رو #تحمل می کنه.
✨همین سکوتش بود که من رو به فکر انداخت که چرا باید طوری رفتار کنم که بخواد تحملم کنه.
در صورتی که اگه کار به حرف و #بحث کردن می کشید من هیچ وقت به این مسأله فکر نمی کردم.
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💖 #اخلاق_شهدایی 💖 🌸 روش آقای #رجایی برای بیدار ڪردن بچهها برای #نماز_صبح با توجہ بہ اینڪه در سن نو
#میلاد_تو🎈
شیرین ترین #بهانه ایست
که می توان با آن
به #رنج های زندگی هم
دل بست💞
#شهید_محمدعلی_رجایی
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 آخرِ میوهفروشهای 🍒بازار یه پیرمردِ نحیف 😞میوه میفروخت بساطِ کوچک و میوههای لکدارش مع
💠عقب وانت سوار شد و روی وسایل نشست
🔹شخصی برای ما تعریف میکرد: سال 1346، در چهارراه گلوبندک، یک وانت گرفته بودم که با آن مقداری مواد خوراکی مثل برنج و روغن و قند و شکر و نیز مقداری پوشاک و لباس ببرم برای برخی از #مستمندان که می شناختم.
🔸منتظر کسی بودم که بیاید و کمک کند آن جنس ها را بار بزنیم و تیز تا مقصد بامن بیاید و در توزیع آن ها کمک کند. از دور، چشمم به آقایی افتاد که بسیار متین و مودب بود و با صلابت خاصی راه می رفت. جلو رفتم و خواهش کردم دراین کار به من کمک کند.
🔹ایشان هم با چهره ای گشاد و متبسم پذیرفت. جنس ها را داخل وانت ریختیم و چون جلوی ماشین جایی برای نشستن نبود، خودش عقب وانت سوار شد و روی وسایل نشست تا به مقصد رسیدیم و جنس ها را بین فقرا و مستمندان تقسیم کردیم.
🔸سال ها گذشت، روزی به تلویزیون نگاه می کردم که دیدم نخست وزیر دارد مصاحبه می کند، تا چشمم به تصویر نخست وزیر افتاد، احساس کردم این چهره برایم آشناست.
🔹قدری که فکر کردم، یک دفعه متوجه شدم نخست وزیر همان جوان متواضع و بی آلایشی است که آن روز روی اتاق وانت سوار شد و به من کمک کرد و من می خواستم در ازای کمکی که کرده بود، به او دستمزدی بدهم که قبول نکرد و گفت: من برای #رضای_خدا این کار را کرده ام، نه برای پول.
📚 برگرفته از کتاب بادیه فروش
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🦋شهید باهنر و شهید رجایی مأموریت اصلی خود را #پرورش فرزندان ایران🇮🇷 می دانستند به همین دلیل بعد از پیروزی انقلاب، اولین مسئولیتی که ایشان پذیرفت، وزارت #آموزش_و_پرورش بود.
🦋البته ایشان در دولت موقت عضو کابینه نبود و پس از اینکه دولت موقت تغییر کرد، #شهیدباهنر پس از #شهیدرجایی وزیر آموزش و پرورش شد.
🦋بعد از مدتی داستان های هفت تیر📆 و مساله ریاست جمهوری مرحوم شهید رجایی پیش آمد و سپس ایشان(شهید باهنر) #نخست_وزیر شدند که مدت آن هم کوتاه بود و به درجه شهادت🌷 نایل شدند.
#شهید_محمدعلی_رجایی
#شهید_محمدجواد_باهنر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠 تعـویض مـوڪت فرسوده اتاقش را ڪه مبلـغ ناچیزے میشد، نپذیرفت گفت:
مـن چگونه نخسـت وزیــری باشم ڪه روے مـوڪت با ڪفش راه بروم امـا باشند مردمی محـروم ڪه چیزے نداشته باشند روے آن بخوابند
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
از خیابان ایران تا میدان شهدا پیاده می رفت تا از دکه یک پیرمرد میوه بخرد.
میوه له شده را در پاکت ش میریخت.
شهید رجایی بعدها گفت که دکه دار، پدر شهید و نیازمند بود این میوهها را میخریدم که کمکی به او شده باشد.
#شهید_محمدعلی_رجایی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh