eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂وقتی کسی #مسئولیتی دارد باید کارش را تا آخر در #بهترین شرایط ممکن👌 انجام دهد. 🍂یکی از #ویژگی های سردار بروجردی این بود که در کمال #متانت مسئولیت پذیری و وظیفه شناسی بود که در شرایط سخت هم توانست بهترین #رهبری و فرماندهی و حفاظت را داشته باشد✔️ و در همین راه💫 هم به مقام #شهادت رسید🕊🌷 #شهید_محمد_بروجردی معروف به #مسیح_کردستان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✳ در گوشه‌ای در میان خادم‌ها ایستاد 🔻سردار شهید بیشتر اوقات پایین (ع) می‌نشست و از همان مکان عرض ادب و ارادت خود را نشان می‌داد🙏 زمانی هم که در کنار ضریح قرار می‌گرفت، بسیار رفتار می‌کرد. 🔹یک بار در مراسم ‎خوانی در صحن انقلاب اسلامی حرم مطهر رضوی، سردار سلیمانی🌷 در حالی که لباس به تن داشت، اصرار دیگران مبنی بر قرار گرفتن در جایگاه مسؤولان، مدیران و علما را در این مراسم نپذیرفت❌ و در گوشه‌ای بین ۴۹ هزار خادمی که حضور یافته بودند، با تمام و آرام ایستاد. ✍راوی: مدیر امور خدمه آستان قدس رضوی ♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️ 🔸«صدای آهنگ مبتذلی🎶 که راننده اتوبوس گذاشته بود، جلال را آزار می‌داد. با و به آرامی از راننده خواست تا یا نوار را خاموش کند یا صدایش را کمتر کند. راننده با حالت تمسخر گفت: «اگر ناراحتی پیاده شو😏» زمستان بود و هوای سرد و بیابان تاریک و خطر حیوانات درنده، اما جلال قصد کرده بود تا راننده را بیدار کند. 🔹 دوباره رفت نزد راننده و گفت: «اگر صدای نوار را کم نکنی، می‌شوم.» راننده بی درنگ پا روی پدال ترمز🚗 گذاشت و ایستاد. 🔸جلال هم دل به دریای خدا زد و پیاده شد. اتوبوس هم رفت، اما هنوز دقایقی نگذشته بود که شجاعت و اخلاص جلال💖 کار خودش را کرد و راننده ایستاد تا جلال را سوار کند. این بار با خوش رویی جلال را تحویل گرفت و نوار را خاموش کرد»😊 📚پنجاه سال عبادت. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️ 🔸«صدای آهنگ مبتذلی🎶 که راننده اتوبوس گذاشته بود، جلال را آزار می‌داد. با و به آرامی از راننده خواست تا یا نوار را خاموش کند یا صدایش را کمتر کند. راننده با حالت تمسخر گفت: «اگر ناراحتی پیاده شو😏» زمستان بود و هوای سرد و بیابان تاریک و خطر حیوانات درنده، اما جلال قصد کرده بود تا راننده را بیدار کند. 🔹 دوباره رفت نزد راننده و گفت: «اگر صدای نوار را کم نکنی، می‌شوم.» راننده بی درنگ پا روی پدال ترمز🚗 گذاشت و ایستاد. 🔸جلال هم دل به دریای خدا زد و پیاده شد. اتوبوس هم رفت، اما هنوز دقایقی نگذشته بود که شجاعت و اخلاص جلال💖 کار خودش را کرد و راننده ایستاد تا جلال را سوار کند. این بار با خوش رویی جلال را تحویل گرفت و نوار را خاموش کرد»😊 📚پنجاه سال عبادت. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh