eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32هزار عکس
9.9هزار ویدیو
222 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️شهیدی که هم سلولی رهبر انقلاب بود 🔹با اوج گیری انقلاب اسلامی، شهید حاج شیخ احمد قائنی نجفی فاضل به ایران آمد و نقش به سزایی در پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی(ره) داشت؛ به طوری که حتی اعلامیه‌ها را با پای پیاده و از بیراهه به دورترین نقاط کشور منتقل می کرد. 🔹این شهید والامقام ۴ سال از عمر شریفش را در سیاهچال‌های زندان اوین سپری نمود که بخشی از این مدت را با همرزم شهدیش رجایی و همچنین آیت الله خامنه‌ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی در یک سلول گذراند. آثار جنایت ستم شاهی تا دم مرگ بر اندام مطهرش مشاهده می شد‌. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️تبعیض در میدان جنگ ممنوع 🔹برخی رزمنده ها به نماز کمی بی‌توجه بودند، شهید صفی آبادی با شوخی به آنها می‌گفت: «اگر حواستان به همین پشتک ملق‌هایتان باشد، درست است؛ ولی امان از وقتی که حواستان نیست! » 🔹عملیات رمضان آزمون دشوار دیگری را در مقابل شهید مهدى ميرزایی قرار داد. در این عملیات که در محور شلمچه انجام شد برادرش رضا به شهادت رسید و مهدی در حالی که می‌توانست جنازه او را به پشت خط خودی منتقل کند ترجیح داد جنازه رزمنده دیگری را بیاورد و در حالی که نیروهایش اصرار داشتند که جنازه برادرش را بیاورند، با توجه به محدودیت وقت با قاطعیت دستور داد: «که اول دیگران، بعدا برادر من!». ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️جوانی که در آتش نبرد و در دل‌ها جاودانه شد 🔹کامران با اینکه در رشته پزشکی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بود، هیچ‌گاه از هدف اصلی خود که خدمت به مردم و جهاد در راه خدا بود غافل نشد. او با وجود آینده‌ای روشن در عرصه پزشکی، تمام توجه و انرژی‌اش را به جبهه و دفاع از کشور و آرمان‌های انقلاب اسلامی معطوف کرد. 🔹شهید طوافی در عملیات رمضان، با وجود مجروحیت جزئی، با اراده‌ای محکم به همرزمانش: " تا آخرین نفس، باید ایستاد. اینجا نه تنها برای کشور، بلکه برای دین و آیین‌مان جنگ می‌کنیم." در میان آتش و خون، او نه تنها خود در خط مقدم حضور داشت، بلکه همیشه نگران همرزمانش بود و با کلامی آرام و دلسوزانه به آن‌ها دلگرمی می‌داد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️لبخندی که از زیر خاک هم نور می‌داد... 🔹اسمش علی بود، ولی بچه‌ها بهش می‌گفتن "لبخند جبهه". نه به خاطر اینکه خنده‌رو بود، نه... لبخندش یه چیز دیگه بود. یه نوری داشت که وسط اون همه دود و باروت، دلت رو آروم می‌کرد. 🔹در خط مقدم، علی رفت بالا سر یک مجروح که تیر خورده بود و داشت جون می‌داد. با یه پارچه، خون‌هاشو پاک کرد. همان لحظه یک گلوله از کنار گوشم رد شد و خورد به سینه‌ علی. افتاد زمین، همان‌جا کنار همان مجروح، و همان قرآن توی جیبش بود، خونی شده... با آخرین نفس: «الحمدلله الذی جعل رزقی فی الشهاده...» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️؛ نابغه نظامی 🔹در جنگ تحمیلی، او به‌عنوان یکی از نخبگان در برقراری ارتباطات ارتش در مناطق جنگی جنوب و غرب کشور، همچنان با هوش و تخصص خود در خط مقدم و مقر فرماندهی به خدمت پرداخت. 🔹علی‌رغم مجروحیت‌های متعدد، او هیچ‌گاه از جبهه‌ها جدا نشد و تا آخرین لحظه زندگی‌اش در راه وطن و انقلاب فداکاری کرد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️پروازهای شجاعانه در برابر دشمن؛ قهرمانی که آسمان را برای همیشه ترک کرد 🔹شهید ، یکی از خلبانان با استعداد و مبارز نیروی هوایی، در دوران خدمت خود، همواره الگوی شجاعت و فداکاری بود. پس از اتمام دوره دبیرستان در شهرستان سنقر، وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و با استعداد کم‌نظیر خود، دوره سه ساله آن را در مدت کمتر از دو سال به پایان رساند. 🔹هارونی سپس به آمریکا عزیمت کرد تا ادامه تحصیل دهد و در آنجا، در مدت ۱۷ ماه دوره تکمیلی خلبانی را به پایان رساند و در بین هم‌قطارانش شاگرد اول شد. این موفقیت باعث شد که او از طرف دولت آمریکا تشویق و درجه افسری خلبانی را دریافت کند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️«آخرین پرواز محمد؛ دلی به وسعت آسمان، جان‌فشانی در دل خاک دشمن» 🔹روز ۱۸ مهر ۱۳۵۹، مأموریتی سرنوشت‌ساز به او سپرده شد؛ انهدام تأسیسات دشمن بعثی در عملیاتی برون‌مرزی. خلبان محمد حاجی مأموریت خود را با موفقیت انجام داد، اما در مسیر بازگشت، متوجه تعقیب یک جنگنده میگ دشمن شد. 🔹با شجاعت تصمیم گرفت تا با آن درگیر شود و به سه خلبان همراهش دستور داد به مسیر خود به سمت ایران ادامه دهند. این آخرین پیامی بود که از او مخابره شد. اندکی بعد، هواپیمایش مورد اصابت موشک ضد هوایی قرار گرفت و محمد حاجی در دل خاک دشمن ناپدید شد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اجکت نکرد تا هواپیمایش به روستا نخورد 🔹 صبح روز بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۹۱، سیدعلی به عنوان «استادخلبان» و بازرگان‌فر به عنوان «کمک خلبان» با هواپیمای آموزشی پریدند، تا بر سر آب‌های نیلگون خلیج فارس رفتند و در حال برگشت بودند که هواپیما دچار نقص فنی شد. سیدعلی با مهارت بالا، هواپیما را تا نزدیکی‌های شیراز کشاند. 🔹هواپیما دیگر در حال سقوط بود و کار از کار گذشته بود و وقت آن رسیده بود که سیدعلی اجکت کند، ولی به دلیل اینکه هواپیما بر سر خانه‌های روستای نظرآباد در منطقه سروستان شیراز رسیده بود، این کار نکرد. اهالی نظرآباد می‌گفتند: «به قدری هواپیما، نزدیک به زمین شده بود که ما در حال فرار از خانه‌هایمان بودیم، ولی در یک لحظه سر هواپیما به سمت آسمان و به سوی کوه‌های اطراف روستا رفت، سقوط کرد و منفجر شد.» ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اذان به وقت حلب 🔹پدر شهید می‌گوید: " بعد از دو هفته از شهادتش، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. در نیمه‌های شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم، دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب» 🔹عباس دانشگر در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ دختر عمويش را به همسري برگزيده بود، و كمتر از سه ماه از مراسم عقدشان در اول ارديبهشت سال ۱۳۹۵ عازم سوريه شد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️حاج اکبر آقابابایی؛ فرمانده‌ای جوان در قلب کردستان / مرد شماره یک در نزدیکی کرکوک 🔹همرزمان شهید اکبر آقابابایی او را «اعجوبه‌ای در میدان فرماندهی» می‌دانند؛ فرماندهی جوان که از کوچه‌پس‌کوچه‌های جنوب شهر اصفهان قد کشید و در دل بحران‌های امنیتی، سکان هدایت نیروها را در قلب کردستان به‌دست گرفت. 🔹آشنایی کامل با جغرافیای کوهستانی و پیچیده کردستان، توانایی برقراری ارتباط با مردم محلی و محبوبیت چشمگیر در میان اهالی ، از ویژگی‌هایی بود که به‌گفته همسنگرانش، کمتر فرمانده‌ای مانند حاج‌اکبر از آن برخوردار بود. 🔹شهید حاج‌اکبر آقابابایی، همان فرمانده نام‌آشنایی است که در چند قدمی تأسیسات نفتی کرکوک، چشم‌ها را به خود خیره کرد. حضوری که فقط یک حضور نبود، بلکه تصمیمی سرنوشت‌ساز بود در لحظه‌ای حساس؛ کاری کرد کارستان، آن‌چنان که همرزمانش هنوز از دقت، جسارت و ابتکار او در آن موقعیت حیاتی یاد می‌کنند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️از وصل روستاها تا وصل دل‌ها؛ سرداری که خانواده‌اش را هم به جبهه برد 🔹شهید محمدنقی صلبی در دوران مسئولیت خود به عنوان رئیس اداره مخابرات گرگان، با روحیه‌ای متواضع و جهادی شناخته می‌شد. او با بهره‌گیری از کمک‌های مردمی، موفق شد ۲۳ روستای شهرستان گرگان را به شبکه تلفن متصل کند و گامی مؤثر در توسعه زیرساخت‌های ارتباطی منطقه بردارد. در اقدامی جالب توجه، یکی از دستگاه‌های بالابر اداره مخابرات را نیز در اختیار یکی از شرکت‌های کشت و صنعت منطقه قرار داد تا برای گسترش شبکه مخابراتی مورد استفاده قرار گیرد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️تمسک شهید به قرآن 🔹تقریبا سال پنجاه و شش بود و شهید فرهاد شاهچراغی فقط پانزده سال سن داشت. به خاطر فعالیت‌های انقلابی بارها قصد بازداشت وی را داشتند به همین دلیل یک بار که در تعقیب وی بودند و او در فرار بود به زمین خورد به صورتی که نتوانست از جایش بلند شود؛ سرباز ها نزدیک تر می‌شدند و او کاری از دستش بر نمی‌آمد . تا اینکه در آن شرایط و با خلوص دلی که داشت شروع کرد به خواندن آیه ی شریفه ی (وجعلنا من بین ایدیهم سد و من خلفهم سدا فآغشیناهم فهم لا یبصرون). خلاصه سرباز ها بهش رسیدند اما انگار که او را ندیدند. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh