eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌾🕊 ♨️آخرین بار با به خانه ما آمد و با هم روی مبل نشستند، ابتدا یک نامه‌ای ✉️در دست من گذاشت و گفت این به امانت پیش شما، بود. 🔆بعد هم گفت: من می‌خواهم راهی شوم، جبهه است و و یک اتفاق، شاید این سفر آخرم باشد، بروم و برنگردم، اگر رفتم و شهید شدم همسر من جوان است احتمال دارد بخواهد زندگی آزادی داشته باشد شاید بخواهد ازدواج کند، ♨️ رهایش کنید تا برود دنبال زندگی‌اش، اما از سیدحسین فرزندم بر شما واجب است، تنها دارایی من در این دنیا فرزندم است که شما باید از او نگهداری کنید، من گفتم مادر جان خودت میایی و از بچه‌ات نگهداری می‌کنی، گفت دنیا حیات و ممات است باید کنم، بعد گفت مادر جان فرزندم را همان طور که من را تربیت کردی و به جامعه تحویل دادی پرورش بده 🔆که هم خودت هم مردم و هم ان‌شاءالله خدا از او باشد، در اولین قرآن 📖به ایشان بیاموز و به حوزه بفرست تا خادم دین اسلام شود، می‌خواهم پسرم جانشین من باشد، من راضی نیستم فرزندم را از خودتان دور کنید.💥 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌻🌱🌻🌱🌻 🥀جمله ،جااااااانم... جااااااانم... محمود . او،در اوج و اضطراب به همه ی مان میداد . 🌾 تک و پاتکدرگیری ( حمله و ضد حمله) و حتی خط حجم تماسمان با ادوات و توپخانه زیاد بود، به طوری که در تمامی ساعات روز و شب 🌟صدای محمود محمود پشت بی سیم به گوش میرسید . 🌺به نظرم یک چیزی که همه را بی ملاحظه کرده،به طوری که سطح توقع و انتظار همه را از بالا برده بود پاسخ شهید محمود رادمهر به تماس ها بود . 🍃کلمه ی جااااااانم... جااااااانم... محمود . در اوج درگیری و اضطراب به همه ی مان آرامش میداد و از ما را نیز متوقع کرده بود . 🌼و چه کسی میداند شاید در خواست خمپاره از ادوات و محمود بچه ها بهانه ای بود تا ،جاااااانم جاااانم محمود رادمهر از التهاب شان بکاهد . راوی: همرزم شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
0⃣4⃣3⃣1⃣🌷 🌸صبح 🌤روز 🌸 💠اشرف سادات منتظری مادر محمد معماریان میگوید: سال ۶۵📅در پی حادثه‌ای از ناحیه پا به شدت آسیب دیدم و از اینکه نتوانستم به نحو در مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) شرکت کنم، به درگاه خداوند ابراز ناراحتی کرده و طلب شفا کردم. 💠صبح 🌤روز عاشورا بعد از قرائت عاشورا در عالم رؤیا دیدم چند نفر از شهدای عزیز از جمله محمد در مسجد 🕌المهدی قم به دیدارم آمده و محمد پس از گفت‌وگو شال سبزی را که از خدمت سالار آورده بود، روی پایم قرار داد.  💠از خواب که شدم در کمال شگفتی باندها را دیدم که از پایم گشوده شده و شال سبز 🍀روی پایم قرار داشت و دیگر دردی نمی‌کردم. خبر این ماجرا به محضر آیت‌الله (ره) رسید و پس از شرح آن موضوع شال خوشبوی😌 معطر به عطر🌸 حسینی(ع) مورد ایشان قرار گرفت.  💠این مادر با اشاره به اهدای قطعات کوچکی از این شال به برخی از مردم قبل از نقل ماجرا به این مرجع گفت: وقتی آیت الله گلپایگانی (ره) از موضوع مطلع شد فرمودند این امانتی در دست شما بوده و نباید چنین می شد که ما پس از آگاهی از این مساله به دریافت کنندگان رفتیم اما در کمال ناباوری شدیم تمام آنها غیب شده اند.  💠خدا را که این ماجرا را سندی برای اثبات زنده بودن شهدا و همچنین منزل راسالها پایگاهی برای آرمان‌های اسلام و انقلاب قرار داده است.هم اکنون این شال در یک محفظه شیشه ای می شود و تاکنون بوی عطر مخصوص آن است. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh