eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
این متن اثرگذار رو تا آخر اندکی تأمل، قدری تفکر🔔🔔 ✍زلیخا تمام اشیائی که براش باارزش بودن و جلو چشمش بودن رو صدا می‌زد، چرا⁉️ چون به یوسف اونقدر زیاد و حقیقی بود که نمی‌خواست حتی یه لحظه فراموشش کنه👌. دوست داشت همیشه اسم یوسف به گوشش👂 بخوره و یاد یوسف براش زنده باشه. ♨️💢♨️آیا محبان و عاشقان (عج) هم می‌تونن چنین کاری بکنن تا امام زمانشون، یوسف زهرای اطهر (س) رو فراموش نکنن؟ می‌تونن.😍 چند راهکار ساده رو ارائه کنیم، ببینید چقدر راحت میشه (عج) باشیم😍 ❤️اگه داری، یه اسم مهدوی برای مغازه‌ات بذار 💛اگه قراره خدا، به سلامتی، بهت یه بده، یه اسم مهدوی براش انتخاب کن؛ 💚اگه و باشگاه می‌ری و جسمت رو پرورش می‌دی، با این نیت ورزش کن که برای کسب حضور در کنار حضرت، این کار رو می‌کنی، آخه از وظایف منتظران، هم تقویت روحه و هم جسم 💙به جای عکس فلان ورزشکار یا فلان خواننده، یه عکس یا پوستر مرتبط با (عج) رو دیوار اتاقت بزن تا همیشه یاد امام زمانت بیفتی، نه اون خواننده یا ورزشکار یا هرکی دیگه 💜اگه داری🚙، پشت شیشه، کنار آینه یا هرجایی که خودت می‌دونی، یه برچسب مهدوی بزن، یا به السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) بزن 💖 قبل یا بعد از به اون حضرت سلام بده، و باش حضرت سلام تو رو جواب می‌ده، جواب سلام واجبه☺️ ❤️در قنوت یا بعد از نماز بخون و دیگران رو به این کار تشویق کن👌 💛هر روز به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) مبلغی بده، تا حضرت هم برای تو و خانواده ات صدقه بده، آخه اهل بیت بدهکار هیچ کس نمی‌مونن 💝 و ... و اینطوری کم‌کم برکت و یاد امام زمان رو در زندگیت حس خواهی کرد😌، نظر و محبت حضرت رو جلب خواهی کرد، و ان شاءالله جزء آن حضرت خواهی شد👌 💥راستی👈 چه سعادت بزرگیه که شخص عالم باشه تصور کنید 😍😍 شخصی که خیلی در نظرتون بزرگه باشه، به باشه، تو زندگی کنه و برای شما کنه . . . 🌺عجب سعادتی! 💥فقط یه میخواد، جلب توجه و محبت امام زمان (عج) کار سختی نیست❌، دوری از اون حضرت کار سختیه، که این کار سختتر رو خوب انجام می‌دیم😔😭😭 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂دلا #یاران عاشق❣ زود رفتند 🍃از این وادی همه #خشنود رفتند 🍂من و تو مثل یک مرداب #ماندیم 🍃خوشا آن
#شوخی_های_شهید🌷 💢محمودرضا گاهی #با_اهلش به‌قدری شوخ بود که تا سر کار گذاشتن وحشتناک طرف پیش می‌رفت😅 من به‌عنوان #برادرش هیچ‌وقت طرف شوخی او قرار نگرفتم❌ این از چیزهایی است که هنوز هم یادآوری‌اش مرا #شرمنده می‌کند😔 💢محمودرضا #ادب بسیار زیادی با بزرگتر داشت و حق ادب را ادا می‌کرد👌 #باهم زیاد می‌خندیدیم. خیلی پیش می‌آمد که چیزی از اتفاقات کارش یا مسائل روزمره یا حتی سر کار گذاشتن دوستانش تعریف می‌کرد و می‌خندیدیم😂 اما #هیچ‌وقت نشد من طرف شوخی کوچکی از او قرار بگیرم. ✍به نقل از برادر شهید #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾مراسم تشییع شهدا🌷 را خیلی مفصل آن شب تلویزیون📺 پخش کرد. وقتی پخش این مراسم از تلویزیون شروع شد من #
5⃣5⃣1⃣1⃣ 🌷 زهرا خانم تهرانی مقدم 🔰پررنگ‌ترین ‌تصویر پدر در ذهن من💬 شیطنت‌ها و اوست. شب‌ها معمولاً دیر به خانه می‌آمد و من هم پابه‌پای ساعت می‌ماندم تا از راه برسد. گاه ساعت از نیمه‌شب🌒 می‌گذشت که می‌رسید. 🔰از صبح سر کار بود، اما وقتی می‌آمد، انگار همۀ خستگی‌ها و کار را پشت در خانه🚪 می‌گذاشت. من همیشه فکر می‌کردم دوشخصیت و دوجلد دارد؛ کسی که سر کار می‌رود و کسی که با و قوا به خانه می‌آید. 🔰سر کار که بود، خسته و گرسنه😋 می‌شد. بیشتر وقت‌ها پیتزا🍕 می‌خرید که بخورد، اما دلش نمی‌آمد که به آن دست بزند. همان‌طور سالم و دست‌نخورده، می‌آوردش خانه🏡 و با ما غذای خانگی می‌خورد. پیتزا هم روزی می‌شد برای فردای مدرسه. 🔰از همان‌لحظه‌ای که می‌آمد، ما شروع می‌شد. حتی لباس‌هایش را عوض نمی‌کرد❌ تا در را باز می‌کرد، در خانه چشم می‌گرداند👀 دنبال من که به رسم همیشه، با او بازی می‌کردم😅 🔰جاهای خیلی سختی هم قایم می‌شدم و بازی‌مان، یک‌بازی بود که باید واقعاً دنبالم می‌گشت👌 همیشه در همه‌چیز برایش اول بودم. همیشه می‌گفت: "اول زهرا" بعد بقیه☺️ 🔰همکارهای که همیشه با او بودند👥 می‌آمدند. تا پدر حاضر شود، من پیش آن‌ها می‌رفتم و کلی با هم می‌کردیم. حتی به پارک می‌رفتیم و صبـ☀️ـح، کلی به من خوش می‌گذشت. 🔰هرروز هم برایم یک‌جایزه🎁 می‌آوردند. هم نداشت🚫 همیشۀ همیشه. آقای نواب صدایم می‌کرد ، یعنی خوابالو😅 بعد، پدر که آماده شده بود، می‌آمد و من را به می‌برد و خودش با آن‌ها به سر کار می‌رفت. 🔰 که آمدند، خانه خیلی شلوغ👥👥 بود. خیلی. من از آن‌همه جمعیت ترسیده بودم😰 نمی‌دانم چرا خیلی به‌هم‌ریخته بودم. که جلو بروم و آقا را از نزدیک ببینم. مادر خیلی دوست داشتند که آقا را ببینم. کردند و من را جلو آوردند😍 آن‌قدر کوچک و دستپاچه بودم که منی که از اولین‌سال‌های زندگی‌ام به سر داشتم، بی‌حجاب رفتم پیش آقا. ایشان مهربانانه💖 من را روی پایشان نشاندند. 🔰چندین‌ماه📆 از آن‌دیدار گذشت. یک‌روز خواسته بودند ما را در دیداری خصوصی👌 ببینند. وقتی با پیششان رفتم، خندیدند و گفتند: «زهراخانم! چادر پوشیده‌ای! یادت هست آن‌روز بودی بدون روسری آمدی⁉️» زبانم بند آمد. 🔰فکـ💭ـرش را هم نمی‌کردم که انقلاب، با آن‌همه دغدغه و ، من، دختربچۀ پنج‌سالۀ ساده‌ای را مانده باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آرزو داشت با فرزند #سادات ازدواج کند میگفت دوست دارم فردا قیامت به حضرت زهرا س #محرم باشم. خیلی علاق
🐚🌺🐚🌺🐚🌺🐚🌺 🍂مي‌گويند است كه آدمي تا آن‌ها را دارد قدر نمی‌داند، يكي و ديگري سلامتي♥️ الآن شرايط جوري است كه بايد برويم تا اين دو چيز را براي مردم كشورم به آورم. 🍂هدف كشور ماست و الآن جبهه‌ی ما کاملاً مشخص است👌ما نسل جوان ادامه‌ دهنده راه هستيم و خون حسين❣ و اهل‌بیت در رگ‌های ما جريان دارد پس می‌رویم، می‌رویم✊ تا دشمن نتواند نگاه چپ به ما، به كشور ما و به انقلاب ما و به اسلام؛ بكند.  🍂از مردم عزيز كشور می‌خواهم از مسير ولايت دور نشوند🚷 و راه را با طي كنند. نماز خواندن كمك می‌کند تا به اصول انقلاب پايبند باشيم. البته نمازي كه از باشد نه بخاطر اين كه فقط تكليف خود را انجام دهيم. 🍂نماز از گمراهي نجات مي‌دهد، پس به نماز📿 اهميت زيادي بدهيد همين‌طور كه راه را به ما نشان مي‌دهد.   🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🍄به اذعان یکی از #دوستانش، «رضا در سال ۱۳۹۱ به مقّر ما آمده بود تا به #بچه­ها در انجام مأمو
8⃣6⃣3⃣1⃣🌷 🔰از آن‌جایی که ، او را نذر امام هشتم کرده بودند، «رضا» نام گرفت. که در ۲۵/۱۲/۱۳۷۰📅 در «تنکابن»، قدم به کاشانه «قربان و آمنه» نهاد و شادی را برای‌شان به ارمغان آورد. پدر، پاسدار بود و مادر، امّا گرم خانه‌داری و . 🔰تحصیلات رضا به الکترونیک در دانشگاه آزاد «لاهیجان» ختم می­شود. اگرچه دوباره وارد دانشگاه دولتی «دانش پویندگان» چالوس شده بود و در رشته مهندس تکنولوژی به تحصیل .در بیان تقیدات دینی او، همین بس که از کودکی، قاری و حافظ قرآن📖 و مؤذن مسجد 🕌بود 🔰و در عزاداری اهل بیت، مدّاح. بزرگ­تر که شد، در ادای فرائض واجب و ، اهتمامی خاص داشت و اغلب اوقات در صفوف نماز جماعت حضور می‌یافت.خواهرش «زهرا» روایت می‌کند: همیشه از پدر و مادر قدردانی می‌کرد و عذرخواه بود که نتوانسته محبّت آن‌ها را جبران کند. علاوه بر آن، به من و برادرم که از او کوچک‌تر بودیم، احترام می‌گذاشت و ما را به اسم صدا نمی‌زد، بلکه می‌گفت: آبجی و داداش. 🔰یک سال قبل از ، در برخی از خصوصیات اخلاقی و اعتقادی­اش به کمال رسید؛ به گونه‌ای که بتواند برای شهادت آماده شود. او هیچ به دنیا نداشت. در پایگاه محل خدمتش، چند عکس شهید را روی دیوار قرار داده بود؛ اما یک جای خالی کنارش گذاشته بود. به دوستانش می‌گفت: این، جای عکس من است. او همیشه به من می­‌گفت: حجابت را حفظ کن و در زندگی، حضرت فاطمه را الگوی خودت قرار بده. 🔰یک بار  پول💷 عیدش را جمع کرد و برای یکی از در دانشگاه لاهیجان که پدری کارگر داشت، لباس👕 خرید.رضا بعد از پوشیدن جامه بسیجی و انجام فعالیت‌های فرهنگی در این راستا، به عضویت سپاه چالوس در آمد و به عنوان متصدّی عملیات تکاور، مشغول به خدمت شد. ناگفته نماند که در هنگام شهادت، مسئول نظارت حوزه مقاومت بسیج هچیرود بود. علاوه بر آن، در زمینه فعالیت فرهنگی نیز، فعال بود. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh