eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
#داستان_صبا 🔻داستان #شیعه شدن یک بانوی زرتشتی #قسمت_2⃣1⃣ یک روز بعد از زیارت و دعا (به سبک خودم
.... 🔻داستان شدن یک بانوی زرتشتی ⃣1⃣ حاج بابا وقتی شنید به شدت ناراحت شد😕😳 توی پرانتز بگم که من با حاج بابا توی این دوماه در بودم، نظرات و سوالاتم رو میگفتم، حاج بابا هم هرجا لازم میدید جواب میداد یا میداد. گفتم: "اخه چراحاجی مگه چیکارکردم"؟؟؟.....😰 گفت: "باباجان رفتی تودل بحث .....😐 این مساله حداقل یک سال طول میکشه تا برات جا بیفته"...... حاجی یه نکته گفت که: "برای فهمیدن به زمان نیازه..... ☝️ اگر روخوب بفهمی اولین اتفاقی که میفته اینه که زمانت رو خوب میشناسی.....🙂 میفهمی که چه بکنی که مثل نشی و از جنگ نرسی به قتل امام در ......😟😰 این که خوب ولایتو بفهمی هم نیاز به داره......... توسپاه حسین بن الحسن هم بود.... بن عبدالله مشرقی هم بود....☝️ باید ولایتو بفهمی.... فرقی هست بین 👈 بودن و 👈 بودن و 👈 بودن..... گفتم: "حاجی من فکر میکنم نیازی نیس !!!😢 گفت: چرا؟ گفتم: "خب فکرمیکنم برتری داشته باشه ها"....😌 خیلی چالش برانگیز پرسید: "اگراشتباه بکنی چی"؟؟؟؟....😰😨😱😱 راستش از حرف حاجی بشدت ترسیدم 😱و دلم لرزید ولی خب ته دلم،گرم بود به اون حرفایی که با منطق گفته شده بود.....🙃 اگر که اشتباه میکردم چرا باید برای شدنم ازحاجی تبعیت میکردم؟؟ اینم یه جور دیگه!!!! نیس؟؟؟😉🙃 گفتم: "حاجی من دلیل دارما... گفت: "وقتی برگشتی بگو! ولی بدون داری اشتباه میکنی"....😐 خداحافظی کردم و برای اولین بارتوی عمرم کردم......😇 رفتم تو ... نزدیک نمازصبح بود..... گفتم: " رضا من فرق میکنم با همه زایرات...... من نمیتونم و تشخیص بدم ولی میدونم مابقی راه ..... رضا ! ببین اگر همه حرف ولی برتر یعنی و گوش میدادن این همه اختلاف و مشکل نداشتیم اگر همه رو قبول میکردن اگر غدیر رو فراموش نمیکردن، خدا مجبور نمیشد برای نشون دادن عظمت اسلام رو پیش بیاره..... رضا هرجا بحث گمراهی و ضلالت امت اسلامی پیش اومده توی هر ماجرایی تو تاریخ اسلام بخاطر این بوده که از اصل دور شده.... کمکم کن رضا....!!!😭 راه نشونم بده... ای پناهم بده.... .... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
که رفتنو، پریدن از هفت آسمون مادرای شهدا، موندن و خاطراتشون عکس بچه‌هاشونو، هرجا که میرن میبرن بعضیاشون هنوزم، یک خبرن😔 ، آیه‌های ایثارن مادرای شهید، ساکن عرش یارن مادرای شهید🌷 گردنمون باید عاشق باشی♥️ عاشق مثه این جوون بدی برا خدا "مثه حسین تو کربلا" “ بیا و دستمو بگیر” شهدا که رفتنو، این روزا تو کرببلا اما جنگ، یادگاری میون ما اون دلاورایی که، مرگو به بازی میگیرن بعضیا قطع نخاع، بعضیا شیمیایی‌ان😢 یادگارای جنگ، حالا اسیر دردن یادگارای جنگ، نشون دادن که نیش و زخم زبون، بازم تحمل کردن باید باشی عاشق باشی توی عمل💪 مردن برات بشه عسل بگیری تو بغل شهدا که پر زدن🕊حالا نگاهشون به ماست این نظام و انقلاب، از شهداست حرف تو سینه‌شونو، باید هر عاشق بدونه خواهرم حفظ ، متن وصیتاشونه📜 ↵وصیت نامه‌شون، سفارش به عفته ↵وصیت نامه‌شون، پیروی از ↵وصیت نامه‌شون، خط به خطش بصیرته باید عاشق باشی عاشق مثه این تاکه نگات کنه خدا💖 تا بدی تو کربلا “شهید بیا و دستمو بگیر”😔😔🌷🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
*زنده زنده سوخت....* *اما آخ نگفت....‍* 😭😭 حسین خرازی نشست ترک موتورم🏍 بین راه، به یک پی ام پی، برخوردیم که در آتش🔥 می سوخت. *فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد😰 من و هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش🔥 جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و ناله نمی زد❌ و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی☝️ *خدایا!* الان سینه ام داره می سوزه😭 این سوزش به سوزش سینه ی نمی رسه خدایا! الان دست هام می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم🤲 نمی خوام دست هام کار باشه! *خدایا!* داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه♥️ برای *اولین بار "حضرت زهرا" این طوری برای ولایت سوخت!* آتش که به رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله😭 *خدایا!* خودت شاهد باش! خودت بده آخ نگفتم😭 آن لحظه که اش ترکید💥 من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود.دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد😭 و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم⁉️ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨🕊✨ میگفت جز حرفِ ، حرف هیچکس را +گوش نکنید تو اطاعت از ! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh