🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید علی الهادی در ۱۶ سالگی به عنوان #مدافع_حرم راهی سوریه شد و در ۱۷ سالگی به #شهادت رسید. دوستان
یادی کنیم از پرستار جبهه مقاومت سوریه، #شهید_علی_الهادی❣
💠چشمان شیدایی
🌷در بین بچههای رزمنده، خصوصاً رزمندههای #حزبالله لبنان اصطلاح «چشم شیدایی» معروف است. یعنی کسی که چشمهایش داد میزنند #شهید خواهد شد! علی الهادی #چنین چشمهایی داشت.
🌷من او را تا وقتی که به دفتر حزبالله در بیروت آمد، نمیشناختم. یک روز نوجوانی کم سن و سال به دفتر آمد و گفت: میخواهد به #سوریه اعزام شود. من مسئولیتی در دفتر نداشتم. به عنوان یک فرد علاقهمند به کارهای #فرهنگی با بچههای حزبالله همکاری میکردم. ولی وقتی دیدم یک نوجوان با ظاهری بهاصطلاح امروزی میخواهد #داوطلبانه به سوریه برود، #کنجکاو شدم.
🌷جلو رفتم و نگاهی به قد و هیکلش انداختم. #زیبارو بود و چهرهای جذاب داشت. توی دلم گفتم پسر جان تو نمیتوانی از #پس چنین جنگی بربیایی. همین را به زبان آوردم و #علت تصمیمش برای مدافع حرم شدن را پرسیدم.
🌷سرش را بلند کرد و نگاهم کرد. برای یک آن چشم در چشم شدیم و از نگاهش #دلم_لرزید. من از چشمهای #شیدایی شنیده بودم و حالا نمونه بارزی از این چشمها را روبهرویم میدیدم. چشمهای علی الهادی داد میزدند که #شهید خواهد شد.
#شهید_علی_الهادی❣
#شهید_مدافع_حرم
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♻ مقام معظم رهبری: اوستا عبدالحسین برونسی، این خیلی برای جامعهی ما و کشور ما و تاریخ ما اهمیت
7⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠شهیدی که با حضرت زینب(س) در جبهـه دیـــدار داشت
✍همسر بزرگوار شهید برونسی:
یکبار خاطره ای از جبهه برایم تعریف میکرد
میگفت:
🌷کنار یکی از زاغه های #مهمات سخت مشغول بودیم.
تو جعبه های مخصوص مهمّات میگذاشتیم و درشان را می بستیم.
گرم ڪار یکدفعه چشمم افتاد به یک خـانـم #محجبـه که چادری مشکی داشت،
پا به پای ما مهمات میگذاشت توی جعبه ها.
🌷با خودم گفتم حتما از این خانمـهاییه که میان جبهه
اصلا حواسم به این نبود که #هیچ زنی را نمیگذارند وارد آن منطقه بشود.
به بچه ها نگاه کردم مشغول کارشان بودند و بی تفاوت میرفتند و می آمدند، انگار آن خانم را نمیدیدند.
🌷قضیه عجیب برام سؤال شده بود
موضوع عــادی بنظر نمیرسید.
#کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست
رفتم نزدیکتر تا رعایت #ادب شده باشد،
سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم:
🌷خانم ! جایی که ما مردها هستیم شما نباید #زحمت بکشین.
رویش طرف من نبود.
به تمام قد ایستاد و فرمود:
مگر شما در راه #برادر من زحمت نمی کشید
یک آن یاد #امـام_حسیـن علیـه السلام
افتادم و اشک توی چشمهام حلقه زد.
خدا بهم لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست .
🌷بی اختیار شده بودم و نمیدونستم چی بگم
خانم همانطور که رویشان آنطرف بود فرمودند:
هرکس که یاور ما باشد البته ما هم یاری اش میکنیم.
📚کتاب خاکهای نرم کوشک ص۱۶۶
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh