eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
روی پای خدا_4.mp3
7.17M
4 👣 محمد"ص" ؛ خدایا ، چه کاری در نزد تو، از همه چیز قشنگ تره؟ خدا ❤️ ؛ هیچ چیز در نزد من قشنگ تر از این نیست که بنده‌ام منو ببینه، نترسه و به من تکیه کنه ... 👆 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷 🔰هر چند #گذشتن و راضی شدن سخت بود، ولی من راضی بودم و اجباری در کار نبود❌ شو
🔹از زمان عقد و هنگامی که یکی از دوستانش در سوریه شد، حرف رفتن🚌 به سوریه را پیش کشید و گاهی با هم در مورد این موضوع صحبت‌ می‌کردیم. اما به‌طور جدی در پائیز🍂 و سال 95 بود که قرار شد، چند نیروی بسیجی را معرفی کند و خودش را نیز به‌عنوان نیروی و علاقه‌مند💖 معرفی کند. 🔸بنده در زمان نمی‌توانسم رضایت خود را نسبت به این موضوع اعلام کنم😢 ولی بعد از عروسی، روزها که همسرم سرکار می‌رفت یا بود، برنامه مصاحبه🎤 با همسران شهدا🌷 را نگاه می‌کرد تا ببینم این بزرگواران چگونه با سختی‌ها مواجعه می‌شوند. 🔹کلیپ‌هایی در مورد شیعیان سوریه نگاه می‌کردم و این فکر در ذهنم همیشه جرقه می‌زد🗯 که اگر مانع رفتن شوم، چگونه جواب اهل بیت (ع) را در روز محشر بدهم😔 🔸تا اینکه وقتی موضوع رفتنش جدی شد و در زمستان❄️ سال 95 در موردش با هم صحبت کردیم، بنده مخالفت نکردم☺️ و حتی تصمیم گرفتم که تا لحظه بی‌تابی نکنم❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌‌#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 4⃣3⃣ 📖سال 63بعد عملیات خیبر لشکر در خط شلمچه مستقر شد.بین خط ما و عراق چ
‌ ‌‌ 📚 📖قسمت 5⃣3⃣ 📚📖وقتی حسین و حاج قاسم از سنگر بیرون اومدن دیدم حسین خیلی ناراحته،ازش پرسیدم:چی شد؟-گفت:حاجی میگه باید قرارگاه رو خبر کنیم احتمالا بچه‌ها اسیر شدن،چون لباس غواصی داشتن احتمال شهید شدنشون ضعیفه. ⁉️-گفتم:خب حالا می خوای چیکار کنی؟-گفت:هیچی،به قرارگاه خبر نمیدم.-گفتم:حسین،حاجی ناراحت میشه.-گفت:من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر رو روشن می کنم،فردا میگم چه اتفاقی براشون افتاده. ‼️وقتی حاج قاسم رفت.بچه‌ها دوباره جستجو رو از سر گرفتن،بعضی با دوربین تو آب نگاه می کردن،بعضی هم با قایق جلو می رفتن، شب عده ای برای جستجوی دقیق تر خودشون رو به محل گم شدن بچه‌ها رسوندن اما هیچ خبری نبود که نبود. ⁉️تو فکر بودم حسین چطوری می خواد تکلیف همه رو روشن کنه،روز بعد داخل محوطه مقر بودیم که از دور صدام زد.رفتم پیشش،با خوشحالی گفت:هم اکبر موسایی پور رو دیدم هم صادقی رو.-گفتم:کجا هستن؟-گفت:جایی نیستن تو خواب دیدمشون. ✨-گفتم:خب چی شد؟-گفت:دیشب تو خواب دیدمشون،اکبر جلو اومد و حسین صادقی پشت سرش،چهره‌ی اکبر خیلی نورانی تر از حسین بود میدونی چرا ؟-گفتم:چرا؟-گفت: اگه گفتی.-گفتم:نمیدونم خودت بگو. 🌟-گفت:اکبر اگه تو آبم بود،نماز شبش ترک نمی شد اما حسین این طور نبود. می خوند ولی اگه شبی خسته بود و نمی تونست،نمی خوند.یه دلیل دیگه هم داره این یکی رو می دونی ؟-گفتم:نه نمی دونم. ✔️راویان:حمید شفیعی ، علی نجیب زاده ، مرتضی حاج باقری ، ابراهیم پس دست. ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
‌‌ 📚 📖قسمت 6⃣3⃣ 📚📖حسین گفت: دلیل دیگه ای هم داره این یکی رو می دونی؟-گفتم:نه نمیدونم.-گفت:اکبر نامزد داشت.دنبال قضیه ازدواج رفته و به تکلیفش عمل کرده بود ولی صادقی نه. ⁉️من با بی حوصلگی گفتم:حالا اصل مطلب رو بگو ، چرا اینقده سؤال و جواب می کنی.اینا که اهمیتی نداره تو این موقعیت بگو ببینم چه بلایی سرشون اومده.-گفت:دیشب توی خواب دیدم که اکبر اومد و گفت حسین ناراحت نباشین،عراقی‌ها مارو نگرفتن،ما برمی گردیم. ⁉️-گفتم:اگه عراقی‌ها اونا رو نگرفتن پس چطوری برمی گردن.-گفت:احتمالا شهید شدن و جنازه هاشون رو آب میاره.-گفتم:حالا کی برمی گردن؟-گفت:یکی شب دوازدهم میاد و اون یکی هم شب سیزدهم.-گفتم:مطمئنی؟-گفت:خاطرت جمع باشه. 🗓شب دوازدهم من مدام به فکر حرف حسین بودم و لحظه شماری می کردم. از سرشب لب آب می رفتم و منطقه رو نگاه می کردم. به این امید که خواب حسین تعبیر بشه و بچه‌ها بر گردن اما خبری نبود که نبود. 🔴اواخر شب دیگه نا امید و خسته داخل سنگر رفتم و خوابیدم.حوالی ساعت چهار صبح با صدای زنگ تلفن صحرایی از خواب پریدم.گوشی رو برداشتم.اکبر بختیاری نگهبان بود.مضطرب و شتاب زده گفت:حاج حمید زود بیا اینجا.یه چیزی رو آب به این سمت میاد. 🔴بسرعت از سنگر خارج شدم و خودم رو به لب آب رسوندم.حاج اکبر مسؤول خط هم اونجا بود.حسین هم لب ساحل منتظر ایستاده بود.مدتی صبر کردیم تا جسمی که روی آب بود جلو اومد. 🕊خودش بود-صادقی-اولین کسی که جلو رفت و پیکر شهید صادقی رو دست زد حسین بود.باورم نمی شد درست شب دوازدهم، همونطور که حسین پیش بینی کرده بود. 🕒شب سیزدهم حوالی ساعت دو وسه بود که اکبر هم اومد. پیکرش رو موج های آب به ساحل آوردن.باور کردنش مشکل بود اما خواب حسین تعبیر شده بود و بلاخره تکلیف لشکر و اون دو نفر هم مشخص شد. پایان قسمت نوزدهم.... ✔️راویان:حمید شفیعی ، علی نجیب زاده،مرتضی حاج باقری ، ابراهیم پس دست ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ به دنبال میگردم نمی یابم نشانت را بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت💫 را تمام جاده را رفتم غباری از نیست بیابان تا بیابان ام، در نشانت را 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
از تا آواز فقط یک نقطه فاصله هست! خواهشن من به سکوتت نیز راضی‌ ام😢 اگر بروی،‌ همه چیز عوض می‌‌شود من زود شعر گریه اش می‌‌گیرد و دیواری که حتی یکبار هم در عمرش حرف نزده است، تمامِ بغض اش را روی خالی‌ می‌‌کند!😔 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
أین الرجبیون.mp3
6.16M
💌 🌙 یک رحم زمانی‌ست که می‌تواند سالهای طولانیِ گناه را در یک انسان، جبران کرده، و او را به ، به آخرت برساند. مکانسیمِ این تغییر بزرگ و سریع در روح، چگونه است⁉️ 🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🚩 حاجی جلو نرو خطرناکه 🚩آقا اصغر زشته منو از ۲تا گلوله میترسونی؟ #شهید_اصغر_پاشاپور از شجاع‌ترین ف
به چشم ما خوش آمدی...🌺 🌹🍃سُرمه چشم کشیده ایم خاک قدم های آمدنت را، تمام بودنمان به انتظار، تا لحظه مانای آمدنت را از چشم ندهیم؛ 🌹🍃ای شکوهمند ترین چهره زندگی! ای شهید......... کدامین هنر می تواند حتی حوالی شما را به تصویر بکشاند. شمایی که دلهای زنگار گرفته از روزمرگی هامان را به سوی خویش فرا می خوانید. شمایی که تمام تاریخ در مقابل پایداریتان زانو زده است. سراسیمه به دنبالتان خواهیم دوید، واین ماییم که در کنارتان می ایستیم، و با شما بزرگ خواهیم شد .......... 🌹🍃فردا یمان دیگر، عنوان سر فصل ها از شما شروع خواهد شد، زمان به وقت شما به صدا خواهد آمد، نوشته ها بر بام سبزشما نگاشته خواهد شد. 🌹🍃انگار در قمصریم....... از وقتی که گفتند می آیی ....... انگار صورتمان را روی فرشی از گل های محمدی پهن کرده اند .....انگار........ انگار....... "به چشم ما خوش آمدی" پ ن: پیکر شهید پاشاپور از فرماندهان مدافع حرم که به دست تروریست‌ها افتاده بود، به ایران اسلامی بازگشت. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔻به مناسبت بازگشت پیکر شهید 💠شهید اصغر پاشاپور که بود؟ 🔰فرزند اهل ری که پدرش حاج عزیزالله از جانبازان سرافراز و ساکن محله ملک آباد(جوانمرد) بودند، اصغر از همان نوجوانی عاشق بسیج و انقلاب بود. در بسیاری از برنامه های فرهنگی بسیج شهرری حضور پررنگ داشت و در این اواخر فرمانده پایگاه بسیج کوثر مسجد ولیعصر همان محله بود. 🔰با شروع جنگ علیه تکفیری ها، جزو اولین کسانی بود که به قافله مدافعین حرم پیوست و از همان روزهای آغازین مقاومت در کنار حاج قاسم سلیمانی توفیق سربازی را پیدا کرد. 🔰در تمام پیکارها مراقب و همراه حاج قاسم بود، اما در شب حادثه تروریستی آمریکا در بغداد حضور نداشت. 🔰باید پای حرف دل خانواده های دلشکسته مدافعان حرم نشست تا بزرگی و شهامت های شهید حاج اصغر پاشاپور بیشتر نمایان گردد. 🔰شایان ذکر است، شهید مدافع حرم محمد پورهنگ، داماد خانواده پاشاپور می باشد 🌷 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5956297518387036444.mp3
19.67M
🎧🎧 سلام سلام مدافع حرم بہ ما بگو از اون دمے ڪہ صدای ارباب و شنفتے مداحی بسیار زیبا 👌👌 🎤🎤 با نواے 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh