🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 8⃣3⃣ 📚📖حسین از ناحیه ی پا مجروح شده بود و در بیمارستان«کرمان-درمان»بست
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 9⃣3⃣
📚📖شب عملیات والفجر سه بود.همه بچهها جلو رفته بودن.حسین هم می خواست با ماشین جلو بره،پیش من اومد و گفت:عباس بچهها رفتن خط.تو،کنار ساکها وایسا و مواظبشون باش.
‼️با ناراحتی گفتم:چرا من بمونم.الان چند ماهه که توی منطقه دارم کار می کنم.حالا که شب عملیاته،باید بمونم و مواظب ساکها باشم. حسین گفت:آخه کسی نیست.
⁉️گفتم:به من ربطی نداره.اینهمه نیروی تازه وارد داریم،خب یکی از اونا رو بذار اینجا. چطور نیرویی که هنوز دوماه نشده اومده،میره جلو اون وقت من بمونم؟من دوست دارم تو عملیات باشم.
✳️اینو گفتم و رفتم توی سنگر.لحظه ای نگذشته بود که دیدم لندکروزی جلوی سنگر ایستاد. حسین و حمید نصری و راننده تو ماشین بودن.یه نفر هم پیاده شده بود و میومد داخل سنگر.تا منو دید گفت:عباس ساکت رو کجا گذاشتی؟-گفتم:توی سنگره.
✳️گفت:بذار همونجا باشه.حالا برو سوار ماشین شو.منم کلی خوشحال شدم و رفتم سوار ماشین شدم.-حسین به راننده گفت:زود حرکت کن.نزدیکی های خط،شیرازی-یکی از بچههای اطلاعات-رو دیدیم که داشت نون و حلوا می خورد.
✳️-حسین با دیدن او به راننده گفت:یه کم یواشتر برو.راننده سرعت ماشین رو کم کرد.حسین رو به من کرد و گفت:عباس این قیافه رو خوب نگاه کن. گفتم:کدوم قیافه رو.
✳️گفت:منظورم شیرازیه.-گفت:دارم می بینمش.-گفت:خوب نگاش کن،شاید دیگه هیچوقت اون رو نبینی.من اون لحظه متوجه منظور حسین نشدم.شیرازی رو نگاه کردم خیلی عادی داشت نون و حلوا می خورد.
💠اما اینکه چرا دیگه نمی تونستم ببینمش برام روشن نبود.بعد عملیات که خبر مفقود شدن شیرازی رو شنیدم یاد حرف حسین افتادم و تازه اون وقت بود که منظورش روفهمیدم.اما یه چیز رو هیچوقت نفهمیدم،اینکه حسین واقعا از کجا می دونست؟
✔️به روایت از عباس طرماحی
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 0⃣4⃣
📚📖یه روز با حسین به سمت آبادان می رفتیم.عملیات بزرگی در پیش داشتیم.چندتا از کارای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده و از طرفی آخرین عملیاتمون هم لغو شده بود و من خیلی ناراحت بودم.
⁉️به حسین گفتم:چندتا عملیات داشتیم،اما هیچ کدوم اون طور که باید موفقیت آمیز نبود. این یکی هم مثه بقیه نتیجه نمیده.-گفت:برای چی؟-گفتم:چون این،عملیات خیلی سختیه. بعید می دونم موفق بشیم.
✨-گفت:اتفاقا ما تو این عملیات موفق و پیروزیم.-گفتم:حسین دیوونه شدی،توی اون عملیات های به اون آسونی که هیچ مشکلی نداشتیم،نتونستیم کاری از پیش ببریم.حالا توی این عملیات که اصلا وضع فرق میکنه و از همه سخت تره،موفق می شیم؟
🌟خنده ای کرد و با همون تکه کلام همیشگی اش گفت:حسین پسر غلامحسین به تو میگه که ما توی این عملیات پیروزیم.می دونستم که اون بی حساب حرفی نمی زنه. حتما از طریقی به حرفی که میزنه ایمان و اطمینان داره.
💠-گفتم:یعنی چی؟ از کجا می دونی؟-گفت:بلاخره خبر دارم.-گفتم:خب از کجا می دونی؟-گفت:به من گفتن که ما پیروزیم.-پرسیدم:کی به تو گفته؟-جواب داد:حضرت زینب(س).دوباره پرسیدم:تو خواب یا بیداری؟
💠با خنده جواب داد :تو چیکار داری؟فقط بدون،بی بی به من گفت که شما تو این عملیات پیروز میشین و من به همین دلیل میگم که قطعا موفق میشیم.هرچی ازش خواستم بیشتر توضیح بده،چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد.
✅نیازی هم نبود توضیح بده، اطمینان او برایم کافی بود.حسین همیشه به حرفی که میزد ایمان داشت و من هم به حسین اطمینان داشتم.
✳️وقتی که عملیات با موفقیت تموم به انجام رسید،یاد حرف اون روز حسین افتادم و ایمان و قطعیتی که تو کلامش بود و هرگز از این اطمینان به او پشیمون نشدم.
✔️به روایت از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_17231484.mp3
2.83M
🎼 #مداحی_شهدایی
🔸 آی شهدا دلای ما تنگہ براتون
🎤🎤مجتبی رمضانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
کبوترانه🕊 می گردم
گِــ💫ــرد #تصاویــرتان ...
ردّی از #گذشته ها
مانـده روی قلبـم
که دلتنگمـ💔 میکند
بسیــــ😔ــــار ...
#شهدای_مدافع_حرم
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
صدها گله پيش #يار بردن عشق است
با #عشق_تو چوب طعنه خوردن عشق است
ای قلب تپنده جهان♥️ #مولا جان
يکبار تو را دیدن و مردن #عشق است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ای نفس #صبحدم گر نهی آنجا قدم
خسته دلم را بجو درشِکنِ موی دوست💖
جان بِفِشانم زِ #شوق در ره باد صبا
گر برساند به ما
#صبح دمی بوی دوست😍
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#سلام_صبحتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بنویسید به روی سَرِ هر #مجنونی
سهمِ او خونِ دل💔 است
از #شَعَفِ لیلاها
👈پ.ن: میگن جَوونش هنوز #برنگشته، هر جا میره اونو با خودش میبَره.
بہ همه عکسش رو نشون میده و میگه: #پسرم قشنگه؟!😔😔
#مادران_شهدای_مفقودالاثر🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸هیچ کس از همرزمان نمی توانست بگوید که از علی #کمک و خیری به او نرسیده است❌ یکبار می خواستم خانه ای
🔹#هفتم_اسفند ماه 1394 بود که خبر شهادتش🌷 در کل استان پیچید، از آن روز هر روز صفحات تقویم📆 را ورق میزدیم و بیصبرانه منتظر بازگشت این پیکر خسته بودیم. بالاخره این انتظار در ۹ تیرماه پایان یافت و خبر تفحص و کشف پیکرش که چندی بود در شمار شهدای #مفقودالاثر قرار داشت و برای همه یک آرزو بود، داغ دلها💓 را تسکین داد.
🔸شهید علی آقایی سال 1366 در #اردبیل به دنیا آمد، وی فارغالتحصیل رشته "مهندسی عمران" بود اما بجهت شدت علاقه به اهل بیت در 24 بهمن ماه سال 1394📆 برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) و مردم مظلوم و مسلمان منطقه به #سوریه اعزام و پس از رشادتهای فراوان در تاریخ "هفتم اسفند 1394" به دست نیروهای تکفیری👹 به درجه رفیع #شهادت رسید.
فرازی از وصیتنامه📜
✍پدر و مادر مهربانم، از اینکه شما را در این سن ناراحت کردم ببخشید😔مادر مهربانم، ای زیباترین #آهنگ_عشق همیشه دوستت دارم♥️ هیچ وقت محبتهایت فراموش نمی شود. #دلسوز مهربان! نمی دانم ولی بهتر بود این زمان شما را ترک کنم💕 خدا را شکر می کنم. شاید اگر دیر می شد و من کنار شما بودم👥 بدتر از این ناراحت می شدید ولی باز خدا را شکر رفتم و این موقع #بهترین_زمان بود. شاید می ماندم و از #جاماندگان بودم و شرمنده😞
#شهید_علی_آقایی
#سالروز_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🚩مراسم شهادت #امام_هادی
(علیه السلام)
💺سخنران:
حجت الاسلام سوری
🎤مداح:
کربلایی صادق احمدی
کربلایی حسین شیرمحمدی
📆زمان:
پنجشنبه(هشتم اسفند)-ساعت۱۹
🚪مکان:
#مشهد-حجاب۲۱ #بیت_شهید_نظرزاده
(علامت پرچم)
خواهران برادران
#هیئت_محبان_جواد_الائمه
(علیه السلام)
🍃🌷🍃🌷
@ShahidNazarzadeh