روی پای خدا_14.mp3
8.26M
#روی_پای_خدا 14👣
#حرف_آخر
💢 #توکل یعنی، یقین کنی هیچ کس بیشتر از خدا نسبت به تو مهربان نیست ...
اونوقت از صمیم قلب، اختیارت و بدی دست خدا، تا برات تصمیم بگیره!
#استاد_شجاعی👆
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
این دیار
تا همیشه #مفتخر به خندهی شماست
✘نه ...
#شما پرنده نیستید
آسمان پرندهی🕊 شماست
🚩 غریبتر از فرزندان شهدای مدافع حرم #افغانستانی ندیدم...
#فاطمیون
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سیره_شهید 💟حسن آقا هر موقع که روز های آخر هفته به محل می رفتند به بهانه ی جلسه #حلقه_صالحین💫 برای
💢بــــزرگ شــوم
یـــادمـ💬 نــخواهـد رفت
کـه...
#پــدرم
مرا در خواب بوسید و #رفت😭
⇜بــرای دینم
⇜بــرای کشورمـ🇮🇷
⇜بــرای #ســربلندی ام...
#رفت😭✋
💕 #پــــــدر💕
💢به یاد #فـرزندان_شهدا
که از نعمت #پدر بی نصیبـــ هســتن😔
تا سایه پدر بالای سر ما باشه ...
#امیرسجاد نازدانه
#شهید_حسن_رجایی_فر🌷
#پدر
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 2⃣5⃣ 📚📖حوالی ظهر بود که حسین اومد این طرف اروند حالش خیلی بد بود.دیگه
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 3⃣5⃣
📚📖از بیمارستان اهواز همهی مارو به فرودگاه فرستادن.یکی آه و ناله می کرد.یکی ذکر می گفت.یکی صحبت می کرد. خیلی طول کشید تا به فرودگاه رسیدیم اما اونجا زیاد معطل نشدیم. ما رو سریع سوار هواپیما کردن و به تهران فرستادن.۱
🌷به همراه پدر و مادر برای دیدن حسین به تهران رفتیم.حدس می زدیم حال حسین خیلی وخیم باشه و چون مادر بیماری قلبی داشت تصمیم گرفتیم او رو به داخل بیمارستان نبریم.همونجا توی ماشین موند و با پدر رفتیم.
🌷مارو به اتاقی که مجروحین شیمیایی در اون بستری بودن راهنمایی کردن.حسین درون محفظه ای شیشه ای روی تخت خوابیده بود. سرو صورتش بخاطر مواد شیمیایی تموم سوخته بود.دیگه توان و رمقی براش نمونده بود. فقط تونست با اشاره سلام وعلیکی بکنه.
و محبتش رو با برق چشمای نیمه بازش به ما برسونه.
🌹🕊بعد از ملاقات انگار سبک شده و رهاشده از زندان جسم خستش بال های نیمه جونش رو باز کرد و برای همیشه پر کشید تا آسمونی باشه.انگار همون چند لحظه روهم بخاطر دیدن ما صبر کرده بود. و حسین به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید.🕊🌹
🌷نمی تونستیم به مادر خبر بدیم. وقتی از بیمارستان بیرون اومدیم به او گفتم:حسین رو برای درمان به خارج از کشور فرستادن و قرار شد به کرمان برگرده. من و پدر برای پیگیری کارهای حسین در تهران موندیم در واقع می خواستیم بمونیم تا پیکر لاله ی پرپرمون رو به کرمان برگردونیم.۲
✔️راویان:۱-حاج اکبر رضایی ۲-پدر شهید،محمدعلی ومحمدهادی یوسف اللهی.
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 4⃣5⃣
📚📖یه ماه می شد که حسین رو ندیده بودم.وقتی خبر شهادتش رو شنیدم حالم دگرگون شد.نمیدونم از خونه تا ستاد معراج رو چطوری رفتم. می خواستم هر طور شده برای آخرین بار ببینمش.
❌سربازی که جلوی در ستاد بود نگذاشت برم داخل.بی اختیار همونجا نشستم و زدم زیر گریه.حالم دست خودم نبود.سرباز که دید خیلی بی تابی میکنم دلش به رحم اومد و من رو به داخل راه داد. در یه کانتینر رو باز کرد.
✨چند تابوت روی هم چیده شده بود. با کمک هم تابوت حسین رو پایین گذاشتیم. در تابوت بسته بود.سعی کردم با دست بازش کنم. سرباز نگران گفت:این کارو نکن برام مسئولیت داره.با گریه التماس کردم و خواستم اجازه بده صورت حسین رو ببینم.
✅همچنان سعی می کردم تا با دستام در تابوت رو باز کنم اما نمی شد. حدود نیم ساعت همونجا نشسته بودم و گریه می کردم که تا دیدم اون سرباز دوباره اومد. رفته بود وسیلهای بیاره تا در تابوت رو باز کنه.چراغی هم روشن کرد تا من بتونم بهتر ببینم.چشمم که به صورت حسین افتاد آرامش عجیبی گرفتم با این حال نتونستم از جام بلند بشم.
✳️سرباز کمکم کرد وزیر بغلم رو گرفت تا از کانتینر بیرون اومدم. ساعتای دونیمه شب به خونه برگشتم.نمیدونم کی خوابم برد.توی خواب دیدم حسین وارد خونه شد باهمون لبخند همیشگی اش.گفت:خیلی نا آرامی می کنی.مگه چی شده؟ مگه خودتون دنبال این چیزا نبودین.حالا که ما رفتیم حسادت می کنین. خواستم چیزی بپرسم که از خواب بیدار شدم.۱
🌟نمی دونستم حسین شهید شده چون اون زمان مجروح بودم.رادیو اسامی تعدادی از شهدا رو اعلام کرد. دقت کردم اسم حسین رو هم شنیدم،قرار بود از مقابل بیمارستان کرمان تشییع کنن.سریع سوار موتور سه چرخ شدم و خودم رو به محل رسوندم.جمعیت زیادی اونجا بود.مقابل بیمارستان پلاکاردی زده بودن که جمله ای از حسین روش نوشته شده بود.
🚫کنار پلاکارد یه خانم بد حجاب با سرو وضع نا مناسب ایستاده بود و می خواست ببینه چه خبره.با دیدنش یاد ناراحتی های حسین افتادم که چقدر از مفاسد جامعه رنج می برد.دلم گرفت و بغضم ترکید.۲
✔️راویان:۱-محمدرضا مهدی زاده ۲-تاجعلی آقا مولایی
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
Pouya-Bayati-Hemmat.mp3
9.22M
#پیشنهاد_دانلود😍😍
💠انتشار به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_محمدابراهیم_همت😍
🎙پویا بیاتی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
★خدا به #چشم قشنگت
کشید سرمه ی خـ❣ـون
★و قتلگاه عروجتـ🕊
#جزیره_ی_مجنون
★تو در بهشت🌸 خدا هم
"بدون سر" هستی
★امیر #فاتح_دلها
دلیر دشت جنون...⠀ ⠀ ⠀
⠀⠀
📜بخشی از وصیتنامه شهید:
✍از طرف من به #جوانان بگویید: چشم شهیدان🌷 و تبلور خونشان به شما دوخته است، به پا خیزید و #اسلام را و خود را دریابید✊
✍پدر و مادرعزیزم! من زندگی را #دوست دارم، ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم✘ و خویشتن را گم و فراموش کنم. "علی وار" زیستن و علی وار #شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم♥️
🌷۱۷ اسفند سالروز به #شهادت رسیدن سردار خیبر، شهید بی سر، حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) گرامی باد.
#شهید_محمدابراهیم_همت🌷
#شبتون_شهدایی 🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🎈گویند #امام هر عصر
بابای مهربان است
🎀روز پدر مبارک، #بابای_مهربانم😍
🎈صلی الله علیک #یاصاحب_الزمان
🎀ظهور وجود مقدس #امیرالمومنین علی (ع) بر شما مبارک باد🌺🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺🍃
🌺پدیدار از #شما شد
#صبح عالم
↵خوشا عالمـ🌍
↵خوشا #صبح و
↵خوشا من😍
#بابایی_که_شهید_شد🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - امیرالمومنین (ع) مولود کعبه - حجت الاسلام احمدنژاد.mp3
2.18M
🌸 #میلاد_امام_علی(ع)🌸
♨️امیرالمومنین (ع) مولود کعبه
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎙حجت الاسلام #احمدنژاد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼پدر #عشقم
🌸پدر دینــم
🌺پدر دنیاوآئینم
🌸پدر روحم
🌼پدر جسمم
#روز_پدر ♥️
#میلاد_امام_علی مبارک🌸🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸بار اول که پاییز ۹۴🍂 رفته بود #سوریه. یک روز در ميون به ما زنگ میزد و همیشه می گفت: اینجا جاش خوبه👌
🎀دنيا فهميده بابای من #مردترين بوده و هست! این سالها، در ميان تمام نبودن ها، بيش از هرپدری كنارمي💞 #بابا
🎀كودکم.. دلم كوچك است بابا، اما #تورا دارم كه بزرگي و مـ♥️ــرد
🎀حالا جاي همه ي پدراني كه #دخترانشان وفرزندانشان را به خدا مي سپارند تا خوشبخت باشند🌸 و عاقبت بخير، من تو را ، به #خدا مي سپارم تا لبخند شادي و عشق💖 را به نام تو بر لب تمام كودكان جهان تكثير كنم!
#دوستت_دارم_بابا اندازه ی تمام خوبی های دنیا
#روزت_مبارک_بهترین_بابای_دنیا
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎀دنيا فهميده بابای من #مردترين بوده و هست! این سالها، در ميان تمام نبودن ها، بيش از هرپدری كنارمي💞 #
7⃣3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 #روز_پدر_شدن
🔰یادش بخیر روز تولد #زینب؛ دقیقا یادمه. تو بیمارستان امیر مازندرانی ساری. اون روز باجناق #آقامحمدتقی و برادرش آقا جواد هم بیمارستان🏥 بودن.
🔰وقتی رفتم بیمارستان دیدم دل تو دل #محمد نیست. تو سالن انتظار همه ما منتظر یه خبر خوب بودیم. خبر به دنیا اومدن زینب و که دادن انگار دنیا رو بهش داده بودن😍 گل از گلش شکفت و تو پوست خودش نمی گنجید🌺
🔰محمد یه حال دیگه ای داشت. اون #لبخند همیشگیش و حالا بهتر می شد رو صورتش دید😍 رفتم سمتش؛ بغلش کردم؛ بوسیدمش و بهش گفتم حالا دیگه #بابا شدی.
🔰یه کم خجالت کشید😅 شرم و حیای خاص خودش، اجازه نمیداد چیزی بگه. باجناق و داداشش هم بهش #تبریک گفتن. دل تو دل محمد نبود و بالاخره رفت بچه رو دید🌸وقتی برگشت کلی سر به سرش گذاشتیم
🔰خیلی خوشحال بود و بهش گفتم: خب محمدتقی الان چه #حسی دارنی⁉️ (چه حسی داری؟) محمد هم به شوخی می گفت: مه جه سوال نکن فارسی گپ بَزِن بلد نیمه(از من سوال نپرس، من فارسی صحبت کردن بلد نیستم)😅و هردوتا می خندیدیم 😄 درهر شرایطی #شوخ_طبعی و مهربونی خاص خودش و داشت.
💠خاطره ای از همرزمان شهید سالخورده🔻
🔰گوشیش زنگ خورد📳 یه کم راحت نشسته بود، خودش رو جمع و جور کرد، دو زانو نشست، یه دستش رو روی سینه اش گذاشت، و قیافه ی شرمگینی☺️ به خودش گرفت و با صدای آرام با #تواضع زیاد هر چند لحظه یک بار می گفت: #چشم، چشم، چشم🌷
🔰بعد از پایان مکالمه بهش نزدیک شدم با این حدس که با #سردار یا صاحب منصبی تماس داشته، پرسیدم: کی بود⁉️ با صدای مهربان و آرامی گفت #پدرم بودند♥️💐
#روزت_مبارک_مرد_آسمانی
#شهید_محمدتقی_سالخورده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
13960722001078.mp3
1.85M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه توبه✨
#قرائت_صفحه_صدونود_ونه
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌸تقدیم به #بهترین_پدر_دنیا 🌸
♥️تقدیم به رهبرعزیزم امام خامنه ای♥️
🌼رهبرم وصف شما را غزلی میخواهد
🍃غزل از جنس ارادت به ولی میخواهد
🌼دل هر بچه ولایی به خدا #آقاجان
🍃چون توشخصیت بین المللی میخواهد
🌼روبروی همه، رو به صفتان دنیا
🍃 #شیرمردی چوتو باصوت جلی میخواهد
🌼خطبه هایت زده آتش به نهاد دشمن
🍃عرصه ی عشق بسان تو یلی میخواهد
🌼کشورومملکت #حضرت_مهدی بی شک
🍃 #نایب مقتدر از نسل علی میخواهد
🌼شده عمار تو سردار #شهیدسلیمانی ها
🍃همچو او، منطقه مردِجدلی میخواهد
🌼داعش از هیبت #عمار شما میلرزد
🍃وصف یاران تو💞ضرب المثلی میخواهد
🌼هرکه بامش بیش برفش نه #ابهت بیشتر
🍃چون جهان، رهبـ♥️ــری بی بدلی میخواهد
#روز_پدر
#آقاوپدر_ما_امام_خامنه_ای
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
لختی #چشمهایت را به من
قرض میدهی⁉️
میخواهم ببینم دنیـ🌍ــا را
چگونه دیدی؟
که از چشمت #افتاد!
"روزت مبارک مرد بزرگ"
#شهید_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خواب_امام_حسین(ع) 🍃در بازگشت از سفر اربعین پارسال، در فرودگاه نجف یک خانم مسن لبنانی جلویم نشسته
💢سرباز انقلاب همیشه آماده است🤛
نه فقط برای #جهاد نظامی
او هرکجا پای دفاع از اعتقاداتش وسط باشد، #جهاد میکند
⇜یکی در کربلا #شهید میشود
⇜یکی در شام و کوفه یاد #شهدا را زنده میکند✌️
#شهید_جهاد_مغنیه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚡️دانشجو بودی، #جوان بودی و بسيجي... اما چرا فقط تو #آسماني شدي و ما اسير زمينيم😔؟؟؟؟ ما هم مثل تو
🔻 روایت یک #خواب_زیبا
🔹شبی در خواب #جوان زیبا و خوشرویی را دیدم😍 که لحظات گرمیِ نگاهش و طراوت و شادابیِ سیمایش من را #مجذوب خودش کرد. من به او گفتم شما چه کسی هستی⁉️ گفت: اسمم #عباس_دانشگر است
🔸و در فاصله ی چند متری دیدم که فرشی با گلهای رنگارنگ💐 پهن است و #فضا آکنده از شمیم عطری دل انگیز💖 است. و تعدادی از #شهدا روی فرش ایستاده اند👥
🔹عباس به من گفت: به #مادرم بگویید زیاد نگران من نباشد❌ جای من بسیار خوب است؛ من پروانه وار و #آزاد پر کشیده ام. به نیت من به مدت دو سال🗓 #نماز قضای احتیاطی بخوانید؛ من نیاز به نماز دارم.
🔸از خاله ام #خانم_عبدوس که معلم
روخوانی و روانخوانی قرآن📖 شماست تشکر کنید که به #نيت_من زیاد قرآن می خواند. صبح از #خواب بیدار شدم وقتی به کلاس قرآن رفتم برای خانم عبدوس تعریف کردم
🔹اشک در چشمانش حلقه زد و گریست😭 گفت عباس را مثل #فرزندم دوست می داشتم. وقتی خبر شهادتش🌷 را شنیدم در تمام مجالسی که شرکت میکنم به #یاد_او قرآن میخوانم و #صلوات میفرستم
📚 اذان صبح به وقت حلب
#شهید_عباس_دانشگر 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh