🌷شهید نظرزاده 🌷
...بر سر نماینده #داعشی تحویلدهنده پیکر محسن😡 فریاد زدم🗣، که کجای #اسلام میگوید #اسیرتان را اینط
6⃣5⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سربلند
💠رفاقت شهدایی
📝پرسید: چیکار کنم #شهیدبشم⁉️ دست زدم روی شانهاش و باخنده گفتم: انشاءالله #ویژه شهیدشی🌷 گل از گلش شکفت😍 -خبحالا چیکار کنم؟ -بنظر من ما خودمون نمیتونیم🚫 این راه رو بریم. باید یکی #دستمون رو بگیره.
📝و بعد این شعر را برایش خواندم:
-گر میروی بیحاصلی
گر #میبرندت واصلی
رفتن کجا؟ #بردن_کجا❓
مرتب گوشزد میکردم #رفیقی از جنس شهدا🌷 داشته باشید. این حرف را از زمانی که تازه وارد موسسه #شهیدکاظمی شده بود تکرار میکردم.
📝در موسسه طرحی راهاندازی کردیم به اسم #رفیق_آسمانی. خداوند در آیه۶۹ سوره نسا میفرماید:🔅حسن اولئک رفیقا *این ها #رفیقهای_خوبی هستند.* بعد در سوره آلعمران علتش را میفرماید: 🔅زندهاند از آنها کار برمیآید؛ چون #عندربهم یرزقوناند و آرامشبخشاند😌
📝به این #سه_دلیل خداوند به شهدایش🕊 میبالد. حدود چهل جلسه برای بچهها بااین موضوع صحبت کردم که یک #رفیق_شهید داشته باشید و چه کسی بهتر از حاجاحمد⁉️
📝به بچه ها میگفتم: این رفاقت شرط و شروط داره👌 نمیتونیم بهش نارو بزنیم❌. باید بریم ببینیم او از ما #چی_میخواد. مدام از سیرهی شهیدکاظمی #خاطراتی تعریف میکردم.
📝گذشت تااینکه خیلی از این بچه ها ازدواج💍 کردند. جلسات ویژه متاهلین💞 با موضوع #خانواده آغاز شد. ماهیانه در خانهشان میچرخید. همیشه #محسن ابتدای جلسه حدیثکساء📖 میخواند. حدیثکساء خواندن بین این جمع #سنت شده بود؛ چون میدانستند حاجاحمد #حضرتزهرایی است.
📝نمیگذاشت کار لنگ بماند. اگر کسی بانی نمیشد #جلسه را میانداخت خانه خودش🏡 خانهاش طبقه چهارم یک مجتمع بود و آسانسور هم نداشت🚫 دفعه اول که رفتم دیدم تمام پلهها رنگآمیزی🎨 شده. خیلی خوشم آمد. گفت: #خودم این پلهها رو رنگ زدم که وقتی #خانمم میره بالا کمتر خسته بشه☺️
#شهید_محسن_حججی🌷
شادی روحش #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خوشا آنان که با #عزت ز گیتی بساط خویش #برچیدند و رفتند ز کالاهای این #آشفته بازار #شهادت را پسندید
شهید مهدی ایمانی با خدمتی چهارده ساله در حرم بانوی کرامت #حضرت_معصومه (سلام الله علیها) با فضای حریم و حرم آشنایی دیرینی داشت
و در پاسخ #بیحرمتی به حریم اهلبیت (ع) دفاع از حرم بانوی صبر و ایثار را پیشرو قرار داد و سرانجام در #سالروز_ورود کریمه اهل بیت علیهمالسلام به شهر مقدس #قم در تاریخ بیست ویکم آذر ۹۶ بر اثر اصابت خمپاره تکفیریها در شهر #البوکمال با کمال افتخار به مقام #شهادت نائل گشت
و پس از شهادت پیکر مطهرش در حرم عمه سادات آرام گرفت.
#شهید_مهدی_ایمانی
#خادم_حرم_حضرت_معصومه_س
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزند شهید مدافع حرم مهدی ایمانی🌷
لباس خادمی حضرت معصومه سلام الله علیها را جای پدر بر تن کرد
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✨❣✨﷽✨❣✨
💢مکالمه دو جنین در شکم مادر: ⇩
❌اولی: تو به #زندگی بعد زایمان
اعتقاد داری⁉️
➕دومی: آره #حتما. یه جایی هست
که می تونیم راه بریم شاید با دهن
چیزی بخوریم😍
❌اولی: امکان نداره😒
ما با جفت تعذیه می شیم.
طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه🚫
اصلا اگه #دنیای_دیگه هم هست چرا کسی
تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشون بده.
➕دومی: شاید #مادرمونم ببینیم.
❌اولی: مگه تو به مامان #اعتقاد داری؟
اگه هست پس چرا نمی بینیمش⁉️
➕دومی: به نظرم مامان #همه_جا هست.
دور تا دورمونه💫
❌اولی: من مامانو #نمی_بینم
پس وجود نداره😐
➕دومی: اگه ساکت ساکت باشی
صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی
#حضورشو حس می کنی😌
♨️این مکالمه چقدر آشناست….!
تا حالا #بودنِ_خدا را اينطوری
به همين سادگی حس نكرده بودم.
#حقیقتـــــ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
fadaeian-haftegi960602-5.mp3
19.5M
🎤🎤 مداحی سیدرضا نریمانی برای
#شهید_محسن_حججی😔😔
👈اون نگاه آخَرِت از جلو چشمام نمیره
#فوق_العاده_زیبا👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌾همه گویند #از_سر گذشت
💥اما من گویمت
چگونه از #دلـ❤️ گذشت؟!
🌾ای کسی که
مصداقِ تُعِزُّ مَنْ تَشَاء خداوندی
حالا #آوینی بیاید و تو را روایت کند :
”تو را با خدا چه #عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی⁉️”
که #خون_تو❣ سَبَب بیداری تمامِ خواب زده هایِ عالمِ غفلت است👌
🌾از کدام خواسته های دِلَت گذشتی تا اینگونه #گمنام و ناگاه بیایی و از همه دلبری کنی ...😔
#شهید_محسن_حججی
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸آقا رضا همیشه میگفت من دوست دارم یک #شغل_دوم پیدا کنم؛ که اگر روزی #سپاه به من حقوق💰 نداد به خاطر پول بیرون نیایم❌
🔸یعنی اینقدر #عاشق کارش بود.
یکبار اندازه مبلغی را که به عنوان #حق_مأموریت داده بودند، گفت: کُلش به قدری بود که ما همان پول💵 را با یکماه نشا کاری در میآوردیم.
🔺نمی فهمم چرا بعضی ها میگویند #مدافعان_حرم برای پول می روند.
#شهید_رضا_حاجےزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
حاج همت به #مرتضي_قرباني- فرمانده لشكر25 كربلا- گفت: يكي دو نفر را بفرستند خبر بياورند تا ببينم #اوض
🌾بهش پيله كرده بوديم كه بيا برويم برات #آستين بالا بزنيم. گفت: باشه☺️
فكر نميكرديم🗯 بگذارد حتي #حرفش را بزنيم.
🌾خوشحال شديم😍
گفت: « من زني ميخوام كه تا #قدس هم راهم بياد.»
راوی: مادر شهید
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾بهش پيله كرده بوديم كه بيا برويم برات #آستين بالا بزنيم. گفت: باشه☺️ فكر نميكرديم🗯 بگذ
7⃣5⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔸خيلي عصباني بود. #سرباز بود و مسئول آشپزخانه🍜 كرده بودندش. ماه رمضان🌙 آمده بود و او گفته بود هر كس بخواهد #روزه بگيرد، سحري بهش ميرساند✅ ولي يك هفته نشده، خبر #سحري دادنها به گوش سرلشگر ناجي رسيده بود.
🔹او هم سر ضرب خودش را رسانده بود😐 و #دستور داده همهي سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب🚰 به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به #روزه_گرفتن!»😒
🔸و حالا ابراهيم بعد از 24 ساعت⏰ بازداشت برگشته بود #آشپزخانه. ابراهيم با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند✨ و با #روغن موزاييكها را برق انداختند👌 و منتظر شدند.
🔹براي #اولين بار خدا خدا ميكردند سرلشگر ناجي سر برسد. #ناجي در درگاه آشپزخانه ايستاد👤 نگاه مشكوكي👀 به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان🏥 كشيد. پاي سرلشگر #شكسته بود و ميبايست چند صباحي تو بيمارستان بماند😄 تا آخر ماه رمضان، بچهها با خيال راحت #روزه_گرفتند
#شهیدمحمدابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نسخه قابل چاپ - خانهات شهیدآباد است!.pdf
285.2K
👆👆👆دانلود کنید و بخوانید و...
🔸روایتی از حاشیههای دیدار #خانوادههای_شهدا با حضرت ماه:
«خانهات #شهیدآباد است!»
....هم بوی شلمچه میآمد،
هم بوی سوریه و سامرا،
هم بوی مرز و شهدای مظلومش،
هم عطر دلانگیز حریم حرم...
✍ به قلم: محمدرسول ملاحسنی
نویسندهٔ کتاب «یادت باشد»
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
970921__دیدار_جمعی_از_خانوادههای.mp3
10.56M
🎙 بشنوید| صوت سخنرانی رهبرانقلاب در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا. ۹۷/۹/۲۱
💻 @Khamenei_ir
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠منتظرت هستم یک روز بعد از #شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود. گفتم بروم سراغ آن دفتری که #خاطر
ایستاده و سبز و سرو قامت بودی
صد صخره، شکوه و #استقامت بودی
روزی که به پابوس #خطر می رفتی
تصویر بلندی از #شهادت بودی
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ایستاده و سبز و سرو قامت بودی صد صخره، شکوه و #استقامت بودی روزی که به پابوس #خطر می رفتی تصویر بلن
8⃣5⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠عشق وصال
#دیدار_مادر_شهید_علمدار
🔹همان شب خواستگاری وقتی برای صحبت داخل اتاق رفتیم، به ایشان گفتم من شما را #قبلا دیدهام. با تعجب😧 پرسیدند:«كی و كجا⁉️». وقتی #خوابم را برایشان تعریف كردم، اشک از چشمانش سرازیر شد😢 و گفت: «من دو روز پیش خانه #شهیدسیدمجتبےعلمدار بودم.»
🔸و بعد شروع كرد ماجرای رفتن به خانه شهید🏡 را برایم تعریف كند.چند روز قبل از اینكه #آقاعبدالمهدی به خانه ما بیاید با جمعی از دوستانش برای زیارت مزار شهید علمدار🌷 و دیدار با مادر ایشان راهی #مازندران میشوند.
🔹وقتی به #خانه_شهید میرسند تا لحظاتی را مهمان خانه آنها باشند، می بینند درِ خانه🚪 باز است و كوچه آب پاشی شده و بوی اسفند همه جا را برداشته است. با خودشان میگویند حتما #مهمانی قرار است برایشان بیاید یا مسافری از مكه یا #كربلا دارند. تصمیم می گیرند داخل خانه نروند❌ و برگردند
🔸اما برخی دوستانشان میگویند این همه راه آمدیم، #حیف است داخل خانه نرویم و حداقل برای چند دقیقه⏰ هم که شده به دیدار #مادرشهید برویم. درخانه را كه می زنند مادر شهید علمدار🌷 به استقبال آنها میآید. وقتی می گویند ما از #راه_دور آمده ایم، اما انگار بدموقع است، مادر شهید شروع به گریه میكند😭 و میگوید: «اتفاقا #منتظرتان بودیم.»
🔹بعد ادامه میدهد: «ما امروز راهی سفر #مشهد بودیم، اما دیشب #پسرم به خوابم آمد و از من خواست سفرمان را یک روز به تاخیر بیندازیم، چون قرار است امروز از راه دور، جمعی👥 به خانه ما🏡 بیایند. من خوشحال شدم كه قرار است امروز میزبان #مهمانان_پسرم باشم و برای همین صبح زود خانه را مرتب و حیاط و كوچه را جارو كردم و منتظر مهمانان #سیدمجتبی بودم.»
[راوی:همسرشهید]
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📽 چگونه از دلبستگی های دنیا دل بکنیم؟... #خادم_الشهدا #شهید_مدافع_حرم #محمد_هادی_ذوالفقاری 🌹🍃🌹🍃 @
يک خانمي آمد و همينطور به #تصوير شهيد نگاه ميكرد و #اشك ميريخت. كسي هم او را نميشناخت.
بعد جلو آمد و گفت: با خانواده ي شهيد كار دارم.
برادر شهيد جلو رفت. من فكر كردم از بستگان شهيد هادي است، اما برادر شهيد هم او را نميشناخت.
اين خانم رو به ما كرد و گفت: چند سال قبل، ما اوضاع مالي خوبي نداشتيم. خيلي #گرفتار بوديم. برادر شما خيلي به ما
#کمک کرد.
براي ما عجيب بود. همه جور از هادي شنيده بوديم اما نميدانستيم مخفيانه
اين خانواده را تحت #پوشش داشته!
حتي زماني كه هادي در عراق و شهر #نجف اقامت داشت، اين سنت الهي را رها نكرد.
در مراسم تشييع هادي، افراد زيادي آمده بودند كه ما آنها را نميشناختيم.
بعدها فهميديم كه هادي گره از كار بسياري از آنان گشوده بود.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#شهید_سامرا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh