eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
✍همسر شهید : هنوز حرفهایی که در جلسه #خواستگاری مطرح کردم یادم هست صحبت هامون #خیلی طول نکشید👌کوتاه بود و در همون فرصت کوتاه چند باری روی یک نکته #تاکید داشت می گفت : من یه #همسنگر می خوام❤️✌️ بعد از چند سال بهش گفتم: الان که زمان #جنگ نیست؛ پس دلیل اون همه تاکید بر همسنگر بودن چی بود؟ گفت: جنگ ما جنگ نظامی نیست؛ جنگ #فرهنگیه دوست دارم #همسرم پا به پای من مشغول #کار_فرهنگی باشه ... #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#فتنہ هارا یڪ بہ یڪ همچون علی در نطفہ ڪُشت👎 ڪی ڪند درڪار زار این #شیر بر روباه پشت🚀 غم ندارد #شیعہ تا وقتی علم در دست اوست🇮🇷 مےزند با حرف هایش بر دهان یاوه گویان سخت #مشت✊ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
♻️ جنگ با «گرگ‌ها» سخت‌تر است یا جنگ با «موریانه‌ها»⁉️ 🔰 وقتی گرگ حمله می‌کند، با صدای بلند حمله می‌کند؛ و فرصتی برای واکنش دارید؛ فرار یا مقاومت... اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد، از همان ابتدا بی‌سروصدا و تنها به جان محصولات می‌افتد، زمان می‌برد تا به هدف برسد. ایستادن در برابر گرگ، شجاعت می‌خواهد؛ اما دفع خطر موریانه‌ها بصیرت... بصیرت سواد نیست، بینش است. ✅ بصیرت؛ یعنی نگاهت به "شخص" نباشد، بلکه همواره به "شاخص" چشم بدوزی❗️ ✅ بصیرت؛ یعنی بدانی حتی مسجد، می‌تواند "مسجد ضِرار" باشد و پیامبر، آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید❗️ ✅ بصیرت؛ یعنی قرآنِ صامت روی نیزه، تو را از قرآنِ ناطق منحرف نکند❗️ ✅ بصیرت؛ یعنی بدانی جانباز صفین، می‌تواند قاتل حسین در کربلا باشد❗️ ✅ بصیرت؛ یعنی بدانی در جنگ با فتنه، نمی‌توانی آغازگر باشی اما تا ضربه نهایی، نباید از پا بنشینی❗️ ✅ بصیرت؛ یعنی "مالک اشتر"ها را به تندروی و "ابوموسی اشعری"ها را به اعتدال، نشناسی❗️ ✅ بصیرت؛ یعنی بدانی "معاویه"ها به سست‌ عنصرهای سپاهِ علی دل بسته‌اند❗️ ✅ ؛ یعنی بدانی تاریخ، تکرار می‌شود؛ نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی‌اش... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔸علت مفقود شدن جنازه حاج همت🌷 #نداشتن_سر در بدن او بود. چند روز قبل از شهادت #حاج_عباديان مسئول تداركات لشكر يك دست لباس👕 به حاجي داده بود و ما از روي همان لباس توانستيم حاجي را #شناسايي كنيم و پيكر مطر ايشان⚰ را به تهران بفرستيم. 🔸پس از فروكش كردن درگيريها به #دوكوهه و از آنجا هم براي تشييع جنازه شهيد همت🌷 به تهران رفتيم. پس از تشييع در تهران جنازه شهيد همت را بردند به زادگاهش«قمشه»- #شهررضاي سابق- و در آنجا به خاك سپردند. 💢البته در #بهشت_زهرا نيز قبري به يادبود او بنا كردند #شهید_محمدابراهیم_همت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢خیلی شلوغ بود و همیشه در منزل و آواز🎵 می‌خواند. یادم هست یکبار که می‌خواستم بخوانم، گفتم:« چقدر سر و صدا می‌کنی! کمی آرام باش☺️» چون می‌کرد و تمرکز نداشتم. 💢با خنده گفت: « ! روزی بیاید آنقدر خانه ساکت باشد که بگویی ای کاش بود»." 😔 زهره نجفی همسر شهید مدافع حرم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
9⃣2⃣9⃣ 🌷 🗓تولد:۱۳۶۷/۰۲/۱۰ قرچک 🗓شهادت:۱۳۹۴/۰۹/۱۰ حلب،مصادف با روز اربعین اصابت‌ترکش‌به‌   🔰میثم،خیلی عاشق (ع) بود. همیشه دنبال این بود که برای امام حسین(ع) کار کند. به هیچ عنوان ظاهرسازی را دوست نداشت❌، شاید هر کسی ظاهر او را می‌دید فکر نمی‌کرد (چون ظاهرش به شهدایی که می‌شناسیم نمی‌خورد🚫) در حالی که چیز دیگری بود. 🔰یک دفعه گفتم: «آقا میثم، در این موقعیت می‌خواهی بروی⁉️ اجازه بده به دنیا بیاید.» گفت: «زهره! دلت می‌آید این حرف را بزنی؟ دلت می‌آید حضرت زینب(س) اسیری بکشد؟»😔 بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم.و 17 روز پدرش به دنیا آمد👶. 🔰قبل از رفتن به خیلی دوست داشت هر جا درگیری باشد، برای دفاع👊 از اسلام برود. این موضوع را نیز همان اول ازدواجمان💍 به من گفته بود. حتی چندین مرتبه جلوی من با برخی از دوستانش تماس گرفت☎️ و اعلام کرد که است که برای دفاع برود. 🔰سالِ قبل از شهادتش🌷 یک هفته داوطلبانه به رفت. همان سال، یک شب، ساعت 2 نیمه شب⏰ بود که تماس گرفتند و گفتند اگر می‌خواهی سوریه بروی، همین بیا 🔰که همان موقع با موتور🏍 رفت ولی رفتنش به سرعت شد. وقتی برگشت، گفت: «به قدری با سرعت رفتم که نزدیک بود، بین راه تصادف💥 کنم». از سوریه رفتن خیلی حرف می‌زد و ❤️ این بود که برود آنجا احساس می‌کرد آنجا به نزدیکتر است💞 🔰حتی یک بار در تماسی که از آنجا با من داشت، گفت: «به قدری خاک اینجا که اصلا دوست ندارم برگردم، اگر نبودم، اصلا برنمی‌گشتم❌ راوی:همسر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
گفت: اسکله چه خبر⁉ گفتم: منتظر شماست بری شهید شی🌹🍃 خندید و رفت... ✨وقتی پیکرش رو آوردن گریه‌ ام گرفت😢 گفتم : من شوخی کردم، تو چرا شهید شدی...🇮🇷 اسکله الامامیه _ شهریور ۱۳۶۵ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#وصیت‌نامه🗞 #شهادت را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی ونه برای راحتی شخصی میخواهم... بلڪه ازآنجا ڪه شهادت در رأس قله #ڪمالات است😇 آن رامیخواهم... #شهید_حجت_الله_رحیمی🌷 #خادم_الشهدا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌺 ! 💢ميداني حکايت من چيست⁉️ حکايت من آن ای است که مي دود در بيابان دنيـ🌍ــا مي گردد دنبال نشاني از .... °•⇜ميداني را؟ °•⇜ميفهمي اشکم را؟ °•⇜ميبيني قلبمـ💔 را؟ °•⇜من اينم😭 💢ميداني که آخرش ميميري ... تمـــــام⭕️ يک کاغذ📃، پايان من و توست که رويش با خط تايپي مي نويسند ✍ ! 💢ميداني؟ ✧سخت است ✧درد است ✧بغض است 💢آخر اين قصه اين طور تمام شود بگويند: ⁉️ خيلي سنگين است، مُرد...مُرد؟ مرد و ؟ 💢يعني آخر نشد، قسمتش🚫 👈يعني ديدار.. ✓ابراهيم هادي و ✓حاج همت و ✓حاج مهدي ...و ✓محمدرضا دهقان و ✓محمودرضا بيضايي را به ببرد⁉️ اصلا انصاف نيست ها😭 ⭕️ ما صف اول بوديم ⭕️ از آخر مجلس را چيدند🌷 💢بيا برويم، آخر صف شايد به ما ها هم رسيد دلشکسته ها💔 مرگ را نمي پذيرند❌ ندارند بگويند، آخر اين قصه ختم يافت. 🙏 ... به حرمت شهدايت🌷 آخر قصه ي ما را قرار بده. 🌺 پی نوشت: 💠مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا (سوره مبارکه احزاب؛ آیه ۲۳) ⚜از مومنان، مردماني هستند که به پيماني که با خدا بسته بودند وفا کردند، بعضي بر سر پيمان خويش به رسیدند و بعضي چشم به راهند و هرگز پيمان خود را تغییر نداده اند.❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷پنجشنبه ۶ دی ۱۳۹۷، در جلسه ای #فرهنگی در شهرستان #میانه، یکی به من گفت: «چشم و ابرو و قد و بالای محمودرضا را ول کن! بگو امروز ما #چکار باید بکنیم که جای محمودرضا را #پر_کنیم؟!» 🌷آنقدر از این پرسش و نحوه سؤال کردن این برادر خوشم آمد که یک ساعت برای #جلسه حرف زدم. 🌷بعد از پنج سال #اولین_بار بود که احساس کردم کسی مشتری #واقعی محمودرضاست. ▪️اگر سوء تفاهم ایجاد نمیکند، باید بگویم از دیدن شهید بازی‌ ها بخصوص در شبکه های اجتماعی #آزرده ام و دیدن #پیروان_حقیقی شهدا خوشحالم میکند. #راه_شهدا #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 💠💠 و (28) 6⃣ اطلاعات آخرالزمانی ♨️در کنار آموزش های عقیدتی که لازمه چنین مأموریت بزرگی بود، به نظر می سد در همین راستا اطلاعات راهبردی مهمی در زمینه آخرالزمان و دانش های مرتبط با آن در اختیار این قوم قرار گرفته است. ♨️یکی از نشانه های مؤید این ادعا نقل قرآن کریم است در مورد میزان آشنایی و شناخت این قوم-پس از گذشت سال ها از اردوگاه سینا-نسبت به پیامبر آخرالزمان به نحوی که او را به چهره می شناختند، همان گونه که فرزندان خود را به چهره می شناختند. ♨️نقل های تاریخی نیز مؤید این نوع رفتار یهود نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. 💢در اینجا یک نکته می تواند مورد توجه و تأمل به عنوان یک فرضیه برای تحقیق بیشتر قرار گیرد. اگر اطلاعات این قوم نسبت به آخرالزمان در سطحی بوده است که ایشان از محل و زمان تولد پیامبر آخرالزمان اطلاع داشته اند و چهره او را به خوبی می شناخته اند، هیچ استبعادی ندارد که نسبت به موعود آخرالزمان نیز دارای چنین اطلاعاتی باشد. البته به تصریح آیات و روایات از زمان ظهور ایشان کسی اطلاع ندارد، اما این مانع از آن نیست که بقیه اطلاعات همانند چهره و زمان تولد، و حدود تقریبی زمان و مکان قیام و زمینه سازان آن، و شرایط و نشانه های ظهور در اختیار ایشان نباشد. 💢به ویژه آن که بعدها در روایات مسلمانان نیز این گونه امور مورد توجه و تبیین قرار گرفت و بی شک می توانست مورد استفاده دشمنان ما نیز قرار گیرد. 💢در این راستا برخی اعتقاد دارند که روایات آخرالزمان از آنجا که محل ابتلاء چندانی نبوده و بیشتر مربوط به حوادث آینده است که بعضاً چندان غریب می نماید که فهم آن موکول به گذر زمان و تحول جهان است، کمتر در معرض تحریف قرار گرفته است. 💢اما توجه به نکته پیش گفته ما این هشدار را می دهد که روایات آخرالزمان به دلیل اهمیت آن برای دشمنان ما می توانسته مورد استفاده مستقیم آنان و سپس تحریف آن برای استفاده ما قرار گیرد. به نظر می رسد همانگونه که در دانش پالایش گفته های معصومان آمده است، یکی از لوازم پذیرش این روایات، ارجاع دادن آن به قرآن کریم و سنجش آن بر اساس معیارهای موجود در این کتاب آسمانی و معجزه جاوید است؛ و از سویی دیگر فهم قرآن کریم بدون توجه به روایات معصومین-به ویژه آنها که در تفسیر و تأویل آیات مشخصی صادر شده است-ممکن نمی نماید. 💢 از این رو است که به نظر می رسد لازم باشد نهضتی گسترده در عین حال با حفظ همه جوانب علمی و امنیتی برای فهم و تبیین مسائل آخرالزمان بر اساس قرآن کریم و با پشتوانه احادیث معصومین ایجاد شود تا از این رهگذر هم به پالایش روایات موجود در این خصوص دست یازیده باشیم و هم با کمک این روایات بخش قابل توجه قرآن کریم را که به موضوع آخرالزمان اختصاص دارد در معرض دید و فهم مخاطبان این کتاب بزرگ قرار دهیم. 🔻🔻🔻 . . . 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5969617521936958892.mp3
8.95M
#سفر_پرماجرا ۷ ✍سفر دیگران را به نظاره می ایستی، اما.... از تصورِ این لحظه برای خودت؛ فـــرار می کنی! ✨برای خودت مُدام ترسیمش کن! باید برایش آماده باشی👆👆 🎤 #استاد_شجاعی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💔از #غمت ●ابــر شدم... ●آب شــدم.. ●باریــدم😭 🌾خواب دیدم #شب_جمعه حرمت میمیرممـ😔 #السلام_علیک_یااباعبدالله 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5882098908921857398.mp3
9.53M
🎧🎧🎧 اگـه کـربلا نـرمـ میمیرمـ😔😭 .... بـانـواے: 🎤🎤 #سـیـدرضـانـریـمـانے❣ #نـواے_دلـ❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌴یاد شهید #سعید_شاهدی بخیر؛ 🌾یکی از دغدغه هایش علم کردن پرچم عزای🏴 #امام_حسین(علیه السلام) بود. بعد از ارتحال امام(رحمت الله علیه) هیئت عشاق الخمینی را به همراه دوستانش👥 در محله #فلاح تاسیس کرد. در سرما❄️ و گرما اجازه نمی داد #هیئت تعطیل شود🚫 🌾حتی اگر ۵نفر بودند #زیارت_عاشورا را برپا می کرد. خودش روحانی هیئت را با موتور🏍 می آورد و می برد. گاهی هم مداحی می کرد هم #خادمی. در هیئت های دیگر هم شرکت می کرد و میانداری می کرد👌 #خانواده و ودوستانش را هم با خود می برد. روزی که او را به خاک سپردند روز #ولادت_امام_حسین(علیه السلام) بود. 📚کتاب #معبرتنگ #شهید_سعید_شاهدی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﴾﷽﴿ 📚 ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 2⃣1⃣ 💞آن روز وقتی آن مجروح را دیدم روﺣﯿﻪ ام را ﺑﺎﺧﺘﻢ . دﯾﮕﺮ ﻧﺮﻓﺘﻢ ﺑﯿﻤﺎرﺳﺘﺎن. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﮐﺠﺎ ﺑﻮد؟ ﺣﺎﻟﺶ ﭼﻄﻮر ﺑﻮد؟ 💞{ ﭼﺸﻤﺶ اﻓﺘﺎد ﺑﻪ ﮔﻠﻬﺎ ي ﻧﺮﮔﺲ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ دﺳﺖ ﻫﺎي ﭘﯿﺮﻣﺮد ﺷﺎداب ﺑﻮدﻧﺪ.ﭘﺎرﺳﺎل ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﺑﻮد ﮐﻪ دوﺗﺎﯾﯽ از آﻧﺠﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﺑﯿﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﭼﺮاغ ﻗﺮﻣﺰ ﻣﺎﻧﺪه ﺑﻮدﻧﺪ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ و ﮔﻞ ﻫﺎ را ﻣﯽ ﻓﺮوﺧﺖ.ﮔﻞ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﻓﺮﺷﺘﻪ را ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﺎر ﻓﺮﺷﺘﻪ را ﺻﺪا زده ﺑﻮد و او ﻧﺸﻨﯿﺪه ﺑﻮد. ﻓﻬﻤﯿﺪه ﺑﻮد ﮔﻞ ﻫﺎي ﻧﺮﮔﺲ ﻫﻮش و ﺣﻮاﺳﺶ را ﺑﺮده اﻧﺪ. ﻫﻤﻪ ي ﮔﻞ ﻫﺎ را ﺑﺮا ي فرﺷﺘﻪ ﺧﺮﯾﺪه ﺑﻮد. ﭼﻪ ﻗﺪر ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ ﺑﺮاﯾﺶ ﻣﯽ آورد! ﻫﺮ ﺑﺎر ﻣﯽ دﯾﺪ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪ. ﻣﯽ ﺷﺪ روزي ﭼﻨﺪ دﺳﺘﻪ ﺑﺮاﯾﺶ ﻣﯽ آورد. ﻣﯽ ﮔﻔﺖ:"ﻣﺜﻞ ﺧﻮدت ﺳﺮﻣﺎ را دوﺳﺖ دارﻧﺪ." اﻣﺎ ﺳﺮﻣﺎي آن ﺳﺎل ﮔﺰﻧﺪه ﺑﻮد. ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﻧﻈﺮش دﻟﮕﯿﺮ ﻣﯽ آﻣﺪ. ﺳﭙﯿﺪه ﻣﯿﺰد، دﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﺪ. دم ﻏﺮوب،دﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﻫﻮا اﺑﺮ ي ﻣﯽ ﺷﺪ، دﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﻋﯿﺪ ﻧﺰدﯾﮏ ﺑﻮد اﻣﺎ دل ودﻣﺎﻏﯽ ﺑﺮاي ﻋﯿﺪ ﻧﺪاﺷﺖ.} 💞اﺳﻔﻨﺪ و ﻓﺮوردﯾﻦ را دوﺳﺖ دارم،ﭼﻮن ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻧﻮ می ﺷﻮد. در ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﺤﻮل اﯾﺠﺎد ﻣﯽ ﺷﻮد. ﺗﻮ ي ﺧﺎﻧﻪ ي ﻣﺎ ﮐﻪ ﮐﻮدﺗﺎ ﻣﯽ ﺷﺪ اﻧﮕﺎر. وﻟﯽ آن ﺳﺎل ﺑﺎ اﯾﻨﮑﻪ اوﻟﯿﻦ ﺳﺎﻟﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪي ﺧﻮدم ﺑﻮدم ﻫﯿﭻ ﮐﺎر ي ﻧﮑﺮده ﺑﻮدم. ﻣﺎدر و ﺧﻮاﻫﺮﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎ ﻣﺎدر و ﺧﻮاﻫﺮ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ آﻣﺪﻧﺪ ﺧﺎﻧﻪي ﻣﺎ و اﻓﺘﺎدﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﮑﺎﻧﯽ. ﺷﺐ ﺳﺎل ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ ﻣﻦ را ﺑﺒﺮد ﺧﺎﻧﻪ ي ﺧﻮدش. ﻧﺮﻓﺘﻢ. ﻧﮕﺬاﺷﺘﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﻢ ﺑﻤﺎﻧﺪ. ﺳﻔﺮه اﻧﺪاﺧﺘﻢ وﻧﺸﺴﺘﻢ ﮐﻨﺎر ﺳﻔﺮه ﻗﺮآن ﺧﻮاﻧﺪم و آﻟﺒﻮم ﻋﮑﺲ ﻫﺎﻣﺎن را ﻧﮕﺎه ﮐﺮدم. ﻫﻤﺎن ﺟﺎ ﮐﻨﺎر ﺳﻔﺮه ﺧﻮاﺑﻢ ﺑﺮد. ساعت سه و نیم از خواب بیدار شدم ..... ...✒️ 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠اینک شوڪران ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 3⃣1⃣ 💞ﺳﺎﻋﺖ ﺳﻪ و ﻧﯿﻢ ﺑﯿﺪار ﺷﺪم. ﯾﮑﯽ ﻣﯽ زد ﺑﻪ ﺷﯿﺸﻪ ي ﭘﻨﺠﺮه ي اﺗﺎق. رﻓﺘﻢ دم در . در را ﮐﻪ ﺑﺎز ﮐﺮدم ﯾﮏ ﻋﺮوﺳﮏ ﭘﺸﻤﺎﻟﻮ آﻣﺪ ﺗﻮ ي ﺻﻮرﺗﻢ.ﯾﮏ ﺧﺮس ﺳﻔﯿﺪ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﯿﻦ دﺳﺘﻬﺎش ﯾﮏ دﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺑﻮد. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ آﻣﺪه ﺑﻮد اﻣﺎ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺳﺮ وﺿﻌﯽ.آن ﻗﺪر ﺧﺎﮐﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺻﻮرت و ﻣﻮﻫﺎش زرد ﺷﺪه ﺑﻮد. ﯾﮏ راﺳﺖ ﭼﭙﺎﻧﺪﻣﺶ ﺗﻮ ي ﺣﻤﺎم. 💞 ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻤﯿﺰ ﺑﻮد. ﺗﻮ ي اﯾﻦ ﺷﺶ ﻣﺎه ﭼﻨﺪ ﺑﺎر ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺣﻤﺎم ﻧﮑﺮده ﺑﻮد. ﯾﮏﺳﺎﻋﺖ ﺳﺮش را ﻣﯽ ﺷﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺎك از ﻻ ي ﻣﻮﻫﺎش ﭘﺎك ﺷﻮد. ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ و ﻧﯿﻢ ﺑﻌﺪ از ﺣﻤﺎم آﻣﺪ ﺑﯿﺮون و ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﺳﺮ ﺳﻔﺮه. در ﮐﯿﻔﺶ را ﺑﺎز ﮐﺮد و ﺳﻮﻏﺎﺗﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮاﯾﻢ آورده ﺑﻮد را در آورد. ﯾﮏ عالمه ﺳﻨﮓ ﭘﯿﺪا ﮐﺮده ﺑﻮد ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ. ﺑﺎ ﺳﻮﻫﺎن و ﺳﻤﺒﺎده ﺻﺎﻓﺸﺎن ﮐﺮده ﺑﻮد. روﯾﺸﺎن ﺷﻌﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮد، ﯾﺎ اﺳﻢ ﻣﻦ و ﺧﻮدش را ﮐﻨﺪه ﺑﻮد. ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﮐﻪ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎده ﺑﻮد ﻫﻨﻮز ﺗﻮ ي ﺳﺎﮐﺶ ﺑﻮد.ﮔﻔﺖ:"وﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺨﻮان." 💞 ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ را ﮐﻪ روﯾﺶ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺧﻮدم ﺑﮕﻮﯾﺪ، ﺑﺮاﯾﻢ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺖ، اﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺧﻮدش را ﻣﯽ دﯾﺪم، ﺑﯿﺸﺘﺮ ذوق زده ﺑﻮدم. دﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮاﺳﺖ از ﮐﻨﺎرش ﺗﮑﺎن ﻧﺨﻮرم. ﺣﻮاﺳﻢ ﻧﺒﻮد ﭼﻪ ﻗﺪر ﺧﺴﺘﻪ اﺳﺖ، ﻻاﻗﻞ ﺑﺮاﯾﺶ ﭼﺎﯾﯽ درﺳﺖ ﮐﻨﻢ. ﮔﻔﺖ:"ﺑﺮات ﭼﺎﯾﯽ دم ﮐﻨﻢ؟" ﮔﻔﺘﻢ"ﻧﻪ،ﭼﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﺧﻮرم. ﮔﻔﺖ:"ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮرم. ﮔﻔﺘﻢ:"وﻟﺶ ﮐﻦ.ﺣﺎﻻ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ" ﮔﻔﺖ:"دوﺗﺎﯾﯽ ﺑﺮوﯾﻢ درﺳﺖ ﮐﻨﯿﻢ؟" ﺳﻤﺎور را روﺷﻦ ﮐﺮدﯾﻢ. دوﺗﺎ ﻧﯿﻤﺮو درﺳﺖ ﮐﺮدﯾﻢ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﭘﺎي ﺳﻔﺮه ﺗﺎ ﺳﺎل ﺗﺤﻮﯾﻞ. 💞 ﻣﺎدرم زﻧﮓ زد. ﮔﻔﺖ:"ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ زﻧﮓ ﺑﺰﻧﻢ ﻋﯿﺪ را ﺗﺒﺮﯾﮏ ﺑﮕﻮﯾﻢ!!!!؟" ﮔﻔﺘﻢ:"ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻢ. ﺷﻤﺎ ﭘﯿﺶ ﺷﻮﻫﺮﺗﺎن ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺧﯿﺎﻟﺘﺎن راﺣﺖ اﺳﺖ." ﺣﺎﻻ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﮐﻨﺎرم ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮد. ﮔﻮﺷﯽ را از دﺳﺘﻢ ﮔﺮفت و ﺑﺎ ﻣﺎدر ﺳﻼم و اﺣﻮاﻟﭙﺮﺳﯽ ﮐﺮد. صبح ﻫﻤﻪ آمدند ﺧﺎﻧﻪ ي ﻣﺎ. ﻧﺎﻫﺎر ﺧﺎﻧﻪ ي ﭘﺪر ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﻮدﯾﻢ. از آﻧﺠﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺎﺑﺎ را ﺑﺮداﺷﺘﯿﻢ رﻓﺘﯿﻢ وﻟﯽ ﻋﺼﺮ ﺑﺮا ي ﺧﺮﯾﺪ ﻋﯿﺪ.... ...✒️ 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هوای-این-روزای-من-Deldadegan-ir.mp3
9.48M
🎤🎤 #سیدرضا_نریمانی ⭕️هوای این روزای من هوای سنگره ○ #امیری_حسین_ونعم_الامیر 🔺 #به_یادشهدای_مدافع_حرمـ🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾در روزگار قحطی پرواز🕊 گاهی عطر در کوچه پس کوچه های شهر می پیچد💫 🌾فدائیان (س)، یکی پس از دیگری،جام شهادت🌷 را از دست می نوشند... 🌾و نگاهم بر قافله ی شهدا خیره مانده😢 که چه آرام آرام از مقابلم ! 🌾و من چه در این کوچه ی سرگردانی😔 کاش میشد راهی فرات شد و گرفت... 🌷ــ ... 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ کـاش روزی بـرسـد، که به هم مژده دهیم... 🌸یوسـف فـاطـمـه #آمـد دیـدیـــ....؟!😍 مـن سـلامـش کـردم... پاسـخـم داد #امـام، پاسـخـش طـوری بـود!! با خودم زمزمه کردم که امام‌... #میشناسد مگر این بی سر و بی سامان را⁉️ و شـنـیـدم فـرمـود: تو همانی که « #فـــرج» میخواندی😍 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#جُمعه است و تمامِ افکارَمـ💭 جَمعِ تو شده #لَبخندِ اولِ صُبحـت😍 یک روزِ تعطیل را #بِخیــر می کنَد، چه شود صبحی که با #لبخند_تو آغاز شود❣ #شهید_سجاد_زبرجدی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5866478168700880229.mp3
1.61M
🎵 #صوت_مهدوی قرار گروهی هممون به امام زمان(عج) ❣هممون میتونیم انجامش بدیم✌️ #بشنوید👆👆 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh