می خواهم از طوفان پرت را پس بگیرم
از بادها #خاکسترت را پس بگیرم
باید بیاشوبم سکوت لاله ها🌷 را
تا مستی سرتاسرت را پس #بگیرم
ده جنگجو در دستهایم✊ صف گرفته
تا از جهان انگشترت💍 را پس بگیرم
من زنده #ماندم با غلافی منتظر تا
از گرده شب #خنجرت را پس بگیرم
حس میکنم با بویی از #تو میتوانم
فانوس چشم #مادرت را پس بگیرم
بو می کشم دندان گرگان زمان را😡
تا قطره خون❣ آخرت را پس بگیرم
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
می خواهم از طوفان پرت را پس بگیرم از بادها #خاکسترت را پس بگیرم باید بیاشوبم سکوت لاله ها🌷 را تا م
2⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠خواب مادر بزرگوار
#شهیدیوسف فدایی نژاد در مورد #شهید_محسن_حججی😔
🔰شبی که شهید محسن #حججی به خاک سپرده شد. خواب دیدم که در فاصله کمی رسیدم #نجف_آباد اصفهان. مزار شهید محسن 🌷 باران شدیدی⛈ می بارید
🔰همه جمعیت رفتن و فقط پدر و مادر شهید محسن👥 باقی موندن. #مادر_شهید بهم میگفت: حاج خانم من شمارو میشناسم، صبر کن الان میگم شما کی هستی
🔰دیدم شهیدمحسن اومد، #لباس_احرام پوشیده بود. به مادرش گفت: ایشون رو میشناسم😊 #مادرشهیدیوسف هستن از گیلان😭
🔰و به مادرش اشاره می کرد که بیشتر مادر شهید یوسف🌷 رو عزت و احترام کن🙏
و همدیگر رو در آغوش گرفتیم💞 و گریه کردیم 😭
♨️واقعا #شهیدان را شهیدان می شناسند 🌺
#مادرشهید_یوسف_فدایی_نژاد
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت:😔
1⃣ #قسمت_اول
💠السلام علی المهدی یا ابوالشفیق
💠سلام پدر مهربان امت
👌آقای من!! شما همیشه و در همه حالات به یاد ما هستی و اگر ما را رها کنی یا فراموش، دشمن درون و برون دمار از روزگار ما در میآورد. چقدر شاد میشوم وقتی یاد آن صحبت زیبای شما میافتم که فرمودی: «هرگز شما را از یاد نبرده ایم».
👈مگر میشود که ارباب کریم، نوکرانش را فراموش کند و به آنها توجه نداشته باشد.
😰اما شرم و خجالت آنگاه همنشین دائمی ما میشود که به یاد بیاوریم هرگز به یادت نبوده ایم و تمام خوشیها را بی حضور شما تجربه کرده ایم.😔
😢کسی به من نگفت که میشود با شما حرف زد، دردِ دل کرد و غصهها را قصه وار گفت.
😥نمیدانستم که نوجوانان هم میتوانند راه باریکهای از نجوا با مولایشان، باز کنند و گاه گاهی، نوای خوش «یا بن الحسن» بر لب جاری سازند.
💭ای کاش از همان دوران نوجوانی میفهمیدم که به یادم هستی تا هرگز فراموشت نکنم.
😊اما حالا هم که به خود آمده ام و میخواهم همیشه به یادت باشم آنقدر خیالهای بی خود در دلم خانه کردهاند که...؛ اما نه، هرگز نا امید نمیشوم، چون یار و یاوری مثل شما دارم؛ امیدوارم نسیم یاری شما غبار خیالات و فراموشی را از قبلم پاک کند تا حضور شما صفای زندگیم شود.
📘برگرفته از کتاب
"هیچکس به من نگفت "
✍نویسنده: حسن محمودی
#هیچ_کس_به_من_نگفت
===================
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
سفر پرماجرا_55.mp3
8.74M
#سفر_پرماجرا ۵۵
✨کُلُّ نفسٍ بِما کَسَبَت رَهینَه✨
تو اَسیر شدی؛ توی چنگالِ خودت!
چنگالِ همون قیافه ای که
با رفتار و اعمالت به روحت دادی!
چنگال خُلق های بدت
درمان کن، دیر میشه ها👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰از #برادرانم میخواهم که غیر #حرف_آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند❌ جهان در حال تحول است، دنیـ🌍ـا دیگر طبیعی نیست🚫
🔰الان دو جهاد در پیش داریم، اول #جهاد_نفس که واجبتر است👌 زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم میشود که اهل جهنم هستیم یا بهشت.
🔰حتی در جهاد با دشمنها احتمال میرود که طرف کشته شود 💥ولی #شهید به حساب نیاید⛔️ چون برای هوای نفس رفته جبهه و اگر برای #هوای_نفس رفته باشد یعنی برای شیطان👹 رفته و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن! آنها اهل #شیطان هستند و ما هم شیطانی.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تو از آسمـــــان بودی و فقط برای اینکه زمیـ🌎ـن لحظه ای داشتنتــ👤 را تجربه کند آمدی و حـــال زمین
⭕️با آمدن پدر به منزل🏡 #احمد به استقبال او میرفت و برای او چای☕️ میریخت و لباسهای پدر را میشست و #ناخنهای دست پدر را میگرفت تا دستان پدر #هنوز_هم منتظر مهربانی احمد باشد😔
⭕️پدر از دوری فرزند رنجیده💔 ولی اکنون دیگر #خوشحال است که فرزند خود را در راه دفاع👊 از راه #حضرت_زینب(س) و مقاومت و بیداری اسلامی و ارزشهای اسلام و انقلاب تقدیم کرده و این هدیه را عامل #شفاعت خود در روز قیامت میداند.
#شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ 6⃣ #قسمت_ششم دیگه نوبت سفره پهن کردن بود... تا الان هی از جمع فرار می ک
📚 #رمان
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
7⃣ #قسمت_هفتم
دیگه خانوما تو آشپزخونه بودن و مردام تو هال،
منم زیر نگاها و توجهات خاص ملیحه خانم داشتم آب میشدم،🙈
مهسا انگار بیشتر از همه در جریان بود که هی بهم نگاه میکرد و لبخند میزد، تمام سعی مو میکردم که بی تفاوت باشم،
دلم نمیخاست هیچ کس از درونم آگاه بشه، هیچکس!😒
ساعت نزدیک دوازده شب🕛🌃 بود،
من و مهسا رفتیم تو اتاق خودمون، خیلی خسته بودم و خوابم میومد اما انگار اینا هنوز تصمیم نداشتن بخوابن،
سرمو گذاشتم رو بالشتم
و به اتفاقات امروز فکر کردم، به یاس، به عباسی که سمیرا بهش میگفت آقای یاس!
مهسا از رو تختش اومد پایینو کنار تختم نشست:
_معصومه😊
نگاهش کردم:
_بله😒
یکم این دست اون دست کرد و گفت:
_تو دوست داری با عباس آقا ازدواج کنی؟😆
با تعجب نگاهش کردم و گفتم:
_چی؟!😳
نگاهشو بهم دوخت و ادامه داد:
_نگو که نفهمیدی ملیحه خانم غیر مستقیم داشت ازت خاستگاری میکرد☺️
سریع نیم خیز شدم و گفتم:
_حالت خوب نیست ، برو قرصاتو بخور بخاب😐
چشماشو ریز کرد و گفت:
_الان مثلا میخای بگی نفهمیدی واقعا؟ اره؟!😉
-مهسا خواهش میکنم ول کن😕
سریع پتو مو کشیدم روم و گفتم:
_شب بخیر
-مثلا دارم حرف میزنم باهات🙁
از زیر پتو گفتم:
_برو در ساتو بخون که کنکورت رو خوب بدی نمیخاد تو کارای بزرگترا دخالت کنی
چشمامو بستم
و سعی کردم به چیزی فکر نکنم حتی به چشمای سیاهِ 🌷عباس🌷 که چند دقیقه نگاهم کرد..
شروع کردم زیر لب زمزمه کردن ذکری که باعث بشه نقش ✨خدا✨ جای نقش چشمان عباس رو تو ذهنم بگیره، زمزمه وار تکرارش کردم
"یاخیر حبیب محبوب صل علی محمد و آل محمد"
#ادامہ_دارد....
💌نویسنده: بانو گل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
8⃣ #قسمت_هشتم
سرمو از سجده بلند کردم،
تشهد و سلام دادم و نمازمو با الله اکبر تموم کردم،
باز سرمو به سجده گذاشتم
تا طبق عادت همیشگی ✨شکر بعد نماز✨ بگم،
چشمامو تو سجده بستم،
خدایا شکرت،
شکرت که من سالمم،
شکرت که خونواده ی خوبی دارم، شکرت که تو هستی کنارم،
شکرت که من عاشق عطر یاسم،
..... شکرت ... 🙏😢🙏
اشک تو چشمام جمع شد، سرمو از سجده بلند کردم،
نگاهمو به بالای سرم دوختم و
گفتم:
خداجون خودت تنها یار و یاورمی، میدونم که تا نخوای برگی از درخت نمی افته، میخام به این جمله ایمان بیارم طوری با من عجین بشه که جلوی حکمتات قد علم نکنم و غر نزنم، مددی یا الله مددی ..
با دستام اشکامو پاک کردم ..😢
کم پیش می اومد که نماز صبحم اول وقت باشه، شاید روزایی که بیشتر دلتنگ بودم و محتاج خدا نماز صبحم اول وقت بود،
از بی وفایی خودم بدم اومد، من هیچ وقت راه عاشقی رو یاد نمیگرفتم😔
در اتاق و باز کردم رفتم بیرون،
دلم می خواست یه کم برم کنار 🌸گلهای یاسم،🌸
همه خواب بودن هنوز،
از جلوی اتاق محمد که رد شدم صدای نجوا و ذکری به گوشم رسید، حتما محمد هم دلتنگه مثلِ من!😒
به در حیاط که رسیدم با یه فکری تو ذهنم برگشتم
به در اتاق محمد👀 نگاه کردم
و فکرمو زمزمه وار به زبون آوردم
"نکنه صدای نجوای تو باشه🌷عباس🌷"
#ادامہ_دارد....
💌نویسنده: بانو گل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_497192702744462336.mp3
4.64M
#همسران_شهدا 🌷
🔹توماهے🌙و من ماهےاین برکه کاشے
🔸اندوه بزرگیست زمانےکه #نباشے😔
❤️تقدیم به همســــران صبور شــــهدا❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻پنج شهید مدافع حرم که به تازگی پیکرشان تفحص شده و به وطن بازگشته است: #شهید_سعید_انصاری #شهید_میثم
آشنایی مختصر با شهدای تازه تفحص شده #مدافع_حرم👇👇
۱. #شهید_سعید_انصاری🌷:
از کارمندان وزارت دفاع بود که #داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) عازم سوریه شد. وی متولد چهارم دیماه سال ۱۳۴۹ در تهران بود. پیش از اعزام به سوریه بارها در قالب ماموریتهای نظامی به کشور #عراق سفر کرد تا اینکه سرانجام سه روز بعد از اعزام به سوریه در منطقه #خانطومان حلب بر اثر اصابت سه تیر مستقیم قناسه نیروهای تکفیری النصره در دیماه سال ۹۴ به شهادت رسید.
۲. #شهید_میثم_نظری🌷:
در سن ۲۷ سالگی به عنوان نیروی #بسیجی داوطلب به همراه نیروهای یگان ویژه فاتحین تهران به سوریه اعزام شد. وی در راه دفاع از حریم اهل بیت در دیماه سال ۹۴ به همراه ۱۲ نفر از همرزمانش در #خانطومان حلب به شهادت رسید.
شهید نظری در سال ۸۸ نیز بارها در دفاع از کشور در مقابل #اغتشاشگران در درگیریهای تهران حاضر شده بود.
۳.#شهید_سیدجواد_اسدی🌷 :
از نیروهای حفاظت اطلاعات #سپاه پاسداران بود که در ماموریت مستشاری خود به #سوریه به همراه چندتن از دوستان خود به شهادت رسید، اما پیکرش در منطقه ماند و در زمره شهدای #مفقودالاثر قرار گرفت.
وی متولد ۱۸ مهرماه سال ۵۹ در روستای «امره» ساری بود. سال ۸۲ وارد سپاه پاسداران شد و ۲ سال بعد ازدواج کرد. یکی از #برادران سید جواد نیز از #شهدای دوران دفاع مقدس است. سرانجام پس از چند بار اعزام به عراق در ۱۷ اردیبهشتماه سال ۹۵ به همراه ۱۲ نفر دیگر از همرزمانش در منطقه #خانطومان به شهادت رسید.
۴.#شهید_حمید_محمدرضایی🌷:
برادرش نیز از شهدای دفاع مقدس است که پیکرش سال گذشته به خانواده بازگشت؛ پس از سالها مجاهدت و خدمت در لباس مقدس #پاسداری و شرکت در عملیاتهای مختلف ضدخرابکاری در مناطق مختلف کشور از جمله شمال غرب و عملیاتهای مقابله با گروهک #پژاک برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) در سوریه حضور یافت.
وی در اردیبهشتماه سال ۹۴ در درگیری با دشمنان تکفیری به شهادت رسید.
۵.#شهید_محمد_قنبریان🌷:
سال ۱۳۵۰ در خانوادهای مذهبی در شهرستان شاهرود متولد شد و در سن ۲۲ سالگی وارد بانک شد.
وی #برادر ۲ شهید است که یکی از برادرانش سردار «احمد قنبریان» فرمانده سپاه گنبدکاووس بود که در سال ۵۸ در پی درگیری با #منافقین در این شهر به شهادت رسید و پیکرش بهعنوان #نخستین شهید شهر شاهرود تشییع شد.
دومین برادر وی نیز در سال ۶۱ در منطقه رقابیه عراق به جمع شهدا پیوست.
محمد قنبریان در روز ۲۵ فروردین ماه سال ۹۵ در جریان عملیاتی در منطقه «خناسر» در اطراف حلب سوریه مفقودالاثر شد.
#شادی_روحشان_صلوات🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
bazri-shab_04_moharam1396-003.mp3
2.13M
🌺سرباز حضرت زینب، خوشا به غیرتت👌 خوشا به این جنم👌
👈به مناسبت بازگشت شهدای تازه تفحص شده #مدافع_حرم به وطن
🎤🎤 #محمدرضا #بذری
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
چه فرقی می کند؟ شلمچه، حلب، موصل، قدس یا روستاهای محروم خوزستان؟ بسیجی #سهمش دویدن پا به پای انقلا
🔰زودتر از بقیه بچه ها راه افتادیم سمت مناطق #عملیاتی، قرار بود بریم #فکه، 💥ولی حسین گفت بیا بریم #فتح_المبین،بعدشم فکه،
صبح ساعت ۱۰⏰ رسیدیم فتح المبین..
من بودم و #حسین و یه دوربین📷
🔰وقتی گفتم می خوام ازش عکس بگیرم📸 شروع کرد #موهاشو شونه کردن، پوتیناشو هم پاش کرد☺️ حین عکس گرفتن، گفت: حاجی یکمی #چاق_شدم. ان شاءالله قراره برم #سوریه باید لاغر کنم. دعا کن بتونم برم.
🔰گفتم: داداش من دعا می کنم #شهید_شی!
یهو ساکت شد🔇 و به یه گوشه خیره! تو همون لحظه این شاتو گرفتم📸 عکس رو که دید با خنده گفت 😅عجب عکسی! اینو بزار واسه بعد #شهادت🌷 حرفا رو زدیم و با خنده گذشت.
🔰الان، یک سالی🗓 از تاریخ ثبت این #عکس و ۶ ماهی هم از #شهادت_حسین می گذره، خیره به این عکسش می شم. با خودم می گم کی گفته که #عکسها صدا ندارن⁉️
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ ⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت:😔 1⃣ #قسمت_اول 💠السلام علی المهدی یا ابوالشفیق 💠سلام پدر مهربان امت
❣﷽❣
⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔
2⃣ #قسمت_دوم
😔هیچ کس به من نگفت: که غیبت شما، به معنای نبودن نیست، بلکه به معنای ندیدن هم نیست، چرا که تو روی فرش مجالس ما، قدم میگذاری، در بین مائی، ما را میبینی و میشناسی، ما هم تو را میبینیم، ولی نمیشناسیم. مگر نه این است که شما را تشبیه کردهاند به یوسف (علیه السلام) که برادران را دید و شناخت، ولی برادران، او را با اینکه دیدند نشناختند.
📖مگر نه این است که در دعای ندبه میخوانیم، ای غایبی که غایب از ما نیستی؛ فدایت شوم، ای دور از مایی که از ما دور نیستی.😔
👌مگر نه این است که وقتی میآیی، خلایق انگشت به دهان میمانند که ما این آقا را نه یکبار، بلکه بارها دیده ایم، پس تو اینجایی در بین ما، ولی غایبی، یعنی ناشناختهای، نشناختن هم گناه ماست، مشکل تو نیست، تو برای من غایبی که نمیشناسمت.
😔ای کاش در نوجوانی به من گفته بودند که با شناخت تو، غیبت حداقل برای خودم، تمام شدنی است.
😔ای کاش بودنت را هر لحظه با تمام وجودم حس میکردم.
✅بارها روی تو دیدم ولی نشناختم
✅لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم
✅کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو
✅آمدم دور تو گردیدم، ولی نشناختم
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده :حسن محمودی
#هیچ_کس_به_من_نگفت
====================
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
سفر پرماجرا_56.mp3
10.48M
#سفر_پرماجرا ۵۶
💢سه عمل،
بیشترین فشارُ به نَفْسِ تو وارد می کنند.
☑️پس؛
بیشترین فشارُ به قبر تو وارد میکنند.
۱- غیبت ۲- سخن چینی
۳- عدم توجه به طهارت
یه کم حواستُ بیشتر جمع کن👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh