🍃🌺🍃🌺
🔹بانوی شهیدہ عصمت پورانوری فرزند غلام علی در تاریخ بیستم اردیبهشت ماه سال چهل و یک در #دزفول دیده به جهان گشود.
🔹این بانوی بزرگوار در تاریخ نوزدهم آذر ماه سال یکهزار سیصد و شصت در حالی که فقط #دو_ماه زندگی مشترک را تجربه کرده است، آنگاه که برای #زیارت قبور شهدا، قدم در راه عاشقی می گذارد، در اثر #ترکش راکت هواپیمای نیروهای بعثی، بر روی پل قديم دزفول، آسمانی می شود.
🔹مزار مطهر ایشان در کنار مزار یادبود #برادر_شهیدش عليرضا پورانوری که هیچ گاه از عملیات #والفجر مقدماتی برنگشت، در گلزار شهدای شهید آباد دزفول زیارتگاه
عاشقان است.
#شهیده_عصمت_پورانوری🌷
#شهید_شاخص_سال۹۸
#مربی_نهضت_سواد_آموزی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ 8⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وهشتم از ایستگاه تا رسیدن به سر کوچه مون کمی باید پیاده
📚 #رمان
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
9⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_ونهم
با نگرانی نگاهش کردم وگفتم:😨😳_چیشده؟؟؟؟ چیکارت داشتن؟!!!!!!
نگاهم کرد تا خواست چیزی بگه، صدای سمیرا پیچید تو گوشم
- ای وای آقا محمد ببخشید همش تقصیر من شد😔😓
سرمو بلند کردم و با دیدن سمیرا تعجبم چندین برابر شد😳😧
تا منو دید گفت:
_معصومه تویی!!
اومد کنارم نشست و گفت:😰
_معصومه جونم کجا بودی!!
نگرانی رو به وضوح میشد تو صورتش دید
یه کم گیج شده بودم محمد بلند شد و
گفت: 😠
_بهتره بریم خونه، وسط خیابون خوب نیست
هردومون بدون هیچ حرفی بلند شدیم و پشت سر محمد راه افتادیم
نگاهم به محمد بود که شلوار مشکی اش حسابی خاکی شده بود و موهاش پریشون، خداروشکر زخمی برنداشته بود،
درگیری شون چند دقیقه بیشتر نبود،
وگرنه معلوم نبود اون دو تا چه بلایی سرش میاوردند،
آخه داداش بیچاره من نمیدونه دعوا چیه که میان یقه شو میگیرن …😕
سمیرا با نگرانی دستمو گرفت و گفت:
_معصومه نبودی ببینی اون دو تا پسر مزاحم چجوری پیچیدن جلوم، وای داشتم از ترس میمردم😥😔
نگاهش کردم وگفتم: 😊
_آروم باش، خداروشکر چیزی نشد، درست توضیح بده دقیقا چیشده؟؟
#ادامه_دارد....
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
0⃣6⃣ #قسمت_شصتم
نگاهی به محمد که جلومون راه میرفت انداخت و گفت:😔
_اون دو تا پسر اومدنو مزاحم شدن که یه دفعه داداشت رو دیدم صداش زدم اونم اومد کمک..به خدا اگه داداشت نبود، بدبخت میشدم، داشتم از ترس سکته میکردم، پسرای عوضی😥😞
بعدم شروع کرد تند تند حرف زدن:
_از همون اول هم میدونستم که اون شال قرمزه با رژ قرمز خیلی تو دیده، عجب اشتباهی کردم، 😞لعنت به هرچی مزاحمه تو این دنیا، آسایش رو از آدم سلب میکنن ..
رسیدیم جلوی خونشون،
محمد همچنان به سمت خونه حرکت میکرد،
دم خونه ی سمیرا اینا ایستادم و در حالی که سمیرا هنوز هم بانگرانی😥 درحال حرف زدن بود بهش خیره شده بودم،
اصلا نمی فهمیدم چی میگه،
فقط داشتم به محمد و سمیرا فکر میکردم،
وای یعنی امکان داشت سمیرا زنداداشم بشه!!
از فکرش لبخندی عمیق روی لبم نشست☺️😁 که با نیشگونی که سمیرا از بازوم گرفت به خودم اومدم و گفتم:
_عه چیه!!
با حرص گفت:
_من داشتم از استرس میمردم، اون داداش بدبختتم که کتک خورده، اونوقت تو داری میخندی😬
- به تو نخندیدم که... 😅
- بس به کی میخندیدی دقیقا؟؟؟؟🙁😬
باز با تصور اونچه که تو ذهنم بود نزدیک بود خنده ام بگیره،
سریع باهاش خداحافظی کردم و گفتم:
_من فعلا برم، میبینمت بعدا😁👋
وای که چقدر داشت خنده ام میگرفت، تصور سمیرا کنار محمد خیلی جالب بود ..😁
سریع خودمو رسوندم خونه،
محمد تو حیاط کنار حوض نشسته بود و داشت دست و صورتشو میشست،
با لبخندی که رو لبم بود😁گفتم:
_بابا جنتلمن، بت من، اصلا زورو ..
#ادامه_دارد....
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5764820660786299501.mp3
4.81M
🔸چقدر دلم تنگه💔
🔹برا #شهیدای مدافع حرم
🔸بازم هوای شهدا🌷 زد به سرم
🔹آرزومه که به #سوریه برم😭
#پیشنهاد_دانلود👌👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5963070802071912538.mp3
2.48M
🎵 #روایت_شهدایی
👈شهیدی که به خواب دوستانش می آمد و #واسطه_شهادت میشد.
🎤🎤 #استاد_پناهیان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴مالک کارخانه های #لامبورگینی #مازراتی #فراری #فیات باشگاه #یوونتوس و... که #شهید شد😳 🌹شهیدادواردو(م
🌷شهید کنت لوکا گائتنی لاواتلی دوست شهید ادواردو آنیلی بود، #اشراف_زاده ایتالیایی که درآمد خانواده آنان از تولید مشروبات الکلی و فیلم پورن بود
🌷شرکت مشروب سازی مونتالچینو معروف به #سلطان_شراب ایتالیا متعلق به آنها بود...
🌷کنت لوکا با تلاش های شهید ادواردو آنیلی به ایران سفر کرد و با حضور در محضر آیت الله گلپایگانی #شیعه و از محبان حضرت ولی عصر(عج) گردید...
🌷او نیز #ثروت_فراوان خانواده خود را رها نمود و در گوشه ای از ایتالیا به تنهایی زندگی می کرد و به شغل فیلم برداری مشغول بود
🌷اما نهایت در #سیزده_فروردین سال هزار و سیصد و هشتاد و شش یعنی دوازده سال قبل، جسد بی جان او نیز پیدا شد و او نیز همچون ادواردو آنیلی به خاطر #اعتقاداتش شهادت رسیده بود... 🕊
#شهید_ادواردو_آنیلی 💜
#شهید_کنت_لوکا_ایتالی 💚
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh