eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖 #قسمت_بیستم0⃣2⃣ 🍂ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺑﻮﺩﻩ ! ﺗﻤﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳ
📚 💖 ⃣2⃣ 🍂… ﻧﻤﺎﺯﻡ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﮐﺎﻏﺬ ﺗﺎﺷﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﺟﺎﻧﻤﺎﺯﻡ ﺍﺳﺖ . ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﻓﻬﻤﯿﺪ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ، ﮔﻔﺖ: ﻫﺮﭼﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﮔﻔﺘﻢ . ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ . ﺍﻻﻥ ﻫﻢ ﻋﺎﺯﻡ ﻣﺸﻬﺪ ﻫﺴﺘﻢ . ﺣﻼﻝ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ . ﯾﺎﻋﻠﯽ . 🍁ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩﻡ . ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﭘﻠﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺯﺩﻡ ﺯﯾﺮ ﮔﺮﯾﻪ . ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ؟ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ: ﺑﺴﻢ ﺭﺏ ﺍﻟﻤﻬﺪﯼ ﺧﺎﻧﻢ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﻤﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ . ﺷﻤﺎ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﻼﻗﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ . ﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻇﺎﻫﺮ، ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﻗﻠﺐ ﭘﺎﮐﺘﺎﻥ . ﺑﻠﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﺗﻮﺭﺟﯽ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﻥ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺤﺚ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺷﻬﺪﺍ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻨﻨﺪ . ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﺷﻬﺪﺍ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻢ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﻨﺪ . ﮔﺮﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﺗﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﺪ … ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻢ . 🍂ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﻖ ﻣﯿﺪﺍﺩ . ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ . ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻧﺪ . ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻧﺎﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮﺩ . ﺍﻣﺎ .… ﺳﯿﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﻋﻔﯿﻒ ﺑﻮﺩ … ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﺒﻮﺩﻡ .… 🍁ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺘﯽ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍﻫﻢ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻡ . ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻻﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﺟﯿﺒﯽ ﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ . ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺶ ﮐﻨﻢ . ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺵ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺸﺪ … ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💖 ⃣2⃣ 🍂ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺯﺩﻡ . ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﺑﻮﺩ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﻮﺩﻡ . ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺷﺪﻡ؛ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪﺍ . ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ! ۵ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﻭ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻫﺎ ﺑﻪ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪﺍ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻃﯿﺒﻪ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ . ﺩﺭﻓﮑر ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻗﺎﺳﯿﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ . 🍁ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ . ﺑﺎ ﭘﻞ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﺩ ﺷﺪﻡ . ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﺩﺭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪﺍ ﻫﻮﻝ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﯾﺎﺩ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻟﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ … ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺪﻭ ﻭﺭﻭﺩ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ . ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻢ؛ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﺩ . ﺯﯾﺎﺭﺗﻨﺎﻣﻪ ﺷﻬﺪﺍ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﯾﮑﺮﺍﺳﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻬﯿﺪﻡ – ﺷﻬﯿﺪ ﺗﻮﺭﺟﯽ ﺯﺍﺩﻩ - 🍂ﭼﻮﻥ ﻭﺳﻂ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﻠﻮﻍ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻗﺎ ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ ! ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﺗﻮﺭﺟﯽ ﺯﺍﺩﻩ ﯾﮏ ﺧﻠﻮﺕ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﮑﻨﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺒﺢ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻭﺳﻂ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ . ﺩﻩ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺍﺭ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﺷﻬﺪﺍ ﺳﺮﺑﺰﻧﻢ . ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﻣﺪﺍﻓﻌﺎﻥ ﺣﺮﻡ . ﺩﻟﺸﻮﺭﻩ ﺭﻫﺎﯾﻢ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ . ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﺧﯿﺰﺍﺏ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﻡ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﻓﺎﻃﻤﯿﻮﻥ . ﻗﻠﺒﻢ ﺗﻨﺪ ﻣﯽ ﺯﺩ . 🍁ﺩﺭﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ ﻣﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﻗﻄﻌﻪ ﺷﺪ . ﮐﻤﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ . ﻧﺸﺴﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ . ﭘﻨﺞ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ، ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﻭﻡ . ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﮐﯿﻔﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﻣﯽ ﮔﺸﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﻢ، ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ . ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ؛ ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺑﺮﻭﯾﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ! ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺖ ﺑﺸﻨﺎﺳﻤﺶ . ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺷﻨﺎﺧﺖ . ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺮﺩﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ . ﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ😳 ﮔﻔﺖ : ﺥ … ﺧﺎﻧﻢ … ﺻﺒﻮﺭﯼ !… ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
Mazyar Fallahi - Leila (128).mp3
4.86M
🎵 این نامه رو لیلا فقط بخونه 🎤🎤 مازیار #فلاحی 👈تقدیم به #همسران_شهدا #بسیار_زیبا👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
که ثانیه و ساعت نمی فهمد... نیمه شب... شماره ات را میگیرم!! پاسخی نمی دهی! ماه هاست که پاسخی نمی دهی!! ولی باز من ...نیمه شب... شماره ات را می گیرم..... دلواپسی که ساعت، نمیفهمد 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ مهــــدی جــــان💖 کاش ‌در این #رمضان لایق دیدار شوم #سحری با نظر لطف تو بیدار شوم😍 کاش منت بگذاری به سرم #مهدی_جان تا که #همسفره تو لحظه‌ی افطار شوم #اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عاشقے را چہ نیازی‌ست بہ #توجیہ و دلیل ڪہ تو اے عشق، همان پُرسشِ بے زیرایی❣ #شهید_مهدی_زین_الدین #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
poshandan gonah.ansarian.mp3
2.5M
🎙واعظ: استاد #انصاریان ○ پوشاندن گناه ○ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺🍃 🌷چند سالی بود که با محمدحسن #هم_سرویس بودم و چون مسافت محل سکونت ما تا محل کار تقریبا زیاد بو
🔻خاطرات #خود_نوشته شهید: ✨آقا مرتضی نگاهی کرد و گفت: امروز یه #تمرین بزرگی را انجام دادی. نگاهی به آقا مرتضی کردم و با تعجب گفتم: من آقا؟ ✨بله. برو به حرفم فکر کن. من فقط یه راهنمایی می‌کنم. من و فرید با دقت نگاهی به آقا مرتضی کردیم، و گفتیم: بگید آقا ✨- ببینید بچه‌ها، وقتی #راپل کار می‌کنید، فرود لذت خاصی داره. شما از لبه یک ارتفاع خودتون رو به سمت پایین پرت می‌کنید. شاید کسی که از دور نگاه کنه یا کسی که تجربه رامل رو نداشته باشه، بگه ؛ این چه کاریه؟ کجای این پرت شدن لذت داره . اگه کمی هم کوهنوردی بلد باشه، می‌گه ؛ صعود شیرین تر از فروده ؛ اما شما لحظه فرود می‌تونید #فرشته باشید. ✨شما تو راپل یاد می‌گیرید 👈 گاهی برای رسیدن به چیزی یا #گرفتن_دستی، باید فرود بیاید.... . 📚 کتاب #رفیق_مثل_رسول #شهید_رسول_خلیلی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با علي همگام در #احياي قرآن بوده‌اي پيشتر از بعثت احمد، #مسلمان بوده‌اي مؤمنين از چون تو #مادر تا قيامت سرفراز مسلمين آرند بر خاک درت روي #نياز وفات #حضرت_خدیجه سلام الله علیها تسلیت باد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_9815614.mp3
3.02M
🎙واعظ: حاج آقا #رفیعی ○ شخصیت حضرت خدیجه سلام الله علیها ○ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖋 #خاطرات_شهدا ﻧﺠﻤﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ #ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺍﻥ ﻧﺪﻫﺪ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺻﺒﺢ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﯼ، ﭘﺎﻫﺎﯾﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ #ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ، ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺫﮐﺮ ﺩﺍﺋﻤﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ: ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻗﺒﺮ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﮐﻔﻨﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﻭ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻣﻨﻢ ﻣﻨﻢ #شهیده_نجمه_قاسم_پور🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
aghaie_j09_Tahdir.mp3
4.11M
💿 #تندخوانی⇧⇧ ◀️ جزء نهم قرآن کریم 🎙 #استاد_معتز_آقایی 🔸حجم: ۴ مگابایت ✨التماس‌ دعا✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
Shahat.tartil-joz.09.mp3
7.1M
💿 #ترتیل⇧⇧ ◀️ جزء نهم قرآن کریم 🎙 #استاد_شحات_محمد_انور 🔸حجم: ۷ مگابایت ✨التماس‌ دعا✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎞 #کلیپ میون همه ی عـروسـی های مختلط و پـارتی های امـروزی یه سری جشـن هم هست ڪه بـوی #شهـدا رو مید
#مادرشهید 🔰حیف بودشهیدنشود 🔸میثم آن قدر خوب و #مظلوم بود که حیف بود غیر از #شهادت از دنیا برود. لیاقت شهادت🌷 را داشت. از بچگی حرف‌گوش‌کن بود👌 خیلی کمک حالم بود. برای ما و عمه‌ها و مادربزرگش نان🍞 می‌خرید. بچه فعالی بود. 🔹بزرگ‌تر که شد تا من جلوتر از او وارد اتاق نمی‌شدم قدم برنمی‌داشت❌هیچ وقت به من #نمی‌گفت برایش فلان کار انجام بدهم. همیشه با #وضو بود. نمازش را اول وقت می‌خواند. 🔸یک جوری #معلم اخلاق بود و با ایمانش برای همه #الگو بود. از من بپرسند میثم به کدام یک از معصومین بیشتر علاقه💞 داشت می‌گویم به #حضرت_زهرا(س). با تأسی به همان بزرگوار نیز حجب و حیای خوبی داشت. 🔹هیچ وقت از #خودش حرف نمی‌زد. همکارانش بعد از شهادت🕊 از شهامت‌ های #میثم تعریف کردند. به او می‌گفتیم دنبال جانبازی‌ات برو ولی نمی‌رفت🚷 در بیشتر #عملیات‌ها فرمانده بود. در #سوریه فرماندهی گروهان #ناصرین را برعهده داشت. #شهید_میثم_علیجانی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌🔹زیباترین و ماندگارترین👌 چیزی که از ایشون یاد گرفتم #بخشنده بودن و گذشت بود... 🔸ایشون خیلی راحت از
✍ #خاطرات_شهدا 🔰وقتی مرتبه اول رفتیم برای صحبت کردن گفت: خیلی #عصبی و زودجوش است، اما وقتی وارد زندگی💖 شدیم برخلاف آنچه که قبلاً از خودش گفته بود، #آرام و مهربان😌 به نظر می‌رسید.  🔰 #روح‌الله آنقدر پخته و سنجیده👌 بود که من در کنارش💞 کامل شدن و #بزرگ شدن را خیلی خوب حس می کردم. صبر زیادی داشت و این صبر زیادش فرصت برای #رشد من فراهم می کرد تا جایی که اطرافیان این بزرگ شدن من را خیلی خوب #حس می‌کردند و حتی به من گوش‌زد هم می‌کردند که رفتارهای من با قبل از ازدواج💍 خیلی متفاوت شده است. 🔰اختلاف نظر در هر #زندگی مشترکی هست، اما چیزی که اصلاً بلد نبودیم❌ #قهر کردن بود. شاید باور نکنید بیشترین زمان⏳ ممکن که با هم حرف نمی‌زدیم از پنج دقیقه🕐 بیشتر نمی‌شد. خیلی زود خنده‌مان می‌گرفت😅 و می‌زدیم زیر #خنده و هرچی بود همان‌جا تمام می‌شد. #شهید_روح_الله_کافی_زاده #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
روزهای #عملیات_رمضان است نبرد انسان با #نفس و مثل آن روزها شعار همیشگی؛ جنگ جنگ تا پیروزیست ... و قصد خداوند پیروزی توست در نبردی که برایت آسانش کرده پیروزی بر دشمنی تشنه و گرسنه پس بر تو باد ظفر در #جهادی_اکبر #رمضان #مناجات #تصویر_رزمنده_های #عملیات_رمضان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
YEKNET.IR - monajat - haj saeid haddadian - shabe 7 ramean 98.mp3
9.2M
با خدا 🍃دست توسل بزن بنام غفار ما 🍃توبه شکستی بیا هر آنکه هستی بیا 🎤حاج 👌بسیار دلنشین 🔗شب هفتم رمضان98 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خاطره شهید صدرزاده از #شهید_حسن_قاسمی_دانا🌷 #بخوانید👇👇 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
تمام شهر بوے #عطــر_بهــار گرفته و تــمام من بوے تــو..! روز شهادتت ای برادر شهیدم منتظرم دستم را بگیری 💓برادر شهیدم سالروز آسمانی شدنت مبارک💓 #شهید_حسن_قاسمی‌_دانا 🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
تمام شهر بوے #عطــر_بهــار گرفته و تــمام من بوے تــو..! روز شهادتت ای برادر شهیدم منتظرم دستم را
9⃣7⃣0⃣1⃣ 🔻شاطری که اولین شهید مدافع حرم مشهد شد 🌷حسن سال 91  قبول شد. همان سال مغازه ی ساخته و افتتاح شد در نهایت احترام و ادب، به حرف دل پدرش گوش کرد، دانشگاه و درنانوایی مشغول شد... 🌷اون سال ماه مبارک تو مرداد ماه و اوج بود. اکثرا میگفتن نانوایی چون هوا گرم هست نمیشه روزه گرفت. 🌷اما ماه رمضان که شروع شد همه ی کارگرهای نانوایی حسن بودن و حسن که خودش شاطری میکرد هم روزه هاش رو کامل گرفت؛ میگفت: اینجوری خدا داره مارو امتحان میکنه و اجرش بیشتره. 🌷هر روز هر چه بیشتر به زمان اذان مغرب نزدیک میشد دهانش از زیاد، باز نمیشد حسن آقا برای رفع این عطش از فرمول مخصوص خودش استفاده می کرد و اون هم این بود که همراه برادر هاشون هر روز ظهر طالبی و بستنی میگرفتن و میدادن به مادرشون که ظهر درست کنه و بزاره تو یخچال تا واسه افطار طالبی بستنی خنک آماده بشه 🌷هر شب لحظه افطار از شدت ، خوراک حسن فقط یه کاسه طالبی بستنی سرد بود این کار ادامه داشت تا شب های آخر ماه مبارک که حسن آقا دید یه لکه هایی روی پوستش نمایان شد. 🌷بعد از دوا و درمان کاشف به عمل اومد که دلیلش همون طالبی بستنی های هرشب بوده😊 بهش گفتیم خب این چه کاریه که هر شب میکنی، معلومه ضرر داره! با خنده می گفت اشکال نداره ماه مبارکه😊 اینم خوراک خاص منه که پای تنورم... روحش شاد و یادش گرامی باد 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
•{ #پس_زمینه ♥️🌿 #شهید_حسن_قاسمی‌دانا 🌸} #سالروز_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahed_sticker