#رفیق_بهشتی
نکند #رفته باشد یکی
و #جامانده باشد دیگری!
که دق میکند💔 آنکه جا مانده😔
🔸پدر محمد برای پسرش مراسم می گیرد. بچه ها جمع می شوند. با اینکه دکتر قدغن کرده، #آقاحبیب برای رفیق رفته اش نوحه می خواند🎤 و اشک می ریزد😭
🔹مثل همة #غروب های بعد از محمد که با آهنگ #کجایی "محسن چاوشی" آرام می شود. آقا حبیب می گوید: توی دیدار #رهبر انقلاب با مدافعان حرم، عکس سلفی📸 خودش و #محمد را به آقا داده و درخواست کرده که دعایی روی آن بنویسند✍ عکسی که رویش نوشته شده بود: #رفیقم_کجایی⁉️
#جانباز_حبیب_الله_عبدالهی
#شهید_محمد_اینانلو
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Mohsen Chavoshi - Kojaei (128).mp3
3.71M
🎤 #محسن_چاوشی
یه پاییز زرد و زمستون سرد و
یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و
غم #جمعه_عصر و غریبی حصر و
یه دنیا سوالو تو سینم گذاشتی
جهانی دروغ و یه دنیا #غروب و
یه درد عمیق💔 و یه تیزی تیغ و
یه قلب مریض و یه آه غلیظ😞 و
یه دنیا محالو تو سینم گذاشتی
#رفیقم_کجایی دقیقا کجایی
کجایی تو بی من
#تو_بی_من کجایی⁉️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Alireza Joursasra - GHorob jomeha.mp3
6.34M
🎵 #صوت_امام_زمان
💔غروب جمعه ها...
🎤🎤 #علیرضا #جورسرا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#دلنــوشتــــــــه 📝
مهدی جان
#آقای_من
می دانم
خوب می دانم که شایسته نعمت #وجودتو نیستم 😔
میدانم که شایسته نام #منتظر نیستم 🚫
⚡️ولی #یوسف_زهرا
امید به عطوفت و مهربانی و بخشش تو دارم .
تو را به آبروی #مادرغریبت زهرا یاریم کن🙏
مرا یاری کن
تا در این دنیـ🌍ــایی که
#بی_تو بودن افتخار است و هنر
#با_تو باشم
با تو بمانم و با یاد تو ترک دنیا کنم و بمیرم👌.
🕊🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠زیارت ... 🔰داشتیم می رفتیم حرم #حضرت_زینب [سلام الله علیها ]. توی راه بودیم که حاج حسین شروع کرد ا
🍃🌺🍃🌺
❣هرخانمـی که #چادر به سرکند و عفت ورزد🍃
❣وهر #جوانی که #نماز_اول_وقت را در حد توان شروع کند
اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم #امام_حسین_علیه_السلام خواهم کرد و او را #دعا می کنم🙂☝️
#شهید_حسین_محرابی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 🔻 #استاد_پناهیان * #لذت_آغوش_خدا.... * 35 💕◈•══•💖•══•◈🌺 #مدیریت_رنج_ها 34 مانع خیال پردازی
❣﷽❣
🔻 #استاد_پناهیان
* #لذت_آغوش_خدا.... * 36
💕◈•══•💖•══•◈🌺
#مدیریت_رنج_ها 35
"جایگاه دین"
🔹 توجه به رنج باعث میشه که انسان جایگاه دین رو به درستی ترسیم کنه.
🔶وقتی کسی به این درک برسه که دنیا محل سختی و رنج هست،
🌺✅ «اونوقت دین رو یه برنامۀ عالی برای کاهش رنج ها میدونه». 🌺✅
یه قاعدۀ مهم اینه که
🌺 «هر چقدر دنیا رو با رنج هاش ببینی، دین رو لذّت بخش تر میبینی
🚸 و هرچقدر رنج دنیا رو نبینی، دین رو عذاب آورتر خواهی دید».
- چرا خیلی ها دستورات دین رو رنج آور میدونن؟
* چون فکر میکنن دنیا جای خوشی ها هست و میتونن هر لذّتی خواستن از دنیا ببرن در حالی که اینطور نیست.
🔶دستورات دین خیلی دقیق طراحی شده تا تو رو به بالاترین لذّت ها برسونن.
🔰 وقتی از دین گریز ها سوال کنید که چرا سراغ دین نمیری؟
میگن: دین برای ما سختی و رنج داره! اما دنیا خیلی کیف میده!
بهش بگو نه عزیز دلم؛ خودتو گول نزن!
🚸 تو میخوای از رنج دین فرار کنی اما به دام رنج های خیلی بدتری می افتی.
😒
✅ بعدا به این میرسی که اگه سراغ دین رفته بودی، دین به تو راه برخورد صحیح با رنج های دنیا رو یاد میداد و همین باعث کم شدن رنج هات می شد.
🌷 اگه به رنج ها درست نگاه کنیم دیگه لوس بازی رو کنار میذاریم
و توی زندگیمون قدم های محکم و استوار برمیداریم و توی سختی ها خم به ابرو نمیاریم.
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
حوالی عصر.mp3
2.86M
🎧 #صوت_مهدوی
❤️ #دلنوشته_صوتی_مهدوی
📝 حوالی عصر
🔆 حوالی عصر به آرامی توی بازار قدم میزدم؛ ناخودآگاه به یاد شما افتادم...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰پزشکی که از فرودگاه✈️ سوریه همراه حامد بود و در حین پرواز از او #مراقبت میکرد، خیلی منقلب شده بود.
🔸تقریبا یک سال قبل یکی از #همسایه ها نون🍞 پخته بود و چندتایی هم برای ما آورده بود. گذاشتم لای سفره که #حامد عصری برگرده بخوره😋
🔸حامد که اومد رفت سر سفره با اشتیاق😍 نون رو برداشت، نشون میداد خیلی #گرسنه هستش. پرسید: مامان این ها رو #بابا خریده⁉️ گفتم: نه پسرم فلان همسایه آورده. همون لحظه نون رو #گذاشت زمین. اخلاقش رو میدونستم. دلم💓 یجوری شد که چشمش افتاده به نونا شاید دلش بخواد..🙁
🔹فرداش کمی #آرد و وسایل لازم رو خریدم💰 دادم همسایه که برای #حامد نون بپزه. عصری که اومد، نونا رو دادم به حامد که بخوره. گفت: دیروز که گفتم #نمیخورم. گفتم: حامد وسایلشو #خودم خریدم دادم درست کرده. نگام کرد گفت: مامان، پول برق💡 و آب رو کی داد⁉️
🔸فرداش #دوباره وسایل خریدم و از همسایه خواستم ماکروفر♨️ رو بیاره خونه ی ما با هم نون بپزیم. #نان رو آماده کردیم. از همسایه خواستم فعلا ماکروفر رو نبره که حامد بیاد ببینه که خونه خودمون🏡 درست کردیم.
🔹عصر که اومد، گفتم: حامد دیگه هیچ #بهونه ای نداری،😕 همسایه اومد خونه ی خودمون، ماکروفرم نذاشتم ببره که ببینی همه چی #حلاله. گفت: مامان تو از کجا مطمئنی که شوهر همسایه #راضی بوده و یا از رو رودربایستی ماکروفر رو نیاورده؟! آخر سرهم نخورد❌
🔸لابد چیزی میدونست که انقدر مقاومت میکرد. خیلی به #حلال و #حرام حساس بود. خیلی مراقب بود که چیزی که میخوره از کجا اومده⁉️ تا زمانی که مطمئن نمیشد #اصلا دست به غذا یا خوراکی نمی برد❌
به نقل از: مادر شهید
#شهید_حامد_جوانی
✍شهيد نوشت: باشد كه عامل به اين رفتار هاي #شهيدگونه باشيم......
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_چهل_ونهم 9⃣4⃣ ✨یک دستگاه موت
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_پنجاه0⃣5⃣
|تابستان۶۴|
«استاد محمدشاهی و برادر شهید»
تهدیدش ڪرده بودند.گفته بودند
تو را ترور مے ڪنیم.
حتے به محل ڪار احمد آقا زنگ زده بودند و گفتند : تورا مےڪشیم❗️
آمده بود مسجد و براے بچه ها صحبت ڪرد.
تقریباً اوایل تابستان سال 1364 بود.
آن زمان احمد آقا در اوج #مسائل_معنوی بود.
بعد از جلسه براے من و یڪے از بچه ها گفت :
ظاهراً تقدیر خدا بر #شهادت من است.
توے همین چند روز آینده❗️
خیلے تعجب ڪردیم.آن موقع ما چهاردهساله بودیم.گفتیم:
احمد آقا یعنے چے❓شما ڪه جبهه نیستے❗️
گفت : بله،اما من در تهران شهید مے شوم.به دست منافقین.
ما به حرف های احمد آقا کاملاً اعتماد داشتیم.براے همین خیلے ناراحت شدیم.
هر روز منتظر یڪ خبر ناگوار در محل بودیم.
شب ها وقتی در مسجد،چشم ما به احمد آقا مےافتاد نفسی به راحتے مےکشیدیم و مےگفتیم : خدا را شڪر.
تا اینڪه یڪ شب بعد از نماز،وقتے پریشانے را در چهره ام دید به من گفت : ناراحت نباش،قضا و قدر الهے تغییر ڪرده.من فعلاً شهید نمےشوم.
بعد ادامه داد : من چند ماه دیگر در ڪنار شما خواهم بود.
نمےدانید چقدر این خبر براے من خوشحال کننده بود.
بعد ها از برادر احمد آقا شنیدم ڪه این قضیه خیلے جدے بوده و براے همین آن چند روز احمد آقا به صورت مسلح در محل حضور داشته.
مسجد امین الدوله در ماه رمضان و در تابستان سال 1364 عجیب بود.
نواے مناجات هاے مرحوم سید علےمیرهادے،سخنرانےهاے انسان ساز حاج آقا حق شناس،زندگے در ڪنار احمد آقا و...
این ها شرایطے را پدید آورد ڪه یڪے از به یاد ماندنےترین ایام عمر من شد.حاضرم هر چه خدا مےخواهد بدهم و یڪ بار دیگر آن ایام نورانے تڪرار شود.
سحرها بعد از خوردن سحرے دوباره به مسجد مےآمدیم و بعد از نماز با احمد آقا قرآن مےخواندیم.
آن موقع من و ایشان تنها بودیم.بسیاری از نصیحت های انسان ساز ایشان مربوط به آن سحرهاے نورانے بود.
در ایام تابستان☀️ و اوایل پاییز🍁🍂 1364 حال و روز احمد آقا بسیار تغییر ڪرده بود.
نمازهاے او از قبل عجیب تر شده بود.
در زمان اقامهی نماز جماعت صورتش از #اشڪ خیس مےشد.بدنش به شدت مےلرزید.
مانند پرنده اے شده بود ڪه دیگر توان ماندن در قفس دنیا را نداشت🕊.
من با خودم مے گفتم:بعد از این احمد آقا چگونه مےخواهد زندگے ڪند؟
در همان ایام وقتے دربارهے کرامات و یا مشاهدهے اعمال افراد و... صحبت مےکردم کمتر جواب مےداد و مےگفت:براے ڪسے ڪه مےخواهد به سوے خدا حرڪت ڪند این مسائل سنگریزههاے راه است❗️
یا مثال مےزد ڪه خداوند به برخے از
سالڪان طریق و انسان هاے وارسته عنایاتے مانند #چشم_برزخے و یا #طیالارض عطا ڪرده.
اما آن ها با تضرع از خداوند خواستند ڪه این مسائل را از آن ها #بگیرد❗️
چون این ها نشانهی کمال انسان نیست❗️
احمد آقا مےگفت:بزرگان ما علاقه دارند زندگے عادے مانند بقیه مردم داشته باشند.
یادم هست مےگفت:همین طیالارض ڪه برخے آرزوے آن را دارند از اولین کارهایے است ڪه یڪ مؤمن مےتواند انجام دهد اما اهل سلوڪ همین را هم از خدا نمےخواهد!
یادم هست احمد آقا عینکے👓 شده بود.
گفتم:خب شما قرآن بیشتر بخوان.
مےگویند:هر ڪس قرآن بخواند مشڪلات و درد چشمانش👁 برطرف مےشود.
لبخندے زد و گفت:مےدانم ڪه اگر به نیت شفاے چشم خودم قرآن بخوانم،حتماً ضعف چشمانم برطرف مےشود.
بعد ادامه داد:اما نمےخواهم به این نیت قرآن بخوانم❗️
مےخواهم زندگےام روال عادی داشته باشد!
آن ایام نورانے خیلے زود سپرے شد.
با شروع پاییز مدارس باز شد و تابستان زیباے من به پایان رسید.
اما نمےدانستم این آخرین فرصت هاے من در ڪنار احمد آقا است ڪه سریع طے مےشود.
#ادامه_دارد
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Beheshty950509_05.mp3
6.75M
🔻آرزویم اینه که #شهید_مدافع_حرم باشم....
🔻روسفید پیشه خواهر #شاه_کرم باشم
🎤🎤با نوای سیدرضا #نریمانی
#خیلی_زیبا👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
5ca2688e6e49059ed1d38a1e_-2689499731691547681.mp3
2.5M
🎧 صوتی
🎙 استاد #رفیعی
🔖اگر پنج چیز میخواید برید سراغ قرآن🔖
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاطرات شهید 🌷
🌷داشتیم برای #عملیات آماده می شدیم #اذان_صبح گفتند، سریع آمدیم توی چادر تا نمـــاز بخونیم و حرکت کنیم
🌷منطقه شناسایی شده بود و بمباران💥 شروع شد توی #چادر مشغول نماز خواندن بودیم که دو سه تا راکت افتاد کنار چادر ما برادری که درحال تشهد بود یهو به #سجده رفت وهمانطور ماند...
🌷دیدم از کنار پیشانی اش رگه خونی بیرون زد💔 یاد ضربت خوردن #حضرت_علی(ع) افتادم این بچه ها به آقای خودشان اقتدا کردند حتی #شهادتشان هم علی گونه👌 بود...
#شهید_یوسف_شریف
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
پخش مستند #روایت_فتح(آقا سعید)
صحنه هایی مستند از عملیات مرصاد و تلاش رزمندگان اسلام برای پیروزی بر منافقان کوردل در مستند آقا سعید
📆شنبه ۵ مردادساعت ١٧
⏯تکرار روز بعد ساعت ۴:۳۰ صبح
#شبکه_افق_سیما
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
صفحہ ۲۸ استاد پرهیزگار .MP3
914.3K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه بقره✨
#قرائت_صفحه_بیست_وهشتم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🍂 #الگو_بردارے_از_شهدا ♦️ #همیشه روی لبش لبخند🙂 بود نه از این بابت که مشکلی ندارد❌ من خبر داشتم ک
#هادی_دلها❤️
🔸روزها در #بازار_آهن کار می کرد و عصرها با موتور🏍
🔹با پولی💰 که می گرفت گره بسیاری از دوستان و آشنایان به خصوص #نیازمندان را باز می کرد👌
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh